تاریخچۀ حقیقی صلیب به نقل از کردو موتوا

نماد صلیب در فرهنگ کهن افریقا قدمت بسیار زیادی دارد. صلیب انواع متفاوتی دارد؛ کریستال کدری با طرحی صلیب مانند درون آن، نوعی را نشان می دهد که مردم ما در زمان های دور آن را صلیب کامل یا صلیب خورشید می نامیدند.

قبل از آنکه بیشتر در این مورد صحبت کنم، می خواهم بدانید نمادی که در اینجا به عنوان صلیب شناخته می شود توسط  مبلغان مسیحی به افریقا آورده نشده است؛ دانش صلیب در ابعاد مختلف آن از زمان های بسیار بسیار دور در افریقا وجود داشته است. زمان بسیار زیادی قبل از آنکه مذهب مسیحیت در اروپا رواج پیدا کند، جادوگران افریقایی آن را می شناختند؛ و علاوه بر آن گونه های متفاوتی از صلیب توسط جادوگران و درمانگران افریقایی برای اهداف مثبت و یا منفی استفاده می شدند. افریقایی ها اعتقاد داشتند که صلیب ساخته شده از چوب،عاج یا فلز وسیله ای بسیار قدرتمند بوده است، دارای جادویی عظیم، قادر به رها ساختن قدرت های درمانگری، نوسازی و یا نیروهای منفی تخریب و قتل. افریقایی ها از سه نوع صلیب برای درمان استفاده می کردند: صلیب تی شکل، که در عرفان غرب به عنوان صلیب تائو شناخته می شود و صلیب کامل، صلیبی با تنۀ بلند و بازوهایی کوتاه، که گفته شده  مسیح بر آن به صلیب کشیده شده است، و صلیب ناگفتنی، که سفیدپوستان آن را به نام اَنخ (یا آنخ یا عَنخ) می شناسند،و بسیاری از متفکرین غربی به اشتباه فکر می کنند که فقط مصریان باستان آن را می شناخته اند. انخ توسط مردم ما به عنوان گرۀ ابدیت یا گرۀ زندگی ابدی شناخته شده و حتی توسط مردم خوی سان (Khoi San) برای اهداف درمانی استفاده می شده است.

fertilitygod

قبایلی که بیش از همه از نماد انخ استفاده می کردند مردم (در حال حاضر از بین رفته) خوی خوی(Khoi Khoi) یا هوتِنتوت (Hottentot) بوده اند. مردم خوی خوی می گفتند که صلیب ناگفتنی متعلق به خدای بزرگ خورشید، هیتسه-ایبیب (Heitsie-Ibib) است. مردم زولو، خوساس (Xhosas) واسوازی و سایر نگونی زبان ها ی افریقای جنوبی نیز به یک «خدای خورشید» اعتقاد داشته اند، خدایی که هر غروب می میرد تا هر صبح دوباره متولد شود. کسی که هر زمستان می مرد و هر بهار دوباره متولد می شد. آنها اعتقاد داشتند که این پسر زیبای خدای پدر و خدای مادر، که آن را با اسم های گوناگونی می شناختند، پای چپ خود را در یک جنگ خصمانه در مقابل یک اژدهای دهشتناک از دست داده است؛ بعضی ها می گویند یک کروکودیل غول آسا که بر روی پاهای عقبی خود راه می رفت، و پاهای عقبی او از پاهای جلویی او بلندتر بودند. نماد این پسر خوش اندام خدا، این خدای قهرمان و آورندۀ صلح، صلیب ناگفتنی بود. مردم زولو آن را ملِنزه-مونیه (Mlenze-munye) نامیده اند و مردم اسوازی آن را به اسم ملِنته-مونیه می شناسند؛ به معنای «فردی با یک پا». و اتفاقاً زمانی که مردم افریقا صلیبی را که مبلغان اکثراً به گردن خود می آویختند دیدند، فوراً آن را به عنوان سمبل خدای جاودانه با یک پا، که تا ابد می میرد و زنده می شود، به جا آوردند. و آنها به مبلغان به عنوان پیام آورانی از جانب این خدا احترام گذاشتند. در بعضی از مکان های افریقا مبلغان به نام موروتی (Muruti) خوانده می شدند، که هنوز هم یکی از اسم ها ی متعدد خدای خورشید افریقا ست، به معنای معلم بزرگ. اسمی که تا به امروز مردم توانا (Twana)، اُوامبو (Owambo) و سوتو (Sotho) مبلغان را به این نام مینامند.

مردم ما همچنین به صلیب کامل اعتقاد داشتند، قدرمنترینِ صلیب ها. این صلیبی ست که چهار امتداد آن با هم برابر است. شکلی که مردم سفیدپوست، صلیب سلتی یا علامت ضربدر می نامند. صلیبی که اغلب در یک دایره محصور شده است. مردم ما از این صلیب استفاده می کردند و آن را به شکل های متفاوتی می کشیدند، و بیماریهای مهلک زیادی را با آن درمان می کردند. قبل از آنکه انسانی برای سرطان درمان شود آنها ازگیاهان دارویی استفاده می کردند. در این روش درمانی، پودر گیاهان دارویی در یک قطعه پوست تمیز غزال افریقایی که به شکل صلیب کامل درآمده بود خوابانده شده و با  قاشق در یک ظرف رسی که چندین بار برکت داده شده بود ریخته می شد. شکل های دیگری از صلیب، برخلاف موارد اینچنینی، که به طور خلاصه توضیح دادم برای اهداف بسیار مخرب و زیان باری استفاده می شدند و یکی از آنها همانی ست که مردم سفیدپوست آن را صلیب اندروی قدیس (Saint Andrews cross) می نامند. این صلیب ایکس شکل است و حتی امروزه معلمان جواب غلط  دانش آموزان  خود را با آن علامت می زنند. افریقایی ها اعنقاد داشتند که صلیب ایکس شکل صاحب قدرت های عظیم شر بوده است. آنها از آن برای نفرین مردم استفاده می کردند. شاید دانستن این برای شما جالب باشد، زمانی که یک نفر از خوسا، شرق کیپ تاون، بخواهد بگوید که تو دیوانه یا بی عقل هستی، خواهد گفت:» اوفامینی». و معنای این کلمه این است » یک صلیب بر روی تو نقش بسته » صلیبی که عقلت را بیمار کرده. در زمان های قدیم و حتی امروزه، هنگامی که یک هنرمند افریقاییِ  چوب تراش یا طراح یک صلیب می کشید، بسیار مراقب می بود تا تنها یکی از صلیب های درمانگر را بکشد، و نه یکی از صلیب های شیطانی، به این خاطر که مردم افریقا می گویند اولین کسی که تحت تأثیر  یک تراشکاری منفی یا یک نقاشی منفی قرار می گیرد خود هنرمند است. و همچنین اولین کسی که توسط یک تصویر مثبت تحت تأثیر قرار می گیرد نیز خود هنرمند است. ..

منبع: http://credomutwa.com/

قسمتی از ویدئوی مصاحبۀ کردو موتوا با دیوید آیک در رابطه با این موضوع:

تک پا ها (موجوداتی شبیه شکل صلیب با یک پا) رداهای بلندی به تن داشتند و در میان بوته ها دیده می شدند. همچنین آنها در امریکا هم پیش از آنکه توسط مردم سفیدپوست  اشغال شود دیده شده اند. و یکی از چیزهایی که مرا متحیر ساخته این است که این روایت در افریقا و امریکا یکسان  بوده است. گفته شده که این موجودات بسیاری از علوم را به مردم ما معرفی کرده اند. همینطور آنها مردم ما را از نظر ذهنی برای «آنچه که قرار بود اتفاق بیافتد» آماده کرده اند. زمانی که  بومیان امریکا طرح صلیب را بر روی بادبان های کشتی کریستوفر کلمبوس دیدند آن را به عنوان یک نماد سری به جا آوردند، آیا این شگفت انگیز نیست؟ بگذارید به شما بگویم آقا، دقیقاٌ چنین چیزی در افریقای جنوبی هم رخ داد. جایی که مردم ما با صلیب آشنا بودند، بسیار قبل تر از آنکه مردم سفیدپوست به افریقا قدم بگذارند. و زمانی که مردم ما این صلیب را دیدند، آن را به عنوان یک نماد سری به جا آوردند. این یکی از دلایلی ست که چرا، آقای آیک، مردم افریقا مبلغین مسیحی را پذیرفتند و از آنها حمایت کردند؛ حتی زمانی که جنگ های خونینی میان آنها در می گرفت. چگونه است که یک مرد، مذهب یک مهاجم را قبول می کند در حینی که با او در حال جنگ است. چنین چیزی در امریکا هم اتفاق افتاده و امیدوارم بتوانم از زبان انگلیسی بهتری استفاده کنم تا عواقب آن را بگویم زیرا من احساس می کنم این بسیار مهم است!

_ من فکر میکنم شما این مطلب را بسیار واضح بیان کردید. به نظر میرسد که چیتااولی در حال سفر به مناطق مختلف زمین مثل افریقا و امریکا بوده تا نقشۀ خود را از طرف مرکز ایلومیناتی در لندن و اروپا (بسیار جدی) عملی کند.

_ بله آقا. همانطور که می بینید تغییرات بزرگی در سیستم آموزشی ایجاد شده. آنها جوان های ما را وادار می کنند تا به اشغال افریقا و امریکا به عنوان دو پدیدۀ مستقل از هم نگاه کنند، در حالی که این دو رویداد بسیار مشابه هم هستند و به نتایج یکسانی ختم شده اند. شما به سرگذشت پادشاه بزرگ زولو، «شاگا» نگاه کنید. شاگا یک جنگجو و همچنین یک پیامبر بوده (توهای دوم {یا زگوند توها}). شاگا به ورود مردم سفید پوست به قلمروش «ناتا» خوش آمد گفت و به مبلغان  اجازه داد تا آزادانه کار خود را انجام دهند. و قبل از آنکه شاگا بمیرد از برادر ناتنی اش «دینگان» در خواست کرد که تحت هیچ شرایطی به مردم سفیدپوست آسیب نرساند و به آنها اجازه دهد تا آزادانه در میان مردم زولو فعالیت کنند. در حقیقت در زمان پادشاه دینگان، این مبلغان مردم ما را به گرویدن به دین مسیحیت متقاعد می کردند. چرا یک کودک مدرسه ای در افریقای جنوبی از خودش نمی پرسد که چرا، چرا، چرا مردم ما اینطور و به ظاهر احمقانه  به یک مذهب خارجی اجازه داده اند که به کشورشان داخل شود؟ حالا بگذارید دو تراژدی هورنداس را برا یتان بازگو کنم. زمانی که کنگو اشغال شد، که امروزه جمهوری دموکرات کنگو نامیده می شود، پادشاه لئوپولد حاکم آنجا بود و او و مردانش میلیون ها نفر از مردم سیاه پوست کنگو را شکنجه کردند و کشتند. یک نسل کشی که تنها با آنچه نازی ها در حق یهودی ها انجام دادند قابل مقایسه است. اما با وجود تمامی این کشتارها و بدرفتاری های وحشیانه، باز هم  مبلغان مورد احترام بودند و از آنها پیروی می کردند. و در سال ۱۹۰۷، اینبار در کشوری که امروزه به آن نامیبیا می گویند، یک نسل کشی علیه مردم جنگجوی هِروروست انجام شد. آنها مردان و زنان بسیاری از این قبیله را شکنجه کردند و به قتل رساندند. من مطمئنم آقا، که این موجودات در حال پیشروی به کل افریقا بوده اند…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *