رامن- کاشی، قطعهی سفالینی است با ابعاد و ضخامتهای گوناگون که از نظر مواد اولیه و شیوهی ساخت، از زیرشاخههای سفال بهشمار میرود.
کاشی از دو قسمت تشکیل شدهاست: قطعهی سفالی اصلی و لعاب. لعاب، از مواد معدنی و سیلیسی است که یک لایهی شیشهای در سطح خارجی کاشی تشکیل میدهد و بهعنوان تزئین و عایق در برابر رطوبت بهکار میرود.
کاشی، یکی از آسیبپذیرترین تزئینات معماری سنتی است. زیرا در معرض تغییرات ناگهانی درجهی حرارت، و انقباض و انبساط شَدید قرار دارد. کیفیت کاشی باید بهگونهای باشد که این تغییرات را بهخوبی تحمل کند و تَرَک برندارد. از همین رو، مواد قسمتهای آن را طوری انتخاب میکنند که ضریب انبساطشان برابر باشد. در گذشته، چند عیار طلا به کاشی میافزودند تا شکنندگی آن را کمتر کنند. همچنین از ترکیبی از سرب و قلع در رنگها استفاده میکردند که مقاومت زیادی داشتند و با گذشت قرنها، همچنان زیبایی خود را حفظ میکردند.
برای ساخت کاشی سنتی، نخست، آن را روی کاغذ طراحی میکنند. سپس، طرح مدادی را با سوزن سوراخسوراخ میکنند، روی کاشی میگذارند و گرد زغال را روی طرح میپاشند تا ردی از زغال بر کاشی بماند. این طرح را با مُرکّب مخصوص پُررنگ میکنند، داخل طرح را رنگ میزنند و ایرادهای کار را اصلاح میکنند. کاشی را در کوره میگذارند و سرانجام، برای آنکه سطح آن، درخشنده، صاف، ضد آب، ضد شیمیایی و آراسته شود، روی آن را پس از خنک کردن، با یک لایهی نازک لعاب میپزند.
انواع
کاشی در گذر زمان، از نظر ترکیب مواد، شیوهی ساخت و نوع بهکارگیری در بنا، گونههای مختلفی داشتهاست، مانند کاشیهای «زرّینفام»، «مُعرّق» و «هفترنگ». هر نوع کاشی، کاربردی ویژه دارد. کاشی مخصوص کتیبه، در بدنهی ساختمانها و ایوان و گُلدستههای مساجد استفاده میشود. کاشی تزئینات جلو محراب و انواع شبکهها و استفاده در نورگیری از دیگر انواع مختلف کاشی سنتی است.
تاریخ
میتوان زمان پیدایش «کاشی» را تقریباً همزمان با پیدایش آتش و آجر دانست. خاکهای رُس مجاور با اجاق انسانهای نخستین، تبدیل به آجر میشد و آن قسمت از آجر که بیشتر در مجاورت آتش بود و حرارت بیشتری میدید به مرحلهی ذوب میرسید و تبدیل به «آجرجوش» میشد. به این ترتیب، نخستین قطعات کاشی در اختیار بشر قرار میگرفت.
در ایرانزمین، کاشیسازی و کاشیکاری، یکی از کهنترین هنرها بهشمار میرود. کاشیها تصویر گویایی از تحول و توسعهی هنرهایی چون نگارگری، خطاطی، کاربرد تزئینات و رنگها را ارائه میکنند و میزان پیشرفت دانش و صنعت در دورههای گوناگون را نشان میدهند. هر یک از روشها و رنگهای بهکار رفته در این هنرها، نشان از دوران خاصی از تاریخ ایران است. از این نظر میتوان آن را در دو دورهی اصلی «پیش از اسلام» و «پس از اسلام» بررسی کرد.
پیش از اسلام
در دورهی «هخامنشیان»، از آجرهای لعابدار رنگین و منقوش در تزئینات بناها و آرایش کتیبهها استفاده میشدهاست. مانند کاشیکاری «شیران و تیراندازان» در «شوش» که سربازان «گارد جاویدان» را نشان میدهد. رنگ متن اصلی کاشیهای این دوره اغلب زرد، سبز و قهوهای است و لعاب روی آجرها از گچ و خاک پخته تشکیل شدهاست. نمونههای دیگری از این نوع کاشیهای لعابدار، مُصوّر به نقش حیوانات خیالی، مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان است. قطعاتی از قسمتهای مختلف کاشیکاری متنوع این دوره به موزههای کشورهای دیگر بُرده شدهاست.
در دورهی «اشکانیان»، صنعت لعابدهی، بهویژه لعاب یکرنگ، برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین و همچنین کشیدن قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوتها معمول شد. در این دوره، بهتدریج استفاده از لعابهایی به رنگهای سبز روشن و آبی فیروزهای رونق پیدا کرد. صنعت لعابکاری در نتیجهی ارتباطات ایران با خاور دور، به چین نیز راه یافت. گمان میرود در این دوره، هنرمندان استفادهی چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکردهاند و نقاشی دیواری را برای تزئین بناها ترجیح دادهاند، مانند دیوارنگارههای «کاخ آشور» و «کوه خواجهی سیستان». طرحهای تزئینی این دوره از نقشهای گُل و گیاه، نخلهای کوچک، برگهای شبیه گُل «نیلوفر» و تزیینات انسانی و حیوانی بودهاست.
در دورهی «ساسانیان»، ساخت کاشیهای زمان «هخامنشیان» با همان شیوه، اما با لعاب ضخیمتر و کاشیکاری «معرّق» متداول شد. یعنی ابتدا کاشیهای تکرنگ بزرگی را با لعاب ساده میپختند. بعد اجزاى طرح را از کاشىهایی به رنگ مطلوب میبُریدند و کنار هم میگذاشتند. سپس، فاصلهی آنها را با دوغآب گچ پُر میکردند، بهطوری که بهصورت قطعهای یکپارچه درمیآمد و وقتی سفت میشد، آن را برروی بنا نصب میکردند. اهمیت کاشی «معرّق»، افزون بر زیبایی، درجهی استحکام آن است و به همین دلیل پس از گذشت سالها، بر روی بناها برجای میماند. نقشهای این کاشیها عبارت از زنان چنگنواز، بافنده و مردان سالخورده است که با قطعههای کوچک کاشی به رنگهای نارنجی، قهوهای، زرد، قرمز، گُلی و آبی، یشمی، شیری و خاکستری ساخته شدهاند. از ویژگیهای کاشیکاریهای این دوره، میتوان دقت، تنوع رنگها، رنگآمیزیهای متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب را نام برد.
پس از اسلام
کاشی در تزئینات معماری سدههای نخستین دوران اسلامی، با رنگ فیروزهای و لاجوردی رایج شد که بهصورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب بهکار میرفت. در دورههایی نیز، نقشمایههای چینی در کاشیهای دوران اسلامی جذب شد و حاصل آن، پدیدارشدن یک سبک اسلامی-چینی دورگه بود. در این دوران، کاشیکاری ابتدا برای آراستن قسمتهای بالایی منارهها، برجستهنمودن(نشاندادن) جملات مذهبی و آسانکردن بازخوانی آنها بهکار میرفت. ولی به مرور جای خود را در تزئینات بناها باز کرد، طرحهای هندسی با گُلبوتههایی به شکل قرینه در زمینه آمیخته شد و کمکم رنگهای شفاف نیز به کار رفت. در همین دوران، مادهی دستسازی بهنام «خمیر سنگ» یا «خمیر چینی» برای ساخت کاشی معمول شد. هنرمندان ایرانی از ترکیب کاشیهای ساده با آجر و گچ، کاشیهای «معقلی» را پدید آوردند.
در دورهی «سلجوقیان»، مرکز اصلی تولید کاشی، شهر کاشان بود. در این زمان، کاشیکاری به معناى پوشاندن تمام سطح بنا متداول شد. اَشکالی همچون ستارههای هشتگوش و ششگوش، چلیپا و ششضلعی برای شکیلکردن ازارههای درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب میشدند. از کاشیهای لوحهمانند در فرمهای مربع یا مستطیلشکل و بهصورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازارهها استفاده میشد. قالبریزی برخی از کاشیها به صورت برجسته انجام میشد. در حالی که برخی دیگر مسطح بود و تنها با رنگ تزئین میشدند. در این دوران از سه روش لعاب تکرنگ، رنگآمیزی مینایی بر روی لعاب و رنگآمیزی «زرّینفام» بر روی لعاب استفاده میشد. تکنیک استفاده از لعاب تکرنگ، ادامهی سنتهای پیشین بود. اما بر گسترهی لعابهای رنگشده، رنگهای کر ِم، آبی فیروزهای و آبی لاجوردی-کُبالتی- نیز افزوده گشت.
کاشی «زرّینفام» را «دو آتشه»، «قاقاز مغازهای» یا «رنگینکمانی» نیز میخواندند. دلیل این نامگذاری، شباهت رنگ این نوع کاشی به طیف رنگی رنگینکمان است. لعاب «زرّینفام»، معروفترین روش تزئینات کاشی بودهاست و از نظر هنری و تکنیک ساخت، اهمیت فراوانی دارد. در این روش، پس از بهکارگیری لعاب سفید بر روی بدنهی کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانههای حاوی مس و نقره رنگآمیزی میشد و دوباره در کوره حرارت میدید تا سرانجام به صورت جسم درخشان فلزگونهای در میآمد. در کاشی «زرّینفام»، بیشتر طرحهای پیکرهای استفاده میشد تا الگوهای گیاهی. نمونههایی از آن در «گنبد سلطانیه» در زنجان و محراب «مسجد میدان» در کاشان بودهاست که هماکنون در موزهی برلین در آلمان نگاهداری میشود. «ابوالقاسم عبدالله کاشانی»، منشی دربار «سلطان محمد خدابنده»، در ساخت کاشی «زرّینفام» و رشد و گسترش آن، مهارت و شهرت داشت.
در دورهی «ایلخانیان»، تکنیک «مینایی» از بین رفت و «لاجوردینه» جانشین آن شد. در این روش، قطعات قالبریزیشده با رنگهای سفید، لاجوردی و در موارد نادری، فیروزهای، لعاب داده میشدند و پس از اضافهشدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوهای بر روی لعاب، برای بار دوم در کوره قرار داده میشدند. اوایل دورهی «ایلخانیان»، تکنیک «زرّینفام» بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزودهای بهکار برده میشد. ولی در ربع پایانی قرن هفتم، رنگهای لاجوردی و فیروزهای به میزان اندکی مورد استفاده قرار گرفتند. با نزدیکشدن به قرن هشتم، آبی لاجوردی از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد. سرانجام تکنیک نقاشی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندکمایهای از رنگهای قرمز و سیاه، جایگزین نقاشی «زرّینفام» شد. کاشیهای تولیدشده با چنین تکنیکی معمولاً با نام کاشیهای «سلطانآباد» شناخته میشوند. این تکنیک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار میگرفت و پس از آن منسوخ شد. با زوال «ایلخانیان»، کاشیهای «معرّق» تکرنگ و نهچندان نفیس، در رنگهایی متفاوت، جانشین قابهای عظیم «زرّینفام» و کتیبهها شدند.
در دورهی «تیموریان»، کاشیکاری «معرّق» در شرق ایران و «خراسان بزرگ» گسترش یافت. استادان کاشیکار اصفهانی، افزون بر گُلوبوته و اَشکال هندسی، نقش انواع حیوانات و پرندگان را نیز در کاخها و خانهها رایج کردند. بهطوری که هنر کاشیکاری در بیشتر بناها کاربرد یافت.
در دورهی «صفویان»، ابتدا کاشی «معرّق» رواج داشت. ولی این نوع کاشیکاری سنتی، پاسخگوی حجم گستردهی ساختوسازهای «شاهعباس اول صفوی» نبود. زیرا زمان زیادی صرف ساخت و نصب آنها میشد. به همین دلیل، روش ارزانتر و سریعتری با نام «هفترنگ» یا «کاشی خشتی» جایگزین آن شد. در ساخت این کاشی از رنگهای مختلفی متشکل از هفت رنگ اصلی استفاده میشد و از اینرو، آن را «هفترنگ» میخواندند. این شیوه، ترکیب رنگهای مختلف را بر روی کاشی ممکن ساخت و باعث شد قابلیتهای هنری بیشتری در اختیار هنرمندان قرار گیرد. زیرا همهی رنگها بهطور همزمان بر کاشی نقش میبست. در این تکنیک، با ترکیب منگنز و روغن دُنبه طرحها را کامل میکردند. این ترکیب اجازه نمیداد رنگها در هم نفوذ کنند. کاشی بعد از پخت آمادهی نصب بود. این کاشی به دلیل گستردهتر بودن سطح، میتوانست بهسرعت تولید و ساخت در سطوح صاف کمک کند. اما در سطوح منحنی و قوسدار بناها، همچنان باید از کاشىهاى «معرّق» استفاده مىشد. رنگهای این دوره، بیشتر آبی، فیروزهای، سبز، زرد، قرمز و آبی لاجوردى بود. افزون بر اینها، رنگ قهوهای نیز وارد شد و کاربرد رنگ زرد هم بیشتر شد. مایهگرفتن از دو رنگ آبی روشن و سیر، در تمام دورهی «تیموریان» و دهههای نخستین دورهی «صفویان» رواج فراوانی داشت. به خاطر بیتابی «شاهعباس» برای دیدن بناهای کاملنشدهاش بهویژه «مسجد جامع عباسی» و مجموعهی «میدان نقش جهان»، در این مجموعهها از همین روش استفاده شد. هنوز هم کاشیکاریهایی که در زمان «شاه عباس» در اصفهان انجام شدهاست، از لحاظ زیبایی و ثبات رنگ، بینظیر است. به این ترتیب، در این دوره، کاشی «هفترنگ» در کاخهای اصفهان بسیار گسترده مورد استفاده قرار گرفت. بهتدریج گنبد، ایوانها، شبستانها و دیوارهای جانبی و محرابها با کاشی آراسته شدند. مضمون بیشتر طرحهای این دوران عبارتند از گُل و برگهای بههم پیچیده، جملات شامل اسماء متبرکه و آیات قرآن، اسلیمیها، گلدان، پرندگان و حیوانات. در این دوران، کاشی «چلیپایی»، «ستارهای»، «زرّینفام»، «اختر چلیپا» و «شش ضلعی» و … نیز بهکار میرفت. به چهار رنگی که در «گنبد سلطانیه» بهکار رفته بود، رنگ پنجم یعنی سبز و رنگ ششم یعنی قهوهای، در نیمهی سدهی هفتم هجری در اصفهان افزوده شد و رنگ هفتم، یعنی زرد طلایی در پایان سدهی هفتم در کرمان دیده میشود.
در دورهی «زندیان»، عمارتسازی در اندازههای جاهطلبانه بهویژه در شیراز از سر گرفته شد. در این دوره، تصاویر کاشیها با نوعی رنگ جدید صورتی نقاشی شدند. هنر نقاشی روی کاشی، با نوآوری و خلاقیت سرشار از نقش و رنگ، در دوران حکمرانی «کریمخان زند» و رواج مکتب هنری «زندیه»، با مَدَد از نقشآفرینی گُلهای رنگارنگ و نقاشی روایات مذهبی و…، چشمآذین نمای بیرونی بناهای آن روزگار شد. این هنر، حاصل ذوق و ابتکار بیسابقهی نگارگران و کاشینگاران شیراز، خاستگاه و میعادگاه هنرمندانی صاحبدل و صاحبذوق بود. مکتب نقاشی بر کاشی، در فاصلهی نیمهی دوم قرن سیزدهم و نیمهی نخست قرن چهاردهم هجری قمری با طلایهداری کاشینگارانی همچون «میرزا عبدالرزاق شیرازی» و «محمدرضا کاشیپَز شیرازی»، هنری رایج و آذینبخش بناهای عمومی، مسجدها، حسینیهها، تکایا، حمامها، زورخانهها و خانهها شد.
در دورهی «قاجاریان»، تزیینات دیگر وابسته به معماری، مانند گچبُری و آیینهکاری و نقاشی روی دیوار رایج شد و تا حدود سالهای ۱۳۳۰ صنعت کاشیسازی سنتی، منحصر شد به تولید قطعهآجری لعابدار نامرغوب، ضخیم و با ابعادی ناگونیا که در اثر کوچکترین حرارت، لعابشان تَرَک میخورد. صنعتگران ایرانی به فکر افتادند و صلاح را در آن دیدند تا کارهای تزیینی سادهتر و آسانتر شود. چنین شد که رفتهرفته طرحهای هندسی، در کاشیکاریها بیشتر خودنمایی کردند و جملات و واژههای مذهبی نیز به خط بنایی که به طرحهای هندسی نزدیک است، نمایان شدند. تا سال ۱۳۴۲ این صنعت با تشکیل اتحادیههای کاشیسازی رو به ترقی رفت. کاشیها نازکتر و دارای ابعادی گونیاتر، بهصورت کالایی مناسب به بازار عرضه شد و میرفت تا این صنعت در ایران به عظمت دوران قبل برسد. ولی در همین زمان با ورود چند کارخانهی تمام خودکار خارجی، دوباره ضعیف شد.
طرح و رنگآمیزی دورهی «قاجاریان» خاص است. در این دوره، طرحهای سنّتی با نقاشیهای اروپایی تلفیق شد و طرحهای جدیدی را بهوجود آورد. این طرحها به طبیعت نزدیکترند و برخلاف کار «هفترنگ»، سایهروشن دارند. به این کارها «بوتهفرنگی» یا «کار فرنگی» میگفتند. چون بیشتر نقشها، از کارهای غربی گرفته میشد. از نمونههای کاشیکاری این دوره، میتوان به «کاخ گلستان» اشاره کرد. در اواخر دورهی «قاجاریان» به تزئینات ساختمانها «لندنیکاری» میگفتند. یعنی طراحی و نقاشی ظریف روی گچبُریهای برجستهی ساختمانها. استادان بزرگ کاشیکاری آن دوره، «استاد محمدعلی» و «استاد محمدحسین اصفهانی» بودند. در این دوران، رنگهای قرمز، صورتی و زرد تیره بر رنگهای پیشین افزوده شدند. طرحهای این دوران، بیشتر عبارتند از: گُل و برگ بههم پیچیده و یک قطعه، گل آبی (رُزآبی) و لاله آبی از چین، گلدان و گاهی نیز پرندگان. اهمیت این کاشیها و زیباییشان در هنر لعابکاری با ضخامت زیاد، شفاف و درخشنده است که رنگ لعاب کاملاً مشخص است و درخشندگی مخصوص دارد.
امروز
یکی از معدود هنرمندان بنام دوران ما «سعید خاکنگار مقدم»، نوهی «حاجحسین خاکنگار مقدم» (هنرمند مشهور کاشیکار در زمان قاجار و پهلوی) است. آثار این خاندان در تمام شهرهای ایران بهچشم میخورد و این هنر در خانوادهی ایشان موروثی است.
اما شیوهی آموزش شفاهی هنرهای سنتی و انتقال سینهبهسینهی آن در چارچوب محدود خانواده یا صنف، سبب شدهاست که بسیاری از روشهای بدیع کاشیسازی و کاشیکاری از میان برود.
کاشی همچنان ارزشمند و زیبا است. اما در ایران امروز، استفاده از کاشی، به بناهای مذهبی یا بناهایی که اصرار به تظاهر در سنتیبودن دارند، محدود شدهاست. بیشتر آنچه ساخته میشود تقلیدی از یادگارهای گذشته، آن هم در مرتبهای پایینتر است و بهسختی ردپای خلاقیت در آنها مشاهده میشود. رسوخ فرهنگ غربی در فرهنگ بومی و انقطاع تاریخی ناشی از آن، موجب شدهاست که کاشیکاری بهعنوان یک عنصر سنتی، پیوند و کارکرد مناسب خویش با معماری مدرن را پیدا نکند و بیشتر یک مقولهی موزهای به حساب آید.
از حیث محتوای هنری، کتاب قطور کاشی ایرانی همچنان گشوده است تا منبع بیمانندی را در اختیار پژوهندگان تاریخ هنر قرار دهد و الهامبخش هنرمندان عصر جدید باشد.
باتوجه به قدمت این هنر اصیل ایرانی که دنیا شیفتهی زیبایی آن است، باشد که در راه ماندگاری این هنر اصیل و ایرانی کوشاتر باشیم.
اگر دوست دارید بیشتر بخوانید و بیاموزید، به «منابع» بروید.
منابع
- پرتال صنایع کاشی و سرامیک ایران: «همه چیز دربارهی کاشی و سرامیک».
- جدید آنلاین: «فراز و فرود کاشی ایرانی» و «کاشیهای نقش جهان».
- خبرگزاری میراث فرهنگی: «کاشیکاری سنتی، هنر رو به فراموشی» و «نقاشی برروی کاشی حاصل ذوق هنرمندان گمنام و از دل مردم بود».
- آفتاب: «هنری بهنام کاشیکاری» و «هنر کاشیکاری» و «کاشیکاری».
- تبیان: «مقدمهای بر هنر کاشیکاری ایران» و «با سعید خاکنگار مقدم؛ استاد کاشیکاری بناهای امروزی».
- همشهری: «ایران پر از طنین کاشی آبی است» و «کاشی از گذشته تا کنون».
- معماران: «راز ساخت کاشی زرینفام توسط کارشناسان ایرانی پس از ۷۰۰ سال گشوده شد».
- ویکیپدیای فارسی: «کاشی» و «کاشیکاری».
- منبع عکس زمینهی گیف بالا: «فراز و فرود کاشی ایرانی»