جهانی چو باران به بایستگی
بر باخردان غبطه بورزیم که آنان | دشمن نشناسند همه خلق جهان را
از منظرشان جهل بُوَد دشمن انسان | زیرا به تباهی کَشَد این کَون و مکان را
«دکتر علیقلی محمودیبختیاری» که فرزند «مهراب» و «هما» و نوهی «حاج عبداللهخان بختیاروند» و نبیرهی «محمودخان»، رئیس و سردودمان ایل بختیاروند هفت لنگ بختیاری است، در هفتم آذرماه ۱۳۱۱ خورشیدی در دهکدهی میانرودان لرستان دیده به دیدار گیتی گشود.
در آنجا به مکتبخانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت و سپس در سال چهارم دبستان دربند پذیرفته شد. پس از آن راهی خرمآباد شد و سالهای پنجم و ششم ابتدایی و دو سال نخستِ دبیرستان را در آنجا به پایان رساند. سال نهم را به الیگودرز رفت و سال دهم و یازدهم را در بروجرد گذراند و در آنجا دیپلم علمی گرفت.
دکتر بختیاری در ۲۲ سالگی به تهران آمد تا سال ششم ادبی را در دبیرستان مروی به فرجام رسانَد. سال ۱۳۳۴ در آزمون دانشکدهی ادبیات و دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران شرکت جُست و در هر دو پذیرفته شد، اما به خاطر عشق وافری که به زبان و ادبیات پارسی داشت، دانشکدهی ادبیات را برای ادامهی تحصیل برگزید. در همین سالهای دانشجویی «انجمن ادبی آتشکده» را بنیاد نهاد که از مهمترین انجمنهای ادبی آن سالها بود.
پس از دریافت دانشنامهی کارشناسی در سال ۱۳۴۷ به پیشنهاد «دکتر غلامحسین صدیقی» در رشتهی علوم اجتماعی، کارشناسی ارشد را به پایان برد و در سال ۱۳۴۲ دورهی دکترای زبانشناسی و زبانهای باستانی را آغاز کرد تا توانست دانشنامهی دکترای ادبیات پارسی را از دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران دریافت کند.
با استخدام در وزرات فرهنگ در سال ۱۳۳۹ در دبیرستانهای فیروز بهرام، رازی و ادیب به آموزش دانشآموزان پرداخت و چندی بعد معاونت ادارهی کل تألیف و ترجمه و سرپرستی نظارت بر کتابهای درسی، به ایشان واگذار شد.
در سال ۱۳۴۵، «دکتر جمال رضایی» که معاون دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران بود، بخش «مترجمی» این دانشکده را راهاندازی کرد و از دکتر بختیاری نیز دعوت کرد تا در آنجا تدریس کند.
با راهاندازی «مؤسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی» در سال ۱۳۴۶ به همت «دکتر مصطفا مصباحزاده» مدیر وقت کیهان و با ریاست «دکتر علیقلی اردلان» -وزیر پیشین خارجه- از دکتر بختیاری دعوت شد تا در آنجا به آموزش ادبیات فارسی بپردازد.
نام دکتر بختیاری در این دانشکده که اکنون دانشکدهی ارتباطات نام دارد، با درس «فرهنگ و تمدن ایران» گره خورده است. ایشان با باور به اینکه بیماری جامعهی ما بیماری اندیشه است و آموزش و پرورش و کوشش، بیاندیشه بیهوده است و اگر بار و بری داشته باشد، نوشین و گوارا و نیروفزا نیست، درصدد برآمد تا اندیشه و راه اندیشیدن را به دانشجویانش بیاموزاند. بدین روی فکر راهاندازی واحدی به نام زمینهی فرهنگ و تمدن ایران در ذهن دکتر بختیاری جرقه خورد. نامهای نوشت و دکتر مصباحزاده با امضای دکتر اردلان آن را برای وزارت علوم فرستاد. آنان نیز پذیرفتند و از آن پس فرهنگ و تمدن ایران جزو درسهای دانشگاه به شمار آمد.
استاد در ۳۸ سالگی (۱۳۴۹) با بانوی زندهیاد «سیمیندخت مهرور» پیمان زناشویی بست که ثمرهی آن پیوند، دو دختر به نامهای فریناز و فرانک است که در رشتهی شیمی کار میکنند و یک پسر به نام بهروز است که استاد دانشکدهی هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. با درگذشت بانو سیمندخت در شهریورماه سال ۱۳۷۳ به علت بیماری جانکاه سرطان، استاد به خاطر مهر فراوانی که به ایشان داشتند برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطرهی همسرشان، هر ساله زادروز وی را جشن میگیرند.
در سال ۱۳۵۰ سمت معاونت دانشگاه «سپاهیان انقلاب» که اکنون جزو دانشگاه علامه طباطبایی است، به دکتر بختیاری پیشنهاد شد و ایشان این سمت را با دو شرط پذیرفت: نخست اینکه نام این دانشگاه به نام دانشمند برجستهی ایرانی «ابوریحان بیرونی» تغییر کند و دیگر اینکه تنها برای یکسال این سمت را به دوش گیرد. «دکتر بیرجندی»، رئیس دانشگاه، دو شرط استاد را پذیرفت و پس از نامهنگاری با وزارت علوم، نام دانشگاه از سپاهیان انقلاب به ابوریحان بیرونی دگرگون شد. دکتر بختیاری یکسالی در این سمت خدمت کرد و پس از آن استعفا داد و از سوی استادان آن دانشگاه به عنوان مدیر گروه ادبیات، آموزش و پرورش و زبانهای خارجی برگزیده شد و تا سال ۱۳۵۹ در این سمت به تاریخ و فرهنگ ایران خدمت کرد.
زمانی که استاد، معاونت دانشگاه بیرونی را به عهده داشت با راهاندازی بخش «دانشجویان خارجی»، آنجا را به مرکزی مهم، برای تعمیق روابط فرهنگی ایران با هند و پاکستان بدل کرد؛ به گونهای که تا آستانهی انقلاب نزدیک به ۱۸۰ تن از استادان زبان و ادبیات پارسی دانشگاههای پاکستان، دورههای بازآموزی زبان فارسی را در ایران به فرجام رساندند تا هر یک پس از بازگشت به کشورشان بتوانند گامهای استوارتری برای شناساندن ایران و زبان و فرهنگ آن به مردمان شبه قاره هند بردارند.
دکتر بختیاری برای گزینش استادان و چینش زمان آموزش آنان، در سال ۱۳۵۴ سفری به پاکستان داشت و در این میان نیز فرصت را غنیمت شمرد و در دانشگاه «لاهور» دربارهی پیوندهای فرهنگی ایران و پاکستان سخنرانی کرد. وی همچنین در سال ۱۳۵۷ در دانشگاه «عین الشمس» دربارهی رابطهی فرهنگی ایران و مصر سخنرانی کرد و همچنین به همراه گروهی از دانشجویانش از دانشگاههای «قاهره» و «اسکندریه» بازدید کرد.
اوضاع بدین منوال پیش میرفت تا اینکه دکتر بختیاری با گرفتن فرصت مطالعاتی در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ به امریکا رفت و در دانشگاه کلمبیا هم به تدریس پرداخت و هم دورهی فوقدکترا را طی کرد. سپس در شهریور ۱۳۵۷ به دانشگاه یوتا رفت و به مدت دو ماه در آنجا به تدریس اشتغال ورزید.
با وقوع انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، استاد عطای دانشگاه را به لقایش بخشید و به خاطر عشقی که به ایران و مردمانش دارد، برای همیشه در ایران ماندگار شد و از آن پس تاکنون بدون دریافت هیچ مزد مادی، به آموزش دانشجویان در بیرون از دانشگاهها ادامه میدهد و در حقیقت هر جا که پای میگذارد خود یک تنه دانشگاهی برای آموزشِ مردمدوستی و مهرورزی، ایرانپرستی و آزادگی و آزاداندیشی برپا میکند.
گفتنی است آنانی که محضر استاد را درک کردهاند، از شناخت عمیق ایشان از تاریخ و فرهنگ ایران و حافظهی قوی وی که اغراق نیست آن را گنجینهی کامل ادبیات پارسی بدانیم، شگفتزده شدهاند.
از دکتر بختیاری تاکنون ۱۷ کتاب در حوزههای زبان و ادبیات پارسی و تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شده است که عبارتند از: ویرایش و آرایش دفتر یکم سبکشناسی شعر ملکالشعرای بهار (۱۳۴۲، انتشارات علمی)؛ کوروش در بابل (۱۳۴۶، دانشگاه تهران)؛ راهی به مکتب حافظ (۱۳۴۵)؛ گنج گهر (۱۳۴۸، موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی، چاپ دوم: ۱۳۷۲، عطایی)؛ بابل، دل ایرانشهر (۱۳۵۰، موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی)؛ شکرستان (۱۳۵۱)؛ کمینگاه دشمن (۱۳۵۴، چاپ دوم و سوم: ۱۳۵۷)؛ زمینهی فرهنگ و تمدن ایران (۱۳۵۲، مدرسه عالی بازرگانی، چاپ دوم: ۱۳۵۷، چاپ سوم: ۱۳۵۸، چاپ چهارم: ۱۳۶۴، انتشارات پاژنگ)؛ فراز و نشیب سیاست و شیوهی کشورداری در ایران (۱۳۵۵، چاپ دوم: ۱۳۵۷)؛ گنج راز (۱۳۵۷، دانشگاه ابوریحان بیرونی)؛ او، تو، من (۱۳۶۸، کتابسرا)؛ چرا حافظ؟ (۱۳۷۵، علمی)؛ خاقانی در ایوان مدائن (۱۳۷۵، کتابسرا)؛ هفت نگار در هفت تالار [تحلیل اجتماعی هفت پیکر نظامی] (۱۳۷۶، عطایی)؛ شرح گلشن راز (۱۳۷۷، علمی)؛ شاهنامه آبشخور عارفان (۱۳۷۷، علمی) و عارفان راز (۱۳۷۷، رهیاب، چاپ دوم: ۱۳۷۸، رهیاب).
علاوه بر کتابهای یادشده، ایشان نزدیک به ۲۰۰ مقاله در نشریههای گوناگون منتشر کردهاند که به زودی برخی از آنها در قالب کتاب «۲۰ گفتار» منتشر خواهد شد.