سرزمین موعود

سرزمین موعود

کتاب داوران بیان می کند که اشغال کنعان یک فرایند تدریجی بوده که توسط قبایل جداگانه در یک بازه زمانی طولانی مدت انجام شده . شخصیتها و قبایل بنی اسرائیلی درگیر در این لشکر کشی های مختلف پراکنده که در سراسر سرزمین پهناور کنعان جنگیده اند عبارتند از یهودا و برادرش شمعون ؛ دودمانهای جترو کنیته پدر زن موسی ، کالب ، بنیامین ، تبار یوسف ، دو پسر یوسف ، منسه وافرایم ، زبولون ، آشر و نفتالی و دن . در تلاش برای پی بردن حقیقت در این مورد مهم است مشخص شود که بنی اسرائیلی ها کی وارد مصر شده اند و چگونه مدت طولانی در آنجا ماندگار شده اند و کی آنجا را ترک کرده اند .

کثیری از مصر شناسان هنوز به این دیدگاه باور دارند که شیخ یوسف ، خانواده اش و قبایل بنی اسرائیلی را در دوران اشغال دلتای شرقی توسط هیکسوسها در اواسط قرن هفدهم پیش از میلاد وارد مصر کرده و چهار قرن در این کشور ماندگار شده اند و تا اواخر حکمرانی رامسس دوم ( ۱۲۳۷ – ۱۳۰۴ . پیش از میلاد ) یا احتمالاً در اوایل حکمرانی جانشینش مصر راترک نکرده اند . در کتاب دیگری دیدگاهم را در این باره تشریح کرده ام و اگر چه این دیدگاه مخالف نظریه های اکثر مصر شناسان است اما توانسته توجه پژوهشگران کتاب مقدس را به خود جلب کند .

اینکه یوسف در زمانی پیش از حکمرانی تات موسیس چهارم ( حدود ۱۴۰۵-۱۴۱۳ پیش از میلاد ) وارد مصر شده و بعداً قبایل بنی اسرائیلی را از کنعان به مصر آورده تا به او ملحق شوند . آنها برای چهار نسل نه چهار قرن در گوشن ، واقع در دلتای شرقی ماندگار شده اند و در آخرین سال حکمرانی کوتاه رامسس اول ( حدود ۱۳۳۳ -۱۳۳۵ پیش از میلاد ) نخستین شاه سالخورده سلسله نوزدهم خروج کرده اند .

اینکه بلافاصله بعد از خروج چه اتفاقی رخ داده بین روایت عهد عتیق و تاریخ مصر تناقض وجود دارد . در ابتدا با توجه به روایت کتاب مقدس بنی اسرائیلی ها راهی صحرای سینا شده اند ، جایی که با بادیه نشینهای صحرای سینا به نام شاسوها ( مدیانی های کتاب مقدس ) متحد شده اند . سپس کتاب مقدس به توصیف چگونگی ورود بنی اسرائیل به فلسطین می پردازد . اینکه آنها هنوز تحت رهبری موسی بوده اند و از طریق نوک انتهایی خلیج عقبه در برابر خط مرزی ادوم ، شمال سینا را به سمت جنوب و جنوب غربی دریای مرده و مو آب به قصد شرق دریای مرده ترک کرده اند . پس از آن ، وقتی که آنها اجازه پیدا نکردند که از راه سرزمین آموریها به سمت غرب بروند ناچار به جنگیدن شدند و منطقه ای در شمال رود آرون در اردن را تسخیر کردند که روبنی ها در آنجا ساکن بودند . طبق کتاب تثنیه ، متعاقب مرگ موسی بر کوهی واقع در شرق رود اردن . یوشع جانشینش شده و بنی اسرائیلی ها را رهبری کرده تا از اردن گذشته و وارد سرزمین موعود شوند .

برعکس این ادعا ، شواهد مصری دلالت بر این دارند که بعد از ترک شهر پی رامسس ، نزدیک کانتارای امروزی در شمال سینا ، موسی بنی اسرائیلی ها را به سمت جنوب دریاچه تمساح که منطقه ای باتلاقی بوده و ارابه ها نمی توانسته اند از آن عبور کنند و در گل گیر می کردند هدایت می کند . احتمالاً واقعیت داستان خروج در مورد آب ها و مرگ فرعون حکمران – در این مورد رامسس اول – در تعقیب بنی اسرائیلی ها همین بوده . مطمئناً پسر و جانشینش ، ستی اول ( حدود ۱۳۰۴ -۱۳۳۳ پیش از میلاد ) نه برای دفن پدرش صبر کرده و نه حتی برای تاجگذاریش تا خود آنها را تحت تعقیب قرار دهد . صحنه های جنگی حکاکی شده روی دیوار شمالی دیوار بزرگ هیپوستال در کارناک نشان می دهد که اولین لشکر کشی علیه قوم شاسو وقتی صورت گرفته که آنها ( و بنی اسرائیلی ها ) برای نخستین بار کوشیده بودند که از طریق جاده هوروس که بزرگراه باستانی بوده که مصر را به آسیای صغیر متصل می کرده به کنعان دسترسی پیدا کنند . این بلافاصله بعد از خروج از مصر بوده وبه یقین به خاطر تلاشهایش برای دست یابی به آب از قرارگاههای نظامی بوده که از جاده نگهداری می کرده و نگهبانی می داده اند . ( در کتاب مقدس تبدیل شده به داستان مجازات موسی توسط خدا برای ضربه زدن به صخره ای با عصایش برای به دست آوردن آب برای پیروانش ) . ستی اول آنها را تا شهر کنعانی غزه دنبال کرده و در این گیرودار رهبرشان موسی کشته شده و باعث کشت وکشتار و هرج ومرج میان پیروانش شده . در نتیجه این شکست بنی اسرائیلی ها و شاسوها مجبور به عقب نشینی به صحرای سینا شده اند که کتاب مقدس از آن به ” چهل سال سرگردانی ” یاد کرده .

از صحنه های جنگی که ستی اول ترسیم کرده متوجه می شویم که مدت کوتاهی پس از نبرد های فوق الذکر او مجموعه نبردهایی را در غرب آسیا برای تحکیم مواضع مصر و باز پس گیری نواحی از دست رفته آغاز کرده . بعد از این لشکر کشی ها که کارشان به دهه دوم حکمرانی پسر و جانشین ستی اول ، رامسس دوم هم کشیده شده ( ۱۲۸۴-۱۲۹۴ پیش از میلاد ) بعد از گذشت حدود چهل سال از ترک مصر ما با اشاره دیگری به قوم شاسو مواجه می شویم .

بسیاری از متون پیدا شده این جنگها را تایید می کنند . در مقاله ای که به قلم پروفسور مصر شناسی در دانشگاه لیور پول کنث کیچن در ۱۹۶۴ در مجله باستان شناسی مصر منتشر شده آمده که ستون های یاد بودی در وادی تومیلات در دلتای شرقی ، از شاهی صحبت می کند که :

” کشتار بزرگی در سرزمین شاسو به راه انداخته و از غارت و چپاول و سلاخی شدن مردم و ساختن شهرهایی به نام شاه حرف می زند ” .

ابلیسک دیگری در تانیس از رامسس دوم بعنوان :

“شیر خطرناک و خشمگینی یاد می کند که سرزمین شاوها را غارت کرده . که با ارتش متهورش کوههای سعیر را چپاول کرده … ” .

دکتر کیچن اشاره می کند که :

” کوه سعیر در سرزمین شاسو نزدیک ادوم بوده . ” همچنین او اضافه می کند که :

” شواهد نشان می دهند که رامسس یا لشکرش به نگب که جزء بلندیهای سعیر یا ادوم یا شاید بخشی از دره کافتی عربه حمله کرده اند . از نقش برجسته های روی دیوار شرقی قصررامسس دوم در معبد لوکثور متوجه شواهدی می شویم که او در سرزمین موآب در حوالی همین زمان جنگیده . شواهد جدید برای نشان دادن اینکه نیروهای رامسس دوم وارد قلمرو شمالی رود آرون شده و دیبون و احتمالابخش مرکزی موآب بین رود آرون و رود زرد / Zered را هم گرفته اند کافی و قانع کننده است” .
با اینحال در روایت از جنگهای موآبیانی ، رامسس دوم ، هیچ اشاره ای به شاسوها نشده . شواهد فوق حکایت از این دارند که طی دهه دوم قرن سیزدهم پیش از میلاد قبایل بنی اسرائیلی – از قرار معلوم هنوز نیمه بیابان گرد – مصر را ترک کرده بودند اما در آن حدی نبودند که بخواهند قدرت مصر در کنعان را تهدید کنند و هنوز در منطقه کوه سعیر در ادوم ، جنوب و جنوب غربی دریای مرده بین ایلات درراس خلیج عقبه و انتهای جنوبی دریای مرده ساکن بودند و موآب هنوز تحت کنترل مصری ها بود و قبایل بنی اسرائیلی در آن نفوذ نکرده بودند . حتی دراواخر حکمرانی رامسس سوم ( حدود ۱۱۵۱-۱۱۸۲ پیش از میلاد ) ما روایتی را درباره فعالیت نظامی علیه قبایل نیمه بدوی بیابان گرد در منطقه ادومی های سعیر پیدا کرده ایم که ظاهراً تنها لشکرکشی فرعون در فلسطین بوده .

پاپیروس هریس که از آن در آغاز فصل قبل که درباره فلسطینی ها بوده ذکر شده توصیف کرده که چگونه رامسس سوم ” سعیریهای مقیم در قبایل شاسو را نابود کرده ” و می گوید : ” من چادرها و اموال مردم را غارت کردم ” . تمام وشواهد حکایت از این دارند که بعد از خروج ، بنی اسرائیلی ها در ناحیه کوه سعیر در ادوم تا مدتها ساکن بوده اند . خاطرات این دوران در آواز دبورا تبلور پیدا کرده :

” ای خداوند وقتی از سعیر بیرون آمدی ، وقتی که از صحرای ادوم خرامیدی ، زمین متزلزل شد و آسمان نیز قطره ها ریخت و ابرها هم آبها بارانیدند ”
( داوران ۴:۵ )
فقط زمانی که مصر کنترلش بر کل فلسطین را در نیمه دوم قرن دوازدهم پیش از میلاد از دست داده بود که قبایل بنی اسرائیلی نفوذ سرزمینی شان را از دن ( لاکیش در جلیل علیا که در آن زمان فقط در حد یک روستا بوده و در هیجده مایلی شمال حاصور در نزدیکی سرچشمه رود اردن قرار داشته ) در شمال برشبا در نگب تا جنوب شروع کرده بودند ؛ جایی که کاوشهای باستان شناسی شواهدی از اقامتگاههای جدید را طی قرن دوازدهم پیش از میلاد نشان می دهند . آنها هنوز نیمه صحرا نشین بوده و در میان خرابه های شهرهای باستانی یا در بین دیگر ساکنان کنعانی زندگی می کردند . فلسطینی ها از مدت ها قبل دولت شهرهایشان را در جنوب غربی کنعان بنا کرده و می کوشیدند قلمروشان را بسوی دریای مرده ورود اردن گسترش دهند . این زمانی بوده که بنی اسرائیلی ها هم می کوشیدند در این منطقه خود را تثبیت کنند ؛ پس درگیری بین دو نیروی تازه وارد مشغله اصلی سائول وداوود قبیله نشین بوده .

داوودی که امپراتوری را از نیل تا فرات گسترانیده بود فقط می توانسته در قرن پانزدهم پیش از میلاد زیسته باشد . نفوذ بنی اسرائیلی ها در کنعان – سرزمین موعود – فرایندی شلم شوربا بوده که فقط وقتی مصر کنترلش را بر کل فلسطین از دست داده این روند شکل منسجم تری به خود گرفته . داوودی که عملیات نظامی اصلی را علیه فلسطینی ها انجام داده تا قبل از قرن دوازدهم پیش از میلاد نمی زیسته چون این زمانی بوده که فلسطینی ها از سمت ساحلی کنعان حملات وسیعی را ترتیب دادند .
( پس ما با دوداوود طرف هستیم که در دو موقعیت زمانی با فاصله طولانی از یکدیگر با دو هویت جداگانه از هم می زیسته اند . م )

برگرفته از کتاب گمشده انکی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *