شیخ اشراق و هستی شناسی انوار

آنچه هست؛ نور و ظلمت
سهروردی از جمله مهم‌ترین فلاسفه اسلامی است که اندیشه‌های او مورد توجه شرق‌شناسان و پژوهشگران غربی فلسفه اسلامی است. حکمت اشراقی سهروردی از چند جهت مورد توجه ویژه این دسته از پژوهشگران است؛ از جمله این‌که او علاوه بر آثار و اندیشه‌های اسلامی از حکمت به جا مانده از ایران باستان هم بهره گرفته و متاثر بوده است. همچنین سهروردی مراتب عالم در اندیشه خود (که به اعتقاد بسیاری از متفکران از وجه ممیزه‌های اندیشه حکیمانه سنتی با تفکر مدرن است) را در قالب مراتب انوار تبیین کرده و به جای استفاده از اصطلاحاتی همچون «وجود»، «ذات»، «ماهیت» و… اصطلاح «نور» را به عنوان اصطلاح کلیدی و محوری فلسفه خود معرفی کرده است.
sohravardi-tebyan-zn1[1]

مطلبی که هم اکنون می‌خوانید؛ ترجمه بخشی از مدخل «سهروردی» از دایره‌المعارف فلسفی استنفورد است که در این بخش، نویسنده هستی شناسی سهروردی را با توجه به اهمیت عنصر «نور» در اندیشه او تبیین کرده، سپس بحث کوتاهی نیز به اهمیت عالم خیال در اندیشه سهروردی اختصاص داده است.

محمد غزالی در یکی از آثار خود در حالی که از اصطلاح نور در قرآن استفاده می‌کند، از معرفت‌شناسی عرفانی بحث می‌کند و حال آن‌که سهروردی در حکمت‌الاشراق خود، یک هستی‌شناسی حقیقی و اصیل نور را طرح می‌کند. در عین حال که نور همیشه به خودی خود، متعین و متشخص است، نزدیکی و دوری آن از نورالانوار واقعیت وجودی نورانی هر چیز را مشخص و متعین می‌کند. نور از طریق فعالیت‌های قلمرو انوار قاهر و دارای مرتبه بالاتر فعال می‌شود، به این شکل که در همه سلسله مراتب و درجات واقعیت، انوار پایین‌تر انوار مراتب بالاتر را طلب می‌کنند و به این طریق فعال می‌شوند. (PI, 97.7-98.11) «واقعیت» حاصل از نورالانوار است و به واسطه نور اول و همه انوار لاحق بر آن که فعل و انفعال روشنگرانه آنها موجب وجود (existence) همه چیز می‌شود، آشکار میگردد. از آنجا که نور جدید با دیگر انوار موجود در تعامل است، جواهر روشن و تاریک دیگری خلق می‌شود. «نور» هم انوار غیر مادی و هم انوار جوهری؛ یعنی نفوس غیرمادی (فرشتگان)، نفوس انسان‌ها و نفوس حیوانات را تولید می‌کند. «نور» جواهر تیرهای چون بدن‌ها را [نیز] تولید می‌کند. نور می‌تواند هم اعراض نورانی؛ مثل اعراضی که در انوار غیرمادی و انوار فیزیکی موجودند، و هم اعراض تاریک را چه این اعراض در انوار غیرمادی باشند و چه در ابدان، تولید کند. (PI,77.1-78.9)

حکمت انوار سهروردی دست‌کم مبتنی است بر ۲ اصل محوری که نزد همه حکما طبقه‌بندی بنیادین موجودات محسوب می‌شود (نور و ظلمت، جوهر و حالت، موجودات مستقل و موجودات وابسته.) والبورگ می‌نویسد «اصل نخست خود شکلی از «اصل دلیل کافی» (principle of sufficient reason) است و اصل امکان اشرف نامیده می‌شود که بر اساس آن، هیچ چیز بدون این‌که علتی از مرتبه بالاتر آن را ایجاد کرده باشد، نمی‌تواند موجود شود. (PI, 90.1-92.95) دومین اصل، اصلی ارسطویی است با عنوان عدم امکان نامتناهی بالفعل که اگر این اصل را به اصل اول ضمیمه کنیم این نتیجه حاصل خواهد شد که «محال است تعداد مراتب و درجات موجودات، نامحدود باشد و لزوما موجود واحدی وجود دارد که وجودش به خودی خود ضروری است؛ یعنی همان واجب‌الوجود ابن سینا که سهروردی آن را نورالانوار می‌نامد. (۵-۲۴ : ۲۰۰۰ Walbridge)

100913314110

سهروردی با توجه به مفهوم شدت نور، فرآیند دو لایه تولید نور را طرح می‌کند. سلسله مراتب طولی و عرضی انوار غیرمادی محض، بنیان حکمت شهودگرای اوست. از نورالانوار نور اول صادر می‌شود (که این مطابق با همان اصل [افلوطینی] است که از واحد صرفا واحد صادر می‌شود) و از نور اول، نور دوم و برزخ همه گیر (یعنی جسم اثیری) صادر می‌شود و از نور دوم، نور سوم و برزخ دوم یا همان عالم اعیان ثابته صادر می‌شود و به همین شکل روند صدور ادامه دارد. اولین سلسله طولی انوار، یادآور فرآیند مشایی ابن‌سینایی تجلی آگاهی است، اما سهروردی تعداد اصول فعال را افزایش داد، یعنی همان چیزی که موجب شد ابن‌رشد هستی‌شناسی ابن‌سینا را محکوم به نوافلاطونی بودن کند. بدینسان تعداد انوار قاهر سهروردی به تعداد ستارگان افلاک بدون تغییر و ثابت است.

سلسله مراتب طولی [یا عمودی] انوار با سلسله مراتب عرضی[ یا افقی] انوار در فعل و انفعالاند. این دومین سلسله از انوار مدبره واجد عناصری از فرشته‌شناسی باستان (مراتب معناشناختی فرشتگان و عرفان زرتشتی) و نوعی از صور و ایده‌های افلاطونی است. هر یک از این انوار افقی [عرضی] یک رب‌النوع می‌شود، و رب‌النوع موجودی مستقل و منور و نوعی ثابت است و کارکرد آن در حکمت سهروردی مشابه صور [یا ایده‌ها] در فلسفه افلاطون است، از آن حیث که بر اشیایی که همنوع آن هستند حاکم است (یعنی یک کلی صرف نیست)؛ همچون انواع اجسامی که افلاک آسمانی و موجودات تحت‌القمر، از جمله نفوس انسان‌ها را به حرکت در می‌آورند. اجسام جهان زیرین [مادی] در نتیجه فعل و انفعال انوار طولی [یا عمودی] و عرضی [یا افقی] ایجاد می‌شوند. این انوار طولی [عمودی] و عرضی [افقی] از حیث ساختاری به واسطه قاعده عشق، عشقی که انوار پست‌تر به انوار عالی‌تر دارند، و قاعده سلطه، سلطه‌ای که انوار عالی‌تر نسبت به انوار پست‌تر دارند، با یکدیگر در ارتباطند. سلسله دو بعدی انوار مفهوم غیرخطی جدیدی از علیت متافیزیکی را معرفی می‌کند.

تکثر موجودات متافیزیکی موجب افزایش فاصله هستی شناختی بین نورالانوار و جهان تحت‌القمر است، ضمن این‌که در عین حال نگرش کل‌گرایانهتری را نسبت به واقعیت ایجاد می‌کند، چراکه نور ریشه در مرکز آن دارد. مفاهیم شدت و درجه‌بندی نور، به همراه مفاهیم حضور و خود متجلی، مفاهیم محوری حکمت سهروردی است. شدت نور مطابق است با درجه خودآگاهی، همچنان که خودآگاهی نورالانوار محیط بر همه واقعیت است. بعدها ملاصدرا عنصر درجات و شدت انوار فلسفه سهروردی را گرفت و هستی‌شناسی خود را که مبتنی بر درجات وجود (existence) (به جای نور) همه موجودات (beings) بود مطرح کرد، به نحوی که هستی‌شناسی سهروردی را معکوس کرد و وجود را برتری داد و ذات [ماهیت] را مفهومی ذهنی دانست.

عالم خیال

سهروردی حدود نیم قرن قبل از ابن‌عربی «عالم خیال» مستقل خود را معرفی می‌کند، که در کنار عالم معلوم، عالم روحانی و عالم مادی، چهارمین جهان است. عالم خیال سهروردی که تشکیل شده از سایه‌هاست، همچون برزخ یا قلمرویی واسطه بین عالم نور محض و عالم ظلمانی اجسام فیزیکی عمل می‌کند و در جایی بین این عالم ظلمانی و عالم انواع صور افلاطونی (انوار افقی/ عرضی)، که احتمالا پایین‌ترین سطح جهان انفس است، قرار دارد.

در جهان خیالی موجودات به نحوی واجد وجودی از آن خود هستند (برخی آنها قبل از به وجود آمدنشان در این جهان واجد چنین وجودی هستند.) عالم خیال شامل تصاویری است که دارای ماده نیستند و طرحی هستند از ارواح، اشکال در آینه‌ها، رویاها و جهان‌های شگفت. (۲۶ : ۲۰۰۰ Walbridge) جهان خیالی ماده معجزات را فراهم می‌کند.

نویسنده: روکسان مارکوت
مترجم: سلمان اوسطی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *