اریک وان دانیکن و ماجرای حزقیال پیامبر

ezekiel

اریک وان دانیکن و ماجرای حزقیال پیامبر در تورات از رویت وسیله ای عجیب با سرنشینانی عجیب تر،آیا می تواند یک فضاپیما با خدمه بوده باشد؟

اریک وان دانیکن در کتابش ارابه خدایان داستان جالبی از فردی به نام حزقیال نقل می کند، که مشاهدات عجیبی داشته است که در ادامه خلاصه ای از آن را باهم بررسی می کنیم زیر است :
تورات سی امین سال، چهارمین ماه و پنجمین روز ماه، من در میان زندانیان در کنار رود چبار بودم که بهشت گشوده شد، به آسمان نگریستم، گردبادی از شمال بیرون آمد، ابر سیاه و آتش عظیمی نمایان گردید و روشنایی پرابهتی در اطرافش بود و در میان ابر و آتش روشنایی عجیبی به رنگ خون نمایان گردیده و از میان آن ها چهار موجود زنده نمایان شد و ظاهر آن ها این چنین بود : آن ها به انسان شباهت داشتند .

حزقیال پیامبر

پاهای آن ها مستقیم بود و پاشنه پای آن ها چون سم گوساله بود و آن ها چون مس شفاف می درخشیدند من آنچنان که به این موجودات می نگریستم چرخی با چهار صورت که بوسیله یکی از موجودات در آسمان نگه داشته شده بود ظاهر گردید و کار این چرخها چون رنگ های یاقوت بود ظاهر و کار آن ها مانند چرخی میان چرخی بود ، هنگامی که آن ها حرکت کردند بر چهار سمت خود حرکت میکردند و در هنگام حرکت نمی چرخیدند و حلقه آن ها آنقدر بلند بود که وحشتناک بود ، و دور حلقه دارای چشم بود و هنگامی که موجودات حرکت میکردند حلقه ها نیز با آن ها حرکت میکردند و هنگامی که موجودات به هوا برمیخاستند چرخ ها نیز برمی خاست

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *