استثنایی ترین عملیات نجات در تاریخ هوانوردی

استثنایی ترین عملیات نجات در تاریخ هوانوردی

صبح یک روز آفتابی با آسمانی آبی نیلگون در خلیج سان دیگو ، در پایگاه هوایی ، نیروی دریایی همه چیز ساکت و آرام بود . ساعت ۹:۴۵ دقیقه صبح والتر اوسیپوف ، افسر نیروی دریایی ، برای اجرای تمرینات چتربازی همراه با چند افسر دیگر سوار یک هواپیمای DC-2 شد . دقایقی بعد آنها به ارتفاع ۳۰۰۰ پایی رسیدند ، اما نمی دانستند که آن روز تبدیل به روزی تاریخی خواهد شد و یکی از عجیب ترین عملیات نجات تاریخ هوانوردی اتفاق خواهد افتاد .

در هواپیما مجموعا ۵ نفر بودند یک خلبان ، کمک خلبان و سه چتر باز ، وقتی هواپیما به ارتفاع مورد نظر رسید دو نفر از چتربازان به بیرون پریدند و نوبت والتر رسید ، او پایش را روی میله گذاشت و وقتی خواست بپرد ، ناگهان به دلایلی نامعلوم چترش باز شد ، تا هنوز می خواست در ثانیه های اولیه چتر را بگیرد باد شدید مانع اینکار شد و چتر باز شد و او را با خودش کشید ، طناب چتر دور یک پایش پیچید و قسمت دیگر چتر در زیر میله های تحتانی هواپیما گیر کرد ، او اکنون در حالت معلق با یک پای طناب پیچ شده از هواپیما آویزان شده بود ، خلبان و کمک خلبان وقتی این حادثه را دیدند ، سرعت هواپیما را کمتر  کردند و کمک خلبان هر چقدر تلاش کرد طناب را بکشد و او را به بالا بیاورد ، غیر ممکن بود . نکته دیگر این بود که وقتی این اتفاق افتاد و چتر ناگهانی یاز شد ، سرعت هواپیما باعث شد تا دو سه مرتبه ، والتر ، محکم به میله ها و بدنه هواپیما کوبیده شود بطوری که یک دست و لگنش شکست .

وقتی تلاش کمک خلبان به نتیجه نرسید ، هیچ راه چاره دیگری باقی نماند ، اگر در همان حالت فرود می آمدند ، بدون شک والتر بر اثر اصابت و کشیده شدن بر روی زمین کشته می شد . از بخت بدشان ، سیستم ارتباطی نیز کار نمی کرد که بتوانند به کسی خبر دهند . بدتر از همه سوخت کافی نیز نداشتند . هواپیما فقط قرار بود برای بیست دقیقه پرواز کند بنابراین سوختگیری انجام نشده بود . آنها عملا هیچ کاری نمی توانستند انجام دهند و بی هدف در حال پرواز بودند ، فقط خلبان هواپیما را به ارتفاع پایین به بالای پایگاه نیروی دریایی برد تا شاید کسی در زمین آنها را ببینید . افراد عادی که از زمین آنها را می دیدند بخیال اینکه یک عملیات مخصوص است توجهی نمی کردند ، اما در این بین خلبان بیل لوری که دقایقی قبل با همکارش با هواپیمای دو نفره شان فرود آمده بودند ، متوجه ماجرا شدند ، بیل به همکارش گفت :

جیم، اون بالا را نگاه کن، یکی از هواپیما آویزونه.  فکر می کنی بتونیم کمکشون کنیم ؟

اما وقتی دوباره آسمان را دیدند بدون حتی یک کلمه هر دو بطرف هواپیما دویده و سوار شدند ، اما ابتدا باید پروسه اجازه گرفتن از برج را طی می کردند ، آنها بدون توجه به این موضوع و حتی بررسی اینکه چقدر سوخت دارند ، با سرعت طول باند را طی کرده و دقیقه ای بعد در آسمان بودند . اما اکنون دقیقا باید چکار انجام دهند تا آن مرد نگون بخت آویزان با یک پا را نجات دهند ، هیچ طرح و برنامه ای نداشتند . فقط می دانستند که باید این غیر ممکن انجام شود . فکرشان این بود که با چاقوی شکار ، طناب را از پایش باز کنند . در این هنگام در روی زمین ، تازه مردم متوجه وخامت ماجرا شده بودند ، سن دیگو کاملا متوقف شده بود ، بچه ها بازی شان را رها کرده، مردم از محل کار خارج شده ، ماشین ها در خیابان ها متوقف شده و همه آسمان را نگاه می کردند و آرام زیر لب دعا می خواندند و نا امیدانه به این ماموریت غیر ممکن می نگریستند .

استثنایی ترین عملیات نجات در تاریخ هوانوردی

در این هنگام لوری و همکارش در زیر هواپیمای DC-2 بودند و ۵ بار تلاششان برای رسیدن به والتر بدلیل فشار هوا و باد ناموفق ماند . از جاییکه بی سیم کار نمی کرد ، لوری با اشاره دست به خلبان هواپیما دیگر گفت که مسیرش را بطرف اقیانوس عوض کند چون در آنجا باد کمتری است . هر دو هواپیما ارتفاع را به سه هزار پا افزایش دادند . هواپیمای اول سرعتش را تا حد ممکن کاهش داد تا دسترسی به آن راحت تر شود . در این هنگام لوری به سمت راست مرد آویزان تغییر جهت داد و دقیقا در یک سطح با او قرار گرفت. جیم کمک خلبان که در پشت سر لوری نشسته بود ، والتر را دید که از پا آویزان است و خون از داخل کلاهش بیرون می ریزد .

اکنون لوری هواپیما را به چند سانتی متری والتر رساند او باید چنان با دقت اینکار را می کرد که مرد آویزان با ملخ های  هواپیما برخورد نکند . اکنون لوری بال هواپیما را به زیر جسم والتر رساند و باعث شد تا او بر روی بال دراز کشیده شود ، در این بین همکارش در حالی که هواپیما با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت پرواز می کرد از کابین خارج شده و دور کمرش را گرفت ، مرد آویزان نیز با دست هایش شانه جیم را گرفت ، در این هنگام ، جیم با قدرت تمام او را به طرف خودش کشید ، اما مشکل اساسی این بود که این یک هواپیمای دو نفره بود و جایی برای دو نفر در یک صندلی وجود نداشت . او مجبور شد ، بدن والتر را روی بدنه هواپیما قرار دهد به طوریکه فقط سرش داخل کابین باشد . اما مشکل اساسی اینجا این بود که طناب های چتر را چگونه باز کنند، چون او با هر دو دستش والتر را گرفته بود ، خلبان هم نمی توانست چنین کاری بکند ، خدمه هواپیمای بالای سرشان نیز نمی توانستند چون طناب به جایی گیر کرده بود که امکان قطع آن برای شان وجود نداشت .

در اینجا بود که تمام زحماتشان داشت بر باد می رفت . اما لوری خلبان هواپیمای دوم ، فکری به سرش زد او به خلبان هواپیمای بالا با اشاره گفت کمی جلوتر حرکت کند به نحوی که طناب در مسیر ملخ های پروانه قرار گیرد ، او توانست ملخ ها را به طناب نزدیک کرده و آنها را با زحمت زیاد و در چند نوبت تلاش قطع کند . بعد از ۳۳ دقیقه آویزان بودن بالاخره والتر رها شد . دقایقی بعد در حالی که چتر و طناب هایش به چرخ های هواپیما گیر کرده بودند ، لوری توانست آن را فرود آورد . در این هنگام والتر بیهوش شد و به بیمارستان منتقل گردید و پس از سه هفته بهبود یافت . آن سه نفر هفته بعد به واشنگتن رفتند و مدال شجاعت دریافت کردند . شش ماه بعد او دوباره تمرینات چتربازی را از سر گرفت.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *