رابطی مشهور از ترکیه و نقشه ی جهان هستی

رابطی مشهورازترکیه ونقشه ی جهان هستی

برخورد نزدیک در حال حاضر و دوران مدرن ما تماس با بیگانه ها از ترکیه توسط فراح یوردوز، مقاله ی مورد #۲  را هم ببینید. تغییر شکل مردان در سیاهی دیده شده در ترکیه همچنین مورد # ۳ یک رابطه طولانی مدت با یک بیگانه

رابطی مشهور از ترکیه و نقشه ی جهان هستی

سرزمین مادری من ترکیه همواره بسیار موارد زیادی از رویت بشقاب پرنده ها را گزارش کرده است. اساطیر ما و سوابق تاریخینشان می دهد برخوردهای نزدیک متعددی با موجودات اسرار آمیز که از ستاره ها یا ابعاد دیگر می آیند داشته ایم.

نام اصلی اجداد ترکی من «GokTurks» است که به معنی «مردم آسمانی» میباشد. ترک های باستان معتقد بودند که رهبرشان بایک زن که از یک ستاره آمده دیدار داشته است. و این زن مرموز که در یک شی توپ مانند نورانی فرود آمده از رهبر قبیله ترکیهباردار هم شده است. او ۳ پسر بدنیا اورده که نامهایشان ماه، ستاره و خورشید گذاشته شده بود. آنها به بنیانگذاران نسل جدید ترکیه تبدیل شدند.

رابطی مشهور از ترکیه و نقشه ی جهان هستی

نمادین یا تاریخی، این همه روایت نسبت به هویت ملت من وجود دارد. مردم ترکیه بسیار معنوی و گشاده فکر به این ایده از زندگی هوشمند فرازمینی نگاه میکنند. همانطور که می دانید،تعداد زیادی از مطبوعات امروز ترکیه به بشقاب پرنده ها میپردازند. هنگامی که رویت بشقاب پرنده ها در هر شهر بزرگ یا یک شهر کوچک کشور وجود دارد شما می توانید پوشش در صفحات اول روزنامه های مهم روزانه را ببینید. من احساس میکنم این دانش در ژن های ماست، کسی چه می داند؟

در این مقاله من می خواهم به شما سه فرد دارای ارتباط فرازمینی در ترکیه را معرفی کنم. نگران نباشید، آنها شخصیت های تاریخی یا اساطیری از گذشته نیستند. آنها از زمان حاضر هستند، و آنها در حال، زندگی می کند و بسیار عادی و ساده با بیگانگان مواجه می شوند.

مورد # ۱

بهجت اوجال
تاریخ: ۱۹۴۸–۱۹۹۰
محل: نوشهیر، کاپادوکیه

بهجت اوجال در یک روستای کوچک در نزدیکی نوشهیر / کاپادوکیه در ترکیه مرکزی زندگی می کرد. این منطقه مشهور است به خاطر شهرهای زیرزمینی متعدد و چندین رویت اجسام اسمانی ناشناخته. از او به عنوان معروف ترین رابط بشقاب پرنده ها در کشورما یاد شده است. هنگامی که او شروع به اولین برخوردهای نزدیک خود در سال ۱۹۴۸کرد، ۱۵ ساله و چوپان بود و با خانواده اشزندگی میکرد. با توجه به سبک زندگی بسیار ساده اش او شانسی برای به دست آوردن هر گونه آموزش نداشت. هیچ رادیو یا فیلم و غیره هم در روستای کوچکش جایی که او زندگی می کنند وجود نداشت.

آن روز هنگامی که او به مراقبت از حیوانات در خارج از روستا میپرداخت صدای عجیب و غریبی از آسمان شنید. اولین چیزی که دید توپ روشنی از نور بود. در کلمات خود، آن را قوی تر از نور خورشید توصیف کرده است. در آن لحظه او احساس یک حس عجیب و غریب از تپش قلب در سراسر بدنش پیدا میکند. توپ نورانی،کم کم شکل خود را تغییرداد و قادر به دیدن یک جسم به شکل موشک شد که از آسمان در یک مدارعمودی به پایین جرکت میکرد. جسمی که رویت کرد نمای فلزی و تقریبا ۳۰ فوت طول داشت. بهجت اوجالترسیده بود، اما در همان زمان احساس میکرد که در مرتبه دیگری از ذهن است.

یک در، در جسممذکور باز شد و ۳ بازدید کننده بیرون آمد، دو مرد و یک زن. با توجه به توضیحات بهجت انسان نما بودند و چشم های بسیار بزرگیداشتند. هر دو موجود مذکر سر کاملا تراشیده داشتند، و زن مو بلند بود. این سه نفر کاملا یک اندازه و یک ارتفاع داشتند.. لباسشانبرای یک پسر روستایی جوان از سال ۱۹۴۸ خیلی عجیب و غریب بود. آنها یک لباس تنگ چسبان ورزشی پوشیده بودند.برای بهجتیکی از جالب ترین چیزها وسیله عجیبی بود که به گردنشان آویخته بودند این ابزار همچنین با دور کمر شان هم مرتبط شده بود و رویشدکمه و یا کلید های زیادی به چشم میخورد.

او وحشت زده بود. بهجت تا به حال هیچ ایده ای در مورد فضا، کشتی های فضایی یا بشقاب پرنده ها نداشت . تنها چیزی که فکر میکرد این بود که این افراد عجیب و غریب از ایالات متحده و یا از روسیه آمده اند . در آن لحظه ارتباط تله پاتی آغاز شد. آنها به او گفتند، نترسد و آنها قصد آسیب رساندن به او را ندارند. پس از این عبارت او احساس آرام تری داشت. مهمان ها خانه خود را با نام سیاره به او معرفی نکردند اما به او گفتند که از «جهان دیگر «ی آمده اند. همه ارتباطات تله پاتیک بود . یکی از انها دست خود را به سمت بهجت دراز کرد . کف دستش گرد و عمیق مثل یک کاسه کوچک بود. وقتی که توسط بیگانه لمس شد احساس یک نوع شوک پیدا کرد و به زمین افتاد و از هوش رفت. هنگامی که خانواده اش او را پیدا کردند بیگانگان رفته بود و بهجت هنوز بیهوش بود . او به بیمارستان منتقل شد در حالی که دچار تحریکات پوستی و سوختگی بود.
بهجت یک مرد آرام و خجالتی بود ، و راز خود را تا سال ۱۹۷۷ حفظ کرد . اما در تمام آن سال ها تماس خود را با دوستان فرازمینی اش حفظ کرد. فقط اولین دیدار چهره به چهره بود و بعد از آن، آنها هرگز دوباره رو در رو دیدار نکردند. در عوض بهجت آنها را در یک صفحه نمایش بزرگ میدید که در مقابل او باز میشدو معمولا شبها اتفاق می افتاد.

هنگامی که بهجت اولین مصاحبه با رسانه ها و روزنامه خود را در سال ۱۹۷۷ داشت، یک نقشه از کائنات را نشان داد که با کمک فرازمینی ها رسم کرده بود . درابتدا ارتش و دانشمندان تا حدودی علاقه مند به او بودند. اما از آنجا که بهجت اوجال به اندازه کافی به آنها اطلاعات نداد با گذشت زمان کم کم به فراموشی سپرده شد . او دلش نمیخواست به خاطر تجربه ا ش معروف و مشهور شود. او سعی نکرد داستان خود را به فروش برساند و تمامش را در مطبوعات در دهه ۱۹۷۰ به چاپ رسانید.

بهجت هرگز کتاب ننوشت و حضوری هم در تلویزیون نداشت . او به زندگی در شهر خود در بخش مرکزی ترکیه ادامه داد . او یک رهبر فرقه نیست و هیچ گاه نخواسته است که طرفداران یا پیروانی داشته باشد . اما او به تجربه خود اعتقاد و باور داشت و به برخی دلایل ترجیح داد  یک محدودیت بین خود و رسانه ها بگذارد. شاید او را بیشتر از آنچه بیان کرد دیده بود و می دانست ،اما تمام اسرار و یا واقعیت او بخشی از افسانه ها در نسل های آینده خواهد بود .

منبع و مرجع ها:

ارسال شده توسط توسط فراح یولدوز

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *