داستان های خواندنی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۶ توسط مدیر · Published اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۶ داستان ” پیرمرد و ساندویچ “مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت.