بایگانی‌ ماهانه: خرداد ۱۳۹۶

منو داداش دوقلوم داشتیم تو خیابون راه میرفتیم طرف میاد میگه اِاااااشما دو قلویید؟

بابام امروز ۱ تن هندونه خریده واسه گوسفندای بابا بزرگم و میگه : بخورن جیگرشون حال بیاد …
حالا من دیروز داشتم یه نصفه

دﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻗﺮﻣﺰ

ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﻧﯿﺎ ﻭ ﻧﻘﺎﻟﻪ ﻭ ﭘﺮﮔﺎﺭﻭ ﺟﺎﻣﺪﺍﺩﯼ

ای صاحب فال………

پیشانی شما بسی کوتاه ،وبختتان کوتاهتر است

کم کم داریم به فصل گفتن جمله «این مگه اصلا توو جزوه بود؟» نزدیک می شویم!

میگن وقتی خدا داشت منو می آفرید …
فرشته ها ، گوشی بدست ازم عکس میگرفتن و ..
میذاشتن تو پستاشون ..

یه روز یه نفر میره پرنده فروشی میگه: این طوطی چنده؟
فروشنده: میگه ۲ میلیون!
طرف میگه: مگه چی بلده؟؟؟

ﯾﮑﯽ دیگه ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺑﺮﻡ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺑﺮﻑ ﻭ ﺑﻮﺭﺍﻥ ﻣﻦ ﭘﺎﻡ ﺑﺸﮑﻨﻪ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ

اگر جواد خیابانی به محل مذاکرات فرستاده شده بود: اشتون خیلی بهتر از موگرینی بود ولی خداییش موگرینی هم چیزی