برشی از کتاب عیسی درتبار فراعنه اثر احمد عثمان
وقتی موسی (آخناتون ) استعفا داده و از ترس جانش در ۱۳۶۱ پیش از میلاد به سینا گریخته سی وچهار یا سی و پنج ساله بوده . طبق کتاب مقدس او با مدیانی هایی که در تاریخ مصر به شاسو مشهور بودند متحد شده . آنها از قبایل بدوی ساکن در سینا بودند که بعضی از آنها عبادت آتن را پذیرفتند .
در این فاصله به مصربرمی گردیم ، هورمهب فرعون ستمگر نواحی اطراف دژ- شهرمرزی Zarw را تقویت می کند . جایی که موسی درآن متولد و به زندانی برای او تبدیل شده . موسی در آنجا تعدادی از پیروان آخن آتن از جمله بنی اسرائیلی ها را که ایمان توحیدی را پذیرفته بودند و انواع واقسام مجرمانی را که در دهکده های بیرون از دیوارهای شهر زندگی می کردند را گرد هم می آورد .
هورمهب پارامسس را بعنوان فرمانده ارتش و شهردار Zarw منصوب کرد و مسئولیت این پادگان نظامی محلی را به او سپرد . به دستور هورمهب بود که پارامسس بنی اسرائیلی ها و بقیه زندانی ها را به بیگاری کشید تا با نیروی آنها Zarw را بازسازی کند و هم اقامتگاه جدیدی برای خود بسازد . جایی که بعدها طبق کتاب مقدس در نقطه آغازین خروج به نام پی رامسس شناخته می شده . همچنین پی رامسس در دلتا شرقی به اقامتگاه اصلی فراعنه سلسله های نوزدهم وبیستم مصر تبدیل شد . هورمهب که مرد ، سلسله هجدهم مصر بدون وارث مشروع باقیمانده .پارامسس که حال پیرمردی بود زمینه را برای ادعای پادشاهی فراهم دید و خود نخستین حکمران سلسله نوزدهم شد .
موسی که برای بیش از یک ربع قرن در بیابان سینا پنهان شده بود تصمیم گرفت که تاج و تخت اش را از رامسس پس بگیرد . همان کسی که عهد عتیق درباره او گفته که ” شاهی که یوسف را نمی شناخت ” . موسی به Zarw رفت جایی که ادعایش برای حکمران راستین بودن به تصمیم کاهنان ورهبران مصری بستگی داشت . با کمک عصایش که مار برنجی بر نوک آن قرار داشت و نماد اقتدار فرعونی بود موسی توانست هویتش را بعنوان پسر آمون هوتب سوم ثابت کند و کاهنان و رهبران مصری کهدر کتاب مقدس از آنها بعنوان ” جادوگران ” یا دشده ادعایش را پذیرفتند . اگرچه رامسس به خاطر قدرت نظامی اش و اینکه نخستین حکمران سلسله نوزدهم بود با نوعی کودتا به قدرت رسیده بود ولی زورش خیلی بیش از آن بود که با این حرفها سرنگون شود .
کار که به اینجا کشید موسی متوجه شدکه بازهم جانش در خطر است و دوباره به پناهگاهش در سینا گریخت . این بار تعدادی از پیروانش از جمله قبایل بنی اسرائیلی که در روستاهای اطراف دیوارهای Zarw می زیسته اند را هم با خود همراه کرد و این همان داستان خروجی است که درکتاب مقدس روایت شده . موسی و پیروانش از یک منطقه باتلاقی در جنوب Zarw و شمال دریاچه تمساح که امروزه اسماعیلیه نامیده می شود به سینا رفتند . انتخاب این مسیرآبگیر به مانعی برای تعقیب کنندگان تبدیل شد . ارابه های مصری درگل و لای گیر کردند . در حالیکه بنی اسرائیلی ها با پای پیاده می توانستند خیلی راحت از آن گذر کنند . این احتمالاً همان زمان ومکانی است که بنابرحکایت کتاب مقدس فرعونی که در پی موسی بوده درآن فرو رفته و کشته شده .
منابع مصری در مورد این واقعه چیزی نگفته اند اما با توجه به دوران کوتاه حکمرانی رامسس ( از حدود ۱۳۳۵–۱۳۳۳پیش ازمیلاد ) و اینکه مرگش درهمان زمان خروج بوده به احتمال زیاد او همان فرعون دوران موسی بوده . درمواجهه با مشکل تعداد زیاد پیروانی که به غذا و آب نیاز داشتند موسی نقشه اولیه اش برای به قله کوه سینا رسیدن را رها کرد وبه جای آن از راه جاده باستانی هوروس که Zarw واقع بر مرزمصررا به شهر کنعانی غزه متصل می کرد به شمال رفت . در امتداد جاده ، شهرک هایی یا چاههای آب وجود داشت که توسط پست های نظامی محافظت می شدند . با توجه به کتاب تثنیه ، موسی در نهایت اجازه ورود به سرزمین موعودرا پیدا نکرد و توسط خدا به این دلیل کشته شد که :
” در کنار آبهای مریبه قادش در صحرای سینا ، میان اسرائیلیان بر من خیانت کردید … ”
( تثنیه ۳۲:۵۱ )
موسی به خاطر تهیه آب برای پیروانش نهی نشده چون به هیچ وجه عمل غیر اخلاقی و گناه محسوب نمی شده . اتهام موسی این است که جریان آب را از چاههای متعلق به جاده هوروس متوقف کرده . این کار به آسانی با زور امکان پذیر بوده . اگرچه به نظر می رسد چندان به زور نیازی نبوده . اوهنوز کوپال برنجی که نشانه اقتدار پادشاهی بوده را در اختیار داشته و به سختی می توان تصور کرد که فرمانده یک ساخلو میل داشته باشد که شاه سابقی را که پسر رآ بوده به چالش بکشد . با توجه به اینکه برای سیر کردن شکم پیروانش به زمین حاصلخیزنیاز داشته پس موسی حرکت نظامی بعدیش به سمت شمال و به سوی غزه است و تلاش برای هجوم به شهر ؛ ظاهرا در این حمله برخی از بادیه نشینان متحدش به نام شاسو هم با او بوده اند . اخبار این وقایع به مصر و به گوش ستی اول پسر و جانشین رامسس اول می رسد . اوحتی برای مومیایی پدرش که طبق سنت ، فرایندی بود که هفتاد روز طول می کشید صبر نکرد و برای نبرد با موسی و بنی اسرائیل و شاسوها لشکر کشید . او در چند نقطه از جاده هوروس و در مرکز سینا با آنها مواجهه شد و شکستشان داد . تعداد زیادی از شاسوها را کشت و خیلی هایشان را هم اسیر گرفت و با خود به مصر و معبدکارناک برد و درپای خدا آمون – رآ قربانی کرد . این احتمال وجود دارد که در یکی از این عملیاتهای نظامی ، موسی توسط خود ستی اول کشته شده باشد .
وارد کردن افرایم که من او را بعنوان Aye معرفی کرده ام ( منظور احمد عثمان کتاب فراعنه عبرانی / یهودی مصر است . م ) به ماجرای کشتار پس از ترور رهبر بنی اسرائیل در سینا نشانه دیگری است مبنی بر اینکه این وقایع بین فرارآخناتون ( موسی ) به سینا بعد از کناره گیریش از قدرت و بازگشتش به مصر یک ربع قرن بعد وتلاش بیهوده اش برای پس گرفتن تاج وتختش رخ داده .