بیگانگان باستانی: فصل اول – قسمت دوم

– من به عرشه یک فضاپیما با قطر ۲۰۰ فوتی در صحرای «موهاوی» برده شدم و…
– من دو نور بزرگ درخشان واقعی را در هوا دیدم …
اغلب مردم معتقدند که این موجودات بیگانه پدیدهای مدرن هستند، اما واقعیت این است که آنها از هزاران سال پیش همواره گزارش شدهاند.
بر اساس تجربه، هر تمدن انسانی با موجودات فضایی در تماس بوده است. در هند، در اسراییل، ماینها و آزتکها. باور اینکه گروه، یا گروههایی از موجوداتی غیر از انسان الهامبخش ما بودهاند، یک حقیقت است.
میلیونها انسان در سراسر دنیا بر این باورند که ما در گذشته با موجودات فضایی ملاقات داشتهایم. اگر این باور حقیقی باشد چه؟ آیا این «غریبههای فضایی» در شکل گرفتن تاریخ ما نقش داشتهاند؟ و اگر اینطور بوده، آنها از کجا آمدند؟ و فقط این «میهمانان» که بودهاند؟
«رازوِل»، نیومکزیکو. این شهرستان خفته در جنوب غرب آمریکا زمانی، به خاطر وجود پایگاه بزرگ هواییاش بسیار شناخته شده بود. اما همه چیز در ۱۹۴۷ تغییر کرد، هنگامیکه یکی از ساکنان محلی در سال گذشته خبر داد که یک فضا پیما در ملک او سقوط کرده است. چند هفته بعد، ارتش آمریکا مجوز انتشار تایید موجودیت یک فضاپیمای خارجی را صادر کرد. یک روز پس از آن، ارتش بیانیه خود را تغییر داد و اعلام کرد که آنچه آنها یافتهاند، یک بالون هواشناسیست. این گزارشات متناقض، همه دنیا را لرزاند و نام «رازول» به اسم رمزی تبدیل شد که برای همیشه اشاره به میهمانهای فضایی و اسرار مربوط به آنهاست.
Nick Pope
تفسیر سرپوش گذاشتن بر حادثه «رازول» کار دشواریست. بعضی از مردم در باره اطلاعاتی که ممکن است در همه دنیا بازتاب داشته باشند صحبت میکنند.
Dr. Steven M. Greer
تقریبا همه در باره ماجرای «رازول» شنیدهاند و یکی از الزامات افشاسازی آن این است که برخی از مهمترین اسطورهها در باره منشاء انسان و تاریخ و باستانشناسی ما را از هم میپاشد.
George Noory
مدتها پیش چیزی در «رازول» نیومکزیکو اتفاق افتاد. مردم طالب حقیقتند. من فکر میکنم چیزی در وجود انسان هست که همیشه گرسنه است. همیشه تشنه دانستن پاسخ سوالهای خود در باره موجودیت ماست.
امروز، نظریه عمومی با ارائه یک سرشماری این است که نیمی از جمعیت جهان بر این باورند که موجوداتی دیگر یا در گذشته به اینجا آمدهاند، و یا در حال آمدن به اینجا هستند. اما آنچه که مردم را وادار به این باور میکند چیست؟
Jonathan Young, PH.D
من فکر میکنم نگاه رو به بالا منطقی باشد. جهان بزرگ است؛ چیزهایی وجود دارند خارج از اینجا که ما از آنها بیخبریم. احتمالا حیات پیشرفته در جایی دیگر وجود دارد.
Robert Bauval
مردم فراموش میکنند که ما روی کرهای زندگی میکنیم که چهار و نیم میلیارد سال عمر دارد. وجود تمدن ما در چنین زمان طولانیای هیچ است. میخواهم بگویم که، اگر من یک بشکن بزنم هم نمیتواند به اندازه کافی سریع باشد تا بگوید این اندازه، زمان تمدن ماست. و فکر کردن به اینکه ما در چنین زمان طولانی تنها بودهایم به نظر من مسخره است.
Sara Seager, PH.D
کهکشان ما، راه شیری، بیش از یک صد بیلیون ستاره دارد و ما فکر میکنیم در دنیا بیش از ۱۰۰ بیلیون کهکشان وجود دارد. بنابراین اگر هر ستاره یک سیاره با زندگی هوشمند داشته باشد، فکر میکنید چند تمدن خارجی دیگر میتوانیم داشته باشیم؟
Erich von Daniken
اگر شما، انسان را اشرف مخلوقات بدانید و یا نقطه اوج تکامل بدانید، یعنی ما خودمان را برترین و بزرگترین میبینیم و میگوییم: چه باور نکردنی، آه ما در این جهان بسیار یگانهایم. ما فروتنی را فراموش کردهایم.
Jennifer Heldmann, PH.D
هر قدمی که به جلو بر میداریم، ما را بیشتر از درجه اهمیت میاندازد. ما عادت داشتهایم فکر کنیم به عنوان انسان، مرکز جهان هستیم و سپس دریافتیم: اوه، بسیار خوب، این که حقیقت ندارد. اما حتما ما در مرکز کهکشان هستیم!؟ و خوب، مثل اینکه ما در دو سوم آخر راه شیری هستیم و… خوب حداقل خورشید ما با این… نه، خورشید در واقع وسط راه هست و زمین هم به دور آن میچرخد، پس زمین حتی مرکز این سیستم هم نیست و بنابراین میبینید که هر چه بیشتر میفهمیم، منظورم این است که علم انسان را فروتن میکند.
وقتی برای اولین بار انسان بر ماه فرود آمد، تصور ما از جهان برای ابد تغییر کرد.
(صدای تماس رادیویی از سفینه) «هیوستن»!،…«ایگل» فرود آمد.
Buzz Aldrin
ما خارجیها که در جولای ۱۹۶۹ از نردبام (روی ماه) پایین رفتیم، ما موجودات غریبه، قطعا بخشی از یک نسل برجسته بودیم. فقط من فکر نمیکنم که مردم هیچ درکی از اینکه چقدر انرژی لازم هست تا از ستارهای به ستارهای دیگر بروی داشته باشند.
این اتفاق تاریخی، سوالی را بر انگیخت که: اگر انسان میتواند با موفقیت، راه خود را در فضا بیابد و جهانهایی دیگر را کشف کند، (تصویر ۴) چرا موجودات دیگری از نقاط دیگر جهان نتوانند همان کار را انجام دهند؟ و شاید هم قبلا در صدها و شاید هزاران سال پیش همین کار را کردهاند؟
Erich von Daniken
من فکر میکنم سرگذشت انسان فوقالعادهتر از چیزیست که ما فکر میکنیم. من به این نتیجه رسیدهام که شاید موجودات فضایی به این کره خاکی آمده باشند.
«کواچی»، پِرو. دوهزار سال پیش، این مجموعه قدیمی پایتخت مذهبی و فرهنگی مردم «نَزکا» بوده است. اما در زمانی حدود ۵۰۰ سال پس از میلاد، «نَزکا» به شکلی اسرارآمیز ناپدید و «کواچی» با ناپدید شدن آنها، در هم ریخت.
هزار و چهارصد سال پس از آن، در ۱۹۱۰ «آلیش هرلیچکا» متخصص انسانشناسی، به کواچی رفت تا به مطالعه در باره تمدن «نَزکا» بپردازد. در یک حفاری، او با خارقالعادهترین و حیرت برانگیزترین دستاوردی مواجه شد که تا کنون دیده بود. جمجمههایی بزرگ و کشیده در بخش کاسه سر (تصویر ۸). اینها از کجا آمده بودند؟ چگونه به اینجا رسیده بودند؟ و آیا انسان بودند؟
David Childress
در پِرو ما این جمجمههای عجیبِ کشیده را پیدا کردیم . آنها بسیار عجیب و غریبند. به نظر کاملا غریبه میرسند.
Robert M. Schoch, PH.D
ممکن است کسی بگوید: بسیار خوب، موجود غریبه هستند، اما وجه دیگری هم مورد توجه است که این جمجمهها و تغییر فرم آن و کشیدگی سر تمرینیست که در بسیاری از اعصار باستانی شناخته شده است.
در ۱۸۷۰ تاریخچه مراحل دفرمه شدن جمجمه به وسیله متخصص گیاهشناسی «جرج شواینفِرث» بررسی شد. در حین اکتشافات در کانگوی آفریقا، او با قبیلهای برخورد کرد به نام«مانگ بیتو». آنها به طور روزانه، آیینی مذهبی از بانداژ کردن جمجمه انجام میدادند که به آنها این اجازه را میداد که به طور فیزیکی شکل جمجمه خود را تغییر دهند.
David Childress
آنها جمجمه بچهها را فشار میدهند و میبندند. آنها با فشار، کاسه سر را وادار به کشیده شدن میکنند و در بسیاری از موارد اندازه آنرا دو برابر میکنند.
Robert M. Schoch, PH.D
سوال مهم این که: چرا این کار را انجام میدهند؟ احتمالا میتوانسته راهی برای متمایز کردن نخبهها از مردم عادی بوده باشد. .یا میتوانسته نوعی طبقهبندی بوده باشد. چیز دیگری که به نظر من میرسد این که شاید این راهی بوده برای بیان فیزیکی، برای رسیدن فیزیکی به سطح بالاتر هوشیاری از توانایی ذهنی .
Giorgio A. Tsoukalos
از نظر من، آنها این کار را در تقلیدی از خدایان انجام دادهاند. و این خدایان موجوداتی فیزیکی بودهاند، چرا که اگر تنها محصول وهم و تخیل پیشینیان ما بودند فکر نمیکنم دلیل قانع کنندهای برای فشار وارد کردن به کودک در چنین تشریفات مذهبی بوده باشد تا چنین ظاهری پیدا کنند (تصویر ۱۶). به نظر من این مردم تفسیر غلطی از مسافران کاملا زنده فضایی کردهاند.
Robert M. Schoch, PH.D
برخی میگویند که غریبههای فضایی، جمجمههایی کشیده داشتهاند و ظاهرا مردم قدیمی، از جمجمه آنها تقلید کردهاند. گفتهای قدیمی هست که میگوید: پیروی و تقلید نشانه خلوص چاپلوسانه است.
با اینکه تصاویر بسیاری از اینکه موجودات غریبه احتمالا چه شکلی داشتهاند، وجود دارد، یکی از آنها به طور اخص، توجه عموم را به خود اختصاص داد . این موجود هم جمجمهای کشیده داشت و متعلق به نسلی از موجودات فضاییست که بسیاری آنها را «خاکستری» میخوانند.
Nick Pope
در توضیح وجودی، توضیح مشترک در بین موجودات «خاکستری» اینست که سه و نیم تا چهار فوت قد دارند. ضرورتا شبیه انسانند اما بسیار دوکی شکل و با سری که به شکلی نامتناسب بزرگ است و چشمانی بسیار بزرگ و بادامی .
اما آیا کسی در جامعه بدوی واقعا میخواسته این ظاهر را تقلید کند و جمجمهاش را از حالت اولیه خارج کند؟ (تصویر ۲۰) برخی از باستانشناسان دیدگاهی متفاوت دارند. آنها به تاثیر شخصی هنرمندانه، به عنوان توضیحی از این سُنت اشاره میکنند.
Robert R. Cargill, PH.D
بسیاری از افراد مختلف هستند که یا بدن را پرستش میکنند و یا از بدن به عنوان وسیله اجرای هنر استفاده میکنند. مثل خالکوبی کردن یا سوراخ کردن اعضایی مثل گوشها یا لبها برای رشد بخشهایی از بدنشان . بعضی از جوامعی که ما میشناسیم، تمرین میکنند تا بخشی از بدن را ببندند. پا یا سر، و تلاش میکنند شکل معینی به آن بدهند و این به هر دلیلی که انجام میشود، ما امروز میدانیم که این راه سالمی نیست. اما به آن معنا نیست که مردم انجامش نمیدهند. مردم معمولا سعی میکنند بدنشان را تغییر بدهند تا شکل خاصی پیدا کند.
هر توضیحی که برای این تشریفات مذهبی وجود داشته باشد. اما آنها تنها در پرو و کانگوی آفریقا یافت نشدهاند. تغییر شکل جمجمه یک پدیده جهانیست.
David Childress
چیزی که بسیار عجیب است اینکه در همه جای دنیا این موضوع دیده میشود و این موضوعیست که باستانشناسان نمیتوانند به آسانی آن را توضیح دهند زیرا برای مردم جزایر دور افتاده، مردم جنوب آمریکا یا مالتا یا آفریقا، انجام ناگهانی و کاملا مستقل تغییر فرم جمجمه به این شکل باور نکردنیست. منظور من این است که این باید حتما آموزش داده شده باشد. چیزی بوده که به آنها یاد داده شده.
Robert M. Schoch, PH.D
به نظر میرسد که ما شباهتهای اولیهای در اختیار داریم. درست مثل اینکه از ابتدا تنها یک تمدن بوده باشد. یا حداقل یک نوع فرهنگ که همه مردم دنیا را تحت تاثیر خود داشته است. برای من باور این مطلب در زمان پیش از اتمام تحصیلاتم، بسیار دشوار بود که تمام این فرهنگهای متفاوت فقط تصادفا اما کاملا مستقل از هم، به یک معنا و مفهوم شبیه هم رسیده باشند.
آیا این ممکن است که جوامع مستقل از یکدیگر در سراسر دنیا تحت تاثیر اتفاقاتی مشابه بوده باشند؟ و آیا آنها از موجوداتی واقعی از کراتی دیگر پیروی میکردند؟
برخی از تصاویر کشیدهترین جمجمهها را میتوان در مصر و مجسمههای یکی از بحث برانگیزترین فرعونهای مصر دید.آیا ممکن است که او نیز از موجودات فضایی تقلید میکرده است؟ یا اینکه توضیحی حتی فراتر از آن در این باره وجود دارد؟ آیا او میتوانسته یکی از آنها بوده باشد؟
مصر. مدتها پیش از اینکه مصریان باستان اهرام را بنا کنند، یا حتی در امتداد رود نیل ساکن شوند، دورهای وجود دارد که به آن «تپ زپی» یا «آغاز زمان» میگویند . بر اساس افسانهها «تپ زپی» زمانیست که «خدایان آسمانی» با کشتیهای پرنده خود از ستارهها بر زمین نازل شدند و آب و گِل را تبدیل به امپراطوری نوین کردند .
Robert Bauval
کلمه «خدا» در مصر باستان، لغت «نِتِرو» است ، به معنای موجودیست که از فضا آمده است. آنها نسبت به این حقیقت که خدای آنها از ستارهها نازل شده، بسیار سختگیرند. آنها میگویند که خدای «اوزیریس»که به اتفاق همسر یا خواهرش (ایزیس) فرمانراوایی میکردند، خدایان آسمانی بودند. در حقیقت آنها را به روشنی شناسایی میکنند. اوزیریس در «منظومه شکارچی» قابل رویت است و «ایزیس» به عنوان خدای ستارهها در ستاره «شباهنگ» (شعرای یمانی) نمود میکند. روشنترین ستاره در آسمان.
مطلب جالبی که در این باره وجود دارد این است که زادگاه تولد ستارگان، در درون صورت فلکی «شکارچی» قرار دارد . ستارههای کهکشان ما دقیقا در این نقطه شکل گرفتهاند، و این بسیار عجیب است که مصریان باستان اصرار دارند که تولد خدای ستارگان در این صورت فلکی بوده است. آنها حقیقتا بر این باورند – و البته نسبت به آن بسیار مصرند که – منشاء آنها از آسمان است.
Robert M. Schoch, PH.D
چیزی که ما در سراسر جهان در باره تمدنهای باستان میبینیم اینست که آنها دانش باورنکردنی در باره ستارگان، کُرات و حرکات بهشتی داشتهاند. میانگین اطلاعات ستارهشناسی یک فرد عادی در زمان باستان، بسیار بیش از دانش افرادی بسیار تحصیل کرده در زمان امروز ماست.
در حالیکه مصر باستان در بستر تمدنی پیشرفته رشد میکرد، مردم آن بر این باور بودند که فرعونها پسران «اوزیریس» و بنابراین خدا هستند . آثار هنری و سنگ نوشتههای بسیار جالبی، آنها را به عنوان انسانهایی بینقص تشریح میکند و در حالی که مردم خدایانی متعدد را میپرستیدند، فرعون فوق همه آنها بود .
این باور مذهبی اولیه مصری، همچنان تا نزدیک به هزاران سال باقی ماند، تا اینکه یک فرعون همه چیز را تغییر داد. این فرعون «مرتد» که بود؟ نام او «آخِناتِن» بود و در همه مجسمههای باقیمانده با جمجمهای کشیده دیده میشود. او که بود؟ بر اساس افسانههای مصری او نیز از سوی خدایانی فرستاده شده بود، که در زمان «تپ زپی» به زمین نازل شده بودند . اما چرا عده بسیاری بر این باورند که او در واقع از ستارهها آمده است؟
در ۱۳۵۲ پیش از میلاد، «آخِناتن» به عنوان دهمین فرعون از هجدهمین سلسله فراعنه، بر تخت جلوس کرد . تقریبا بلافاصله، یک سری قوانین اصلاحی برای تغییرات مذهبی ایجاد کرد، شامل غدغن کردن اشاعه خدایان متعدد .
Robert Bauval
عجیب بود که او بخواهد در یک حرکت همه چیز را بروبد، ولی او دستور داد تا همه پیکرنگاریها از خدایان پیشین برچیده شوند. او تنها اجازه داد یک سمبل باقی بماند و آن هم سمبل «خورشید» بود ، دقیقا یک «دایره خورشید» با بازوها یا شعاعهایی غریب به طرف پایین.
Giorgio A. Tsoukalos
چرا او چنین کاری کرد؟ چون بر اساس نوشتههای او، بر اساس اشعاری که بعدها در باره او نوشته شد، او با یکی از موجوداتی که از آسمان نازل شده بودند ملاقات کرده بود، و به او گفته شده بود: راه درست، این است. «من خدای تو هستم».
این خدای خورشیدی، به عنوان «آتن» شناخته میشد. «آخناتن» اعلام کرد که فرستاده مستقیم «آتن» است.
Robert Bauval
«آخناتن» نیز مثل سایر فرعونها، خود را الهی میدانست. خدا بود. نه تنها خود او به خدا بودن خود باور داشت، بلکه همه مردمش هم او را خدا میدانستند و معنای خدا بودنش این بود که او از سوی این موجودات آسمانی برگزیده شده بود.
در سال چهارم پادشاهیاش «آخناتن» دستور ساخت پایتختی جدید را صادر کرد (تصویر ۵۳). او این شهر را «امارنا» نام گذاشت و آن را به خورشید هدیه کرد. «آخناتن» ده سال پس از آن را در اینجا گذراند (تصویر ۵۴). در زمانی که تغییر قوانین فرهنگ و هنر را بنا گذاشت، که شامل این بود که خود او چگونه ترسیم شود .
Robert R. Cargill, PH.D
در پیکرنگاریهای مصری، فرعونهای مصر با هیئتهایی مثلثی نقش شدهاند. .شانههای پهن و کمرهایی باریک، حالا ما به پیشوایان امروز که نگاه میکنیم، میدانیم که اغلب آنها شانههای پهن و کمرهای باریک ندارند اما ترسیم شاهان مصری با شانههای پهن و کمرهای باریک بسیار مهم بوده است. یعنی تصویری کلی از اینکه یک شاه چه شمایلی داشته باشد.
Robert Bauval
این اما کاملا برعکس «آخناتن» است. او خود را احتمالا همان که بوده نشان داده. ترجیحا یک هیئت غریب. او هیئتی کاملا افسانهای دارد.
Robert M. Schoch, PH.D
اگر ما مجسمه «آخناتن» را به عنوان نمونه ببینیم واقعا او شخصیتی با هیئتی عجیب است. به نوعی انگار ترکیبی است. ممکن است بگویید ترکیبی زنانه و مردانه با جمجمهای کشیده.
Robert R. Cargill, PH.D
تغییر در پیکرنگاری دربار «آخناتن» نشان میدهد که او احتمالا کلهای عجیب داشته، با شکمی گرد و سینهای فرو رفته، که برعکس مدل ایدهآل پیکرنگاری سنتی مصر است که فرعونها را درشت و قوی نشان میداد.
همسر «آخناتن»، ملکه «نِفِر تیتی» و کودکانش نیز با جمجمههایی کشیده ترسیم شدهاند. اما چرا جمجمههای «آخناتن» و «نفر تیتی» تغییر یافته است؟
آیا آنها به طور ژنتیک غیرطبیعی بودند؟ یا اینکه عمدا شمایل خود را تغییر دادهاند؟ برخی معتقدند که توضیح دیگری هم ممکن است در ورای شمایل عجیب و ظاهر غیرعادی آنها نهفته باشد.
David Childress
معلوم است که شمایل آنها با دیگر آدمها متفاوت است .
Giorgio A. Tsoukalos
آیا ممکن است که «آخناتن» یک موجود فضایی دو رگه بوده باشد؟
Robert R. Cargill, PH.D
هواداران غریبههای باستانی به «آخناتن» فرعون مصر نگاه میکنند و میگویند: اوه، به آن جمجمه کشیدهاش نگاه کنید. به نظر شبیه یک موجود «خاکستری» است. به نظر میآید که چیزی دو رگه است، از انسان و غیر انسان. این باید نشانهای از دخالت غریبهها بوده باشد. تداخل نسل غریبهها با انسان. یک چیزی شبیه به این.
Betty Ann Brown, PH.D
من در مصر بودهام و یکی از مبهوت کنندهترین بازدیدهای باستانشناسی مصر باستان، یک فرعون منحصر به فرد است: «آخناتن».
Giorgio A. Tsoukalos
صورتی بسیار باریک و زاویهداری دارد. گونههایی برجسته و جمجمهای بسیار دراز.
David Childress
ایده اینکه آنها شبیه موجودات فضایی بودهاند یا شاید ژن موجودات فضایی را در خود داشتهاند، قابل باور است.
«آخناتن» به مدت ۱۷ سال حکمرانی کرد. پس از او، «آمارنا» متروکه شد و معابد خورشید ویران شدند . تمثیلهای «آخناتن» عامدانه مخدوش شدند . مصر باستان به سرعت به روش گذشته خود بازگشت. پرستش خدایان متعدد. آیا این پس زدن مذهب اصلاحی «آخناتن» و سیستم اعتقادی او بود؟ یا سرپوشی بر هویت خارجی او؟
Robert Bauval
نظریههای بسیاری در باره چرایی این کار وجود دارد. پررنگترین آنها این است که به طریقی او یک پل ارتباطی موجودات فضایی بوده است. اگر کسی این تعریف را بپذیرد، دیگر توضیح اینکه چرا او کاملا از سلطنت کنار گذاشته شد و یا به قول بعضی دیگر، به کام مرگ فرستاده شد، روشن میشود.
برخی از مصرشناسان بر این باورند که «آخناتن» وادار به واگذاری سلطنت شده و با گروهی از پیروان وفادارش از مصر گریخت. در ۱۹۰۷ جسد «آخناتن» کشف شد. در «دره شاهان» در مصر و توسط یک باستانشناس انگلیسی به نام «ادوارد آیرتن» . پس از خارج کردن باقیمانده جسد مومیایی «آخناتون»، او توانست تایید کند که حقیقتا جمجمه فرعون باستانی، غیرطبیعی و کشیده بوده است.
Robert R. Cargill, PH.D
بعضی از محققین مخالفند و میگویند که او دچار نوعی مشکل فیزیکی بوده است؛ از نوعی نارسایی در بدن رنج میبرده که باعث شده صورت او به نظر کشیده بیاید و یا سرش در واقع دراز باشد. اما من فکر میکنم که در رابطه با «آخناتن» ما با تغییر فرم فیزیکی روبرو هستیم که مورد دستکاری هنرمندان سلطنتی واقع نشده. آنها تنها او را همانطور که بوده ترسیم کردهاند. شکم بزرگ، سینه فرو رفته و جمجمه کشیده.
جانشین «آخناتن»، پسرش «توتان خامِن» (توت عنخ آمون) بود که معروفترین فرعون در همه دورههاست ) وقتی مقبره او در ۱۹۲۲ توسط «هاورد کارتر» کشف شد ، معلوم شد که «توتان خامن» هم جمجمهای کشیده داشته . آیا او ژن خارجی را از پدرش به ارث برده است؟ امروز، بخش زیادی از زندگی «آخناتن» در هالهای از معماست. آیا او واقعا تمام سیستم اعتقادی مصر را تغییر داد؟ زیرا آنگونه که عدهای معتقدند، او یک موجود الهی بود؟ اگر این درست باشد، آیا شواهدی مبنی بر ورود موجودات مشابهی به زمین در دست هست؟ احتمالا رد پاهای بیشتر، در هزاران مایل دورتر در سوی دیگر قاره آفریقا به دست خواهد آمد.
مالی». در شمال غرب آفریقا. در عمق یک دهکده دور افتاده، مردم «دوگان» زندگی میکنند که از نوادگان یک قبیله کوچنشین هستند، که از ۱۰۰۰ سال پس از میلاد در اینجا ساکن شدند. درست مثل پیروان «آخناتن»، مردم «دوگان» به دلیل آزارهای مذهبی مجبور به ترک مصر شدند.
Robert M. Schoch, PH.D
«دوگان»ها سنت بسیار دور و کهنی دارند؛ و در نظر من یک سنت اسطورهای و باستانی مصری را دنبال میکنند که تا نسل امروز ادامه یافته. شاید بخشی از مصر باستان هنوز نمرده باشد. آنها در «دوگان»ها ادامه یافتهاند .اما آنها دقیقا به چه چیزی اعتقاد دارند؟ اسطورهشناسی «دوگان» میگوید که خدای آسمانی، «آما»، اولین موجود زنده را به نام «نامو» آفرید . این افسانه همچنین میگوید که در مدت کوتاهی پس از خلقت، «نامو» به چند بخش تقسیم شد که یکی از آنها بر «آما» شورید. «آما» او را نابود کرد و خاکسترش را در جهان پراکنده ساخت.
Peter Fiebag
بر اساس اسطوره «دوگان»ها، یک «خدا» این دانش را به آنها داده است. او از آسمان نازل شده، سوار بر یک کمان آتش و در طوفان فرود آمده.
Giorgio A. Tsoukalos
هنوز هم «دوگان»ها فستیوالی را جشن میگیرند، در بزرگداشت «نامو» و ملاقاتی که در گذشته دور انجام شده است. از کجا میدانیم؟ برای این فستیوال، آنها ماسکهای چوبی میپوشندکه به زمانهایی بسیار بسیار دور برمیگردد؛ زمانی که این فستیوال آغاز شده.
Peter Fiebag
ماسکهای «دوگان»ها قصههای اسطورهای پیشینیانشان را بازگو میکند. این تندیسی از «خالق» است . اسمش «آما» است. او به جهان برکت میدهد. این روشی است که آنها اطلاعاتشان را نسل به نسل منتقل میکنند، با قصههایی که در این ماسکها وجود دارد .
آیا «نامو» یک شخص حقیقی بوده است؟ برخی هستند که تشابهات مبهمی بین افسانه «دوگان»ها و داستان رازگونه فرعون «آخناتن» میبینند . «اخناتن» معتقد بود که او مستقیما از سوی خدای خورشید «آتن» فرستاده شده است. گفته شده که «نامو» توسط خدای آسمان «آما» آفریده شده است . آیا این تنها یک تصادف است که هر دو فرهنگ با وجود هزاران مایل فاصله، اسطورهای دارند از موجودی که از آسمان آمده است؟ و «نامو» و «آخناتن» هر دو جمجمهای کشیده دارند؟ آیا ممکن است که این افسانهها بر اساس اتفاقات واقعی باشد؟
Peter Fiebag
«دوگان»ها ساکن فلات مرکزی منطقه «باندیاگارا» هستند. دانش آنها قرنها قدمت دارد و کشیش آنها این دانش را تنها با معدودی از منتخبین در میان میگذارد . در ۱۹۲۰، دانشمند مردمشناس فرانسوی «گریال» و دانشمند نژادشناسی «دیِترل» به دیدار قبیله رفتند و از آنها دعوت به عمل آمد تا در اسرار شریک شوند.
اما یک راز باقی ماند: «دوگان»ها گفتند که خدای آنها «آما» از ستارهای معین در منظومه شعرای یمانی آمده همان جایی که مصریان باستان معتقدند خدایشان «اوزیریس» در آنجا متولد شده است. ستارهای که ستارهشناسان امروزی آن را «شباهنگ – ب» میخوانند، دوگانها آن را «پوتولو» مینامند. اما نکته گیج کننده این است که این ستاره در فاصلهای بسیار دور از زمین قرار دارد. دیدن آن با چشم غیرمسلح غیر ممکن است.
Giorgio A. Tsoukalos
Robert Bauval
باید بگویم که من بسیار شیفته این ماجرا شدم. منظورم این است که «دوگان»ها قاعدتا نباید از وجود این ستاره با خبر باشند. «شباهنگ» دومین ستاره نزدیک به ما در منظومه خورشیدیست. هشت سال نوری با ما فاصله دارد. در واقع، با تلسکوپ استاندارد هم قابل دیدن نیست. اولین باری که دقیقا دیده شد و از آن تصویر برداری شد، در ۱۹۷۰ بود.
دانش مدرن ثابت کرده که «شباهنگ – ب» واقعا وجود دارد. اما مسئله این است که «دوگان»ها قبل از این اکتشاف در باره آن میدانستهاند. این خیلی غریب است.
اندازهگیریهای انجام شده توسط تلسکوپ «هابِل» در ۲۰۰۳ ثابت کرد که «شباهنگ – ب» همان است که به نام «کوتوله سفید» میشناسیم . ستارهای با چگالی بسیار سنگین. با وجود اینکه از نظر اندازه از زمین کوچکتر است، برآورد شده است که وزن آن ۸ برابر وزن خورشید ماست. اما «دوگان»ها چگونه به دانش ستارهشناسی باستان که به نظر میرسد پیشرفتهتر از دانش مدرن است، دسترسی داشتهاند؟
Sara Seager, PH.D
معما این است که چگونه این داستان در طی نسلها دست به دست گشته؟ در حالیکه این داستان از زمانی پیش از اینکه ستارهشناسان بدانند که ستاره همجواری با «شباهنگ» وجود دارد که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود؟
Peter Fiebag
این سمبل «دوگان»هاست برای «شباهنگ» . وقتی آنرا میچرخانید میتوانید مدار آن را که در حول محور مرکزی، به وسیله «شباهنگ – آ» ایجاد میشود، ببینید. «شباهنگ – ب» به دور آن میچرخد، بنابراین میبینیم که این یک سیستم دایرهای است. این سمبل عملا یک مدل ستارهشناسی است که «دوگان»ها نمیتوانستهاند اختراع کنند، چون فقط «شباهنگ – آ» قابل دیدن است و «شباهنگ – ب» و «شباهنگ – ث» قابل دیدن نیستند. اما به هر حال روش تشریح مدار کاملا صحیح است. یک نتیجهگیری میتواند این باشد که خدای آنها «نامو» که این دانش را برایشان آورده، میتوانسته یک موجود فضایی هوشمند بوده باشد.
از اوایل قرن بیستم، این قبیله به صورت منظم توسط مردمشناسان مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت. این مسئله، بسیاری از مورخین را واداشت تا ادعا کنند «دوگان»ها حتما دانش ستارهشناسی را از غرب آموختهاند.
Robert R. Cargill, PH.D
اساطیر «دوگان» از قبل جریان خود را داشت، وقتی علم چیزی را تایید کرد که «دوگان»ها از دوران باستان میدانستند! ممکن است تنها تصادفی ظریف باشد و یا تلفیق دو عبارت،که آنها هم شنیدهاند، چون این یک فرهنگ سینه به سینه است و اسطوره کاملا روان و سیال است. آنها چیزی در باره ستارهای که به ستارهای دیگر مربوط است شنیدهاند و فقط در اساطیرشان آنرا ترسیم کردهاند. در مذهبشان ترسیمش کردهاند. بعد وقتی گزارشگرانی به دنبال آن از راه رسیدند و گفتند: شما «به چه چیزی اعتقاد دارید»؟ آنها هم جواب دادند: بله ما از میلیونها سال پیش این را میدانستیم .
Giorgio A. Tsoukalos
وقتی منتقدین میگویند که این دانش از تکنولوژی مدرن به آنها رسیده، کاملا غلط است، چون ما میدانیم که این قصه به صدها سال پیش از اینکه نژادشناسان مدرن حتی توانسته باشند به اینجا برسند، بر میگردد .
Peter Fiebag
اگر هیچ راهی برای اثبات صحیح بودن همه این اطلاعات، که شامل آن بخش که هنوز هم تحت مطالعه ستارهشناسان است وجود داشته باشد به معنی آن است که زمین در عهد عتیق، میمانانی از فضاهای خارج داشته است.
Robert Bauval
حتی اگر آنها این دانش را به ارث برده باشند، باز هم سوال این است که: از کجا؟ از تمدنهای پیش از خود؟ یا از تمدن موجودات فضایی؟ یا اینکه فقط تصادفی آن را کسب کردند؟ از نظر من، این یک تصادف نیست.
اگر مردم «دوگان» واقعا به این دانش پیشرفته ستارهشناسی دسترسی داشتهاند، آیا افسانههای آنها براساس اتفاقات حقیقی بنا شده است؟ «مصریان باستان» و «دوگان»ها در باور خدایان یا موجودات اسطورهای آسمان، تنها بودهاند. آیا توضیحات مشابهی در باره اساطیری مشابه در فرهنگهای دیگر دنیا هم وجود دارد؟ و چه چیزی را از هویت این میهمانان آشکار میکند؟ احتمال دارد که پاسخ ما نه در آفریقا، بلکه همینجا در تنگههای جنوب غرب آمریکا یافت شود. در ۳۰ مایلی «گَلوپ» در نیومکزیکو دهکده سرخپوستی «زونی» قرار گرفته است . پناهگاهی از خرابههایی مرتفع. این شهر خشتی، ماوای سرخپوستان «زونی» است؛ یکی از قدیمیترین قبایل بومی در شمال آمریکا. آنها این زمین را از ۲۰۰۰ سال پیش به ارث بردهاند و از اسرار آن حتی برای مدت طولانیتری مراقبت کردهاند .
Chris O’Brien
«زونی» جامعه بسیار جالبی است که از معدود فرهنگهایی است که هنوز برای بقیه مردم دنیا، دانش ستارهشناسی سنتی آنها باز نشده است. بیشتر این گونه اطلاعات توسط خود بومیها حفظ میشود و برای من خیلی جالب است چون در حال حاضر در دوره زمانی به سر میبریم که در حال یادگیری بیشتر و بیشتر در باره علم ستارگان هستیم.
بیشتر تاریخ مردم «زونی» در صخرههای بیابان «نیومکزیکو» نقش شده است. شیخ قبیله «کلیفرد ماهودی» و یک باستانشناس به نام «دن سیمپلیسیو» اسرار «زونی»ها را مستقیما مورد مطالعه قرار دادند. آنها داستانهایی را جمع آوری کردند که نسل به نسل گشته است و ریشه در این باور دارد که پدیدآورندگان قبیله و نگاهبانانشان، موجوداتی فوقطبیعی آسمانی هستند .
Dan Simplicio
این یکی که اینجاست جالب است؛ میتوانم بگویم که در قرن گذشته ایجاد شده اما از این طراحی میتوان ترکیب ستارهها را دید ). نقشهای الهی در اغلب دورهها و در بسیاری از سنگ نوشتههای فرهنگی ما نقش بسته است و این یکی از آنهاست که ستارهای را نشان میدهد. میتواند یک «ابر اختر» متعلق به «سحابی خرچنگ» باشد.
Clifford Mahooty
اساطیر «زونی»ها، در دعاها، آداب و تشریفات مذهبی، در باره کسانی به عنوان موجودات آسمانی صحبت میشود که به اینجا آمدند و به ما گفتند چگونه زندگی کنیم. اگر به اکثر ترانهها و دعاها و مناجاتهای مذهبی ما گوش کنید، این چیزیست که در همه آنها شنیده میشود. در باره فضا صحبت میکنند. در باره آن بالا در درون کهکشانی صحبت میکنند که از آنجا آمدهاند و آن را اینجا بر روی دیوار صخره نقش کردهاند. اما معنای واقعی آن پیچیدهتر از این است.
گفته شده که این نقشها در حدود هزار و دویست سال پیش از میلاد مسیح ایجاد شده، با این حال به نظر میرسد که فضانوردان و وسایل نقلیه آنها را به تصویر میکشند .
Dan Simplicio
اگر یک کمی به عقب برگردید، اینجا میبینید که یک نقش دیگری هست، چشم، چشم دارد. چیزی به طرف پایین میآید، مثل یک بینی، بله مثل یک بینی که کمی از بین رفته.
Clifford Mahooty
من فکر میکنم این روش مردم باستان بوده که چیزی را دیدهاند و تا آنجا که میتوانستهاند، توصیفش کرده و اینجا گذاشتهاند. البته این همان چیزی نیست که آنها دیدهاند اما بهترین کاری بوده که از آنها بر میآمده برای نشان دادن چیزی که دیدهاند.
David Childress
با همه حکاکیها و چیزهایی از این دست، همه چیز بستگی به تفاسیر ما دارد. گاهی تنها مردمفریبی است، اما گاهی اوقات کاملا شرح و نقش یک جور «خدا» از فضا هستند. یکجور فضانورد؛ و وقتی بیشتر بررسی میکنید، و مثلا همین قبیله «زونی» را فرض کنیم، به شما میگویند که این حکاکیها چه هستند. حتی خود «زونی»ها هم آنها را «انسانهای فضایی» مینامند .
Clifford Mahooty
این یکی به نظر میرسد که دو پا دارد که اینجا هست. بدنش نوعی فرم لوزی مانند است. احتمالا سر هم داشته اما در اینجا شکسته شده. خوب، این شکلی کاملا متفاوت از انسان است. امروز به طور معمول اینها را «یو اف او» مینامند. اما در بین ما «زونی»ها ما همیشه فکر میکردیم که آنها محافظانی از دنیای بالا هستند که به معنای فضاست، یعنی آسمانیها. موجوداتی که منشاء فرازمینی دارند و این همچنان تا به امروز، هنوز هم در اساطیر و آداب مذهبی ما وجود دارد.
مثل اغلب قبایل بومی، «زونی»ها هم آسمانیها را «کاچینا» مینامند. بر اساس قصههای خلقت «زونی»، خدایان «کاچینا» از بهشت فرود آمدند تا «زونی»ها را از دروازه ویژه به زمین برسانند.
Clifford Mahooty
«سی پا پو» مدخل آسمان چهارم است، یا دنیای زیر زمین و نشانگر آنست که «کاچینا»ها از کجا رفت و آمد میکنند. براساس اسطورهشناسی «زونی»ها از دنیای چهارم به جهان نور آمدند، که همانجاییست که ما امروز هستیم، توسط کسانی که من آنرا موجودات فضایی تفسیر میکنم. از جهانی دیگر.
هر سال، «زونی»ها فستیوالی برگزار میکنند در بزرگذاشتی که معروف به فستیوال «شالاکو» است . به شیوه سنتی لباس میپوشند که بیانگر «کاچینا» است. این سرخپوستان رسیدن خدایان به زمین را جشن میگیرند.
David Childress
برای قبیلههای سرخپوستی، مثل «زونی»ها، اینها خدایان آسمانی هستند که هر سال جشن مخصوص دارند. مردم این لباسهای مخصوص و ماسکها را به تن میکنند و ورود خدایان را تکرار میکنند. آنها واقعا شبیه فضانوردان باستانی هستند .
Bill Birnes, PH.D
اگر به اشعار و افسانهها و قصههای قبایل بومی جنوب غرب آمریکا نگاهی بیندازید، میبینید که شرحیات آسمانیها هستند .آسمانیها به زمین آمدند و زمین را بذرپاشی کردند و آنها با کشتیهای پرنده آمدند. اگر شما با بزرگان قبیله صحبت کنید آنها به شما میگویند که بسیاری از ما به وجود موجودات فضایی باور داریم.
Thomas O. Mills
اینها سنتهای بینهایت قدیمی هستند که طی قرنها، قبیله به قبیله، خانواده به خانواده، نفر به نفر، منتقل شده و این یک شیوه سینه به سینه است. بومیها کلام نوشتاری نداشتهاند. آنها کلام گفتاری داشتهاند و به شکل سنتی، شیوه کلام گفتاری هنوز هم شیواترین ترکیب زندگی روزمره آنهاست و نیز توانایی آنهاست برای انتقال حقایق.
Dan Simplicio
به خاطرم هست که پدربزرگم در باره هواپیمایی میگفت که در حال پرواز به یک قله خاکی در شرق همینجا برخورد کرد. هیچ تفسیری از اینکه هواپیما چیست، وجود نداشته، پس نزدیکترین چیزی که میتوانستند تفسیر کنند، از چیزی که میتوانسته پرواز کند، پرنده بوده، و یا «کاچینا»ی ماسکدار رقصنده.
Clifford Mahooty
ما مردمی بسیار بسیار خرافاتی هستیم. در تاریخ «زونی»، آنها (غریبههای فضایی) همیشه حضور دارند. حتی همینجا و در همینجا که ما نشستهایم و فقط ما قادر به دیدن آنها نیستیم. آنها در فرکانس متفاوتی هستند و بسیار بسیار مقدس و بسیار بسیار اسرار آمیزند. آنها یک جایی همین دور و بر هستند.
برای آنها که باور دارند که فضانوردان باستانی، هزاران سال پیش به زمین آمدهاند، کندهکاریهای ماقبل تاریخ، سرنخهای زیادی به دست آنها میدهند تا بتوانند بدنه شواهدشان را تکمیل کنند . از حکاکیهای دیواری و تندیسهای مصر باستان گرفته، تا سنتهای قبایل و ماسکهای عجیب در غرب آفریقا و سنگ نوشتهها در جنوب غرب آمریکا (تصویر ۱۴۱)، همگی هزاران سال عمر داشته و همه آنها قصههایی مشابه از میهمانانی آسمانی نقل میکنند (آیا افسانههای موجودات غریبهای که هزاران سال پیش از زمین دیدار کردند، بیشتر الهامبخش باورها و اعتقادات بودهاند؟
موجوداتی الهی به زمین میآیند. خدایان از آسمان نازل میشوند. آیا این اتفاقات تنها در افسانههای کهن «زونی» یافت میشود؟ آیا نقل قولهای مشابهی در فرهنگهای دیگر و مذاهب دیگر دنیا نیز وجود دارد؟ و اگر چنین است، چه توضیحی برای آن وجود دارد؟
Giorgio A. Tsoukalos
ما باید یادمان باشد که پیشینیانمان بسیار هوشمند بودهاند. اما به هر حال چهارچوب تکنولوژی مرجع آنها با چهارچوب تکنولوژی ما متفاوت بوده است. بنابراین آنها فرهنگ لغتی که بتوانند به وسیله آن چیزهای به خصوصی را که دیدهاند توصیف کنند، نداشتهاند. پس چه کردند؟ از لغاتی استفاده کردند که در زمان خودشان برای آنها آشنا بوده. پس تلاش کردهاند تا هر چه را که شاهدش بودهاند را به بهترین شکلی که میتوانستهاند با فرهنگ گفتار خود تشریح کنند.
در چین باستان نیز باورهایی وجود دارد که در افسانههای مصری، بومیان آمریکا و دوگانهای آفریقا هم دیده میشود. افسانههایی که از ورود بیگانگان از ستارهها میگویند. بر اساس اساطیر چین، که به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد باز میگردد، وقتی خدایی به نام «هوانگ دی» متولد شد، درخششی از ستاره بزرگ «چی» مشاهده شد . «هوانگ دی» پس از آن از شکم یک اژدها که نفسی آتشین داشت به دنیا آمد تا اولین امپراطور چین بشود.
Jonathan Young, PH.D
منشاء چینیهای «هان»، با داستانی از یک «خدا» که با یکدلی فرود آمد آغاز میشود. مردمی که در فقر و فلاکت در سرزمینی بسیار زیبا و ثروتمند زندگی میکنند، در درههایی عمیق، اما همه در رنج. دلش به رحم آمد و تصمیم گرفت فرود بیاید.
Giorgio A. Tsoukalos
«هوانگ دی» به زمین آمد و با یک اژدهای پرنده! او قدرت پرواز داشته. «هوانگ دی» میتوانسته در یک ثانیه، هر جا که بخواهد باشد و او معمولا اینکار را با اژدهای خود و پرواز به نقطهای انجام میداد.
Jonathan Young, PH.D
حالا این انرژی پاک، یک انسان و رهبری توانا شده. امپراطور زرد که فرمان میدهد و مردم را متحد میکند و دورهای از کامیابی پیش میآید تا اینکه کار او به انجام میرسد.
«هوانگ دی» هرج و مرج را بر چید و اولین امپراطوری چین را بنا کرد. به او به چشم یک قهرمان ملی نگریسته میشود که قطبنما و طب سوزنی را پدید آورده و همینطور خط چینی را طبقهبندی کرده است. یکی از بزرگترین میراثهای او، دیوار بزرگ چین است.
Jonathan Young, PH.D
وقتی موفقیتها کامل شد، او تصمیم به رفتن گرفت. اژدهای زرد بزرگ بازگشت و او به داخل آن و به شکم اژدها بازگشت و برای همیشه پرواز کرد.
Giorgio A. Tsoukalos
آیا این اژدها واقعا اژدهایی از نوع زیست طبیعیست؟ یا اینکه نوعی عدم برداشت صحیح از ماشین است؟ زیرا همانطور که همه ما میدانیم، اژدها همیشه مرتبط با بازدم آتشین و دود زیاد است. هر بار که ما یک راکت را در آغاز حرکت میبینیم، حرکتی پر دود دارد که این دود، گاهی زرد است و گاهی سرخ . این خیلی عجیب است که ما اینهمه ارتباط بین دوران باستان و دوران مدرن امروز داریم.
Jonathan Young, PH.D.
اسطوره شناسی تلاشیست برای فهمیدن آنچه که نمیتوانیم بفهمیم. برای فهمیدن آنچه که ماورای ماست. در آموزههای شرقی اژدها اغلب مردم را جابجا میکرده است گاهی روی پشت خود و گاهی در درون شکمش. پس اگر ما به این آموزهها به چشم یک تلاش ادبی نگاه کنیم که وسیلهای را شرح میدهد که در نظر آنها غریب بوده، آنگاه، به نظر نوعی بشقاب پرنده میرسند. پس ممکن است تنها مسئله ترجمه باشد، چون بعد از همه اینها، این فقط یک کلمه است. تلاش میکند چیزی را توضیح دهد که بسیار سخت فهمیده میشود.
چهار هزار مایل در غرب چین بخش دیگری از تاثیر موجودات الهی بر روی تمدن دیده میشود. اینبار در جایی که ما در جهان امروز آنرا «عراق» مینامیم . افسانه بابلی «انوما آلیش» به قرن هفتم پیش از میلاد باز میگردد (این متن کهن، ابتدا در ۱۸۴۹ توسط باستانشناس بریتانیایی «سر آستین هنری لیِرد» که مشغول جستجو در خرابههای «کتابخانه آشور بانی پال» در «نینوا» بود، کشف شد . متن کتاب در باره خلق اولین انسان به دست موجودات فضایی موسوم به «آنوناکی» میگوید .
Giorgio A. Tsoukalos
در متون کهن «سومری» ما توضیحاتی از این موجودات الهی که از آسمان نازل شدند داریم که نام آنها «آنوناکی» است .
لغت «آنوناکی» در اصطلاح، به این معناست: «آنها که از بهشت آمدند»! متن، کلمه به کلمه میگوید که این موجودات، با ادوات پرنده فرود نازل شدند و ما نه تنها قادر به یافتن توضیح «آنوناکی» هستیم، بلکه حتی تصویر او را هم داریم و میتوانیم آنها را در تندیسها ببینیم، در کندهکاریها، و این بسیار جالب توجه است که ببینید این موجودات شبیه فضانوردان امروزی باشند ، با لباسهایی عجیب. بعضی از آنها ساعت مچی داشتهاند ، پوتین به پا داشتهاند، کلاه ایمنی دارند و از همه مهمتر بال دارند و همواره معلق بر فراز «مردم عادی» شرح و یا ترسیم شدهاند. پس حالا سوال این است: «آنوناکی» چه کسانی بودهاند؟ و براساس فرضیه فضانوردان باستانی، آنها فضانوردانی بودهاند که از زمین، در روزگاری دور دیدن کردهاند .
Thomas E. Bullard, PH.D
ریشههایی مشابه در افسانههای یونان و خدایان روم نیز وجود دارد که اتفاقاتی را شرح میدهد که تفسیری از ارتباط فرازمینی است. هر دو فرهنگ به خدایانی که در بهشت زندگی میکردند اعتقاد داشتهاند. خدایانی که اغلب به زمین میآمدند تا با انسانها تماس برقرار کنند. یک مثال بسیار معروف «زئوس» و خدایان یونان است. آنها از آسمان و کوه «اولیمپس» جایی در کوههایی که در آن زندگی میکردند، فرود آمدند . و آنها واقعا تمدن و علم را به انسان دادند. اما آنها از خواص انسانی بسیاری هم برخوردارند. بله، آنها علاقهمند به زنها بودهاند و مایل به این بودهاند که با آنها رابطه جنسی برقرار کنند و بچهدار شوند، هر قدر که بتوانند و سپس به آسمان برگردند.
این ایده جفتگیری خدایان با انسان کاملا پیش پا افتاده بوده، مثلا «زئوس» در اساطیر یونان ، همیشه فرود میآمده و با انسانها آمیزش میکرده و «نیمه خدا» تولید میکرده. مثل «هرکولس» یا «هلن» شهر تروی که به شکلی استثنایی زیبا بود، قدرتمند و به شکلی غیر معمول و از هر نظر پر از استعداد بود. به عبارتی در واقع انگار که شما نسل برتری در این زمینه ایجاد میکنید.
Giorgio A. Tsoukalos
در نظریه فضانوردان باستان، کل معبد خدایانی که ما در یونان باستان داریم چیزی نیست مگر موجود فضایی حی و حاضر، که پیشینیان ما آنها را با موجودات الهی اشتباه گرفتهاند.
Michael Cremo
شواهد بسیاری نشان میدهند که ما در پهنه هستی تنها نیستیم و تمدن انسانی ما روی زمین برای دورههایی طولانی مورد دخالت موجودات هوشمند فضایی قرار گرفته.
اعتقاد به موجودات الهی که در زندگی انسان دخالت میکردهاند، سنگ بنای چندین مذهب اصلی است. در حقیقت بر اساس «سفر پیدایش» انجیل، «خدا» اولین انسانها، «آدم» و «حوا» را آفرید. انجیل همچنین حاوی مطالب دیگریست که توضیحی از تداخل عجیب «موجودات دیگر» و انسان است.
Robert R. Cargill, PH.D
مردم بر این باورند که چنین پیامآورانی از بهشت میآیند. آنها آمدند و با انسانها رابطه جنسی برقرار کردند و در اینجاست که «دیو»ها متولد شدند. کسانی مثل «جالوت» ، بنابراین در یک توضیح فنی، آنها غریبه هستند. حالا «خدا» هستند، یا شاید «فرشته»؛ به هر حال نوعی فوق بشر هستند.
تفسیر این داستانهای انجیل همچنین ما را به اندازه معینی مناظره و بحث و گفتگو نیز سوق میدهد. در حالیکه اغلب تنها یک «خدا» را میپذیرند که زندگی و سرنوشت انسان در دست اوست، گروهی دیگر استدلال میکنند که در واقع «خدایان» متعددی مسئول این امور هستند.
Giorgio A. Tsoukalos
در «عهد عتیق» کاملا روشن آمده است: «باشد که ما انسان را مشابه خود خلق کنیم، بر اساس آنچه که ما به آن راضی هستیم» این به لحاظ کلام دستور زبان، منطقی نیست، چون «خدا» را دارید و بعد کلمه «ما» آمده. متخصصین علوم الهیات میگویند که منظور از کلمه «ما» تثلیث است، «تثلیث مقدس». حال در واقع اگر بخواهید کلمه «خدا» را به «خدایان» تغییر دهید ناگهان این جمله معنی پیدا میکند. و سپس «خدایان»، «انسان را آفریدند شبیه خودشان».
Robert R. Cargill, PH.D
شما این جمله مرجع را دارید، «باشد که ما انسان را خلق کنیم به سان خود». در متون مذهبی متعددی، مشخصا کتاب مقدس عبری که مسیحیت نیز آن را میپذیرد، و در قرآن که مسلمانها به عنوان کتاب مقدس به آن احترام میگذارند، شما «خدا» را در جایگاه کلمه «جمع» میبینید و این به شکلی باور نکردنی جالب است.
آیا همه این متون مذهبی که داستانهای مشابهی دارند واقعا به این امکان اشاره دارند که موجوداتی از فضا در طول تاریخ از زمین دیدن کردهاند؟
Bill Birnes, PH.D
واقعیت این است که داستان خلقت در انجیل ما، داستان خلقت در همه فرهنگهای دیگر در سراسر دنیاست. قصه سیل، تحول انسان، توسعه زبان، همه اینها اشاره دارند و در حقیقت انجیل این را میگوید که زندگی بر روی زمین از تماس با موجودی فرازمینی به وجود آمد. این در انجیل هست. در فرهنگهای باستان در سراسر دنیا هم هست. بنابراین من معتقدم که نظریه «فضانوردان باستانی» واقعیت دارد و معتقدم که دلیل محکمی در این باره وجود دارد و معتقدم هر قدر بیشتر سعی در تکذیب این شواهد داشته باشید بیشتر به این دیوار برخورد میکنید که فضانوردان باستانی با ما ملاقات داشتهاند، به زمین آمدهاند در هزاران هزار سال پیش از این و بذر تمدن امروز ما را کاشتهاند.
اگر باورمندان به تئوری فضانوردان باستان درست بگویند، پس این میهمانها که بودهاند؟و آیا ممکن است که آخرین دستاوردهای فیزیک نجومی و زیستشناسی بتواند به ما کمک کند تا پرده از هویت آنها برداریم؟
در ۱۸ مارچ ۱۹۶۵ فضا نورد روسی «الکسی لیوناف» قدم از «واشکود ۲» بیرون نهاد و اولین انسانی شد که پا به فضا گذاشت. او ۱۲ دقیقه و هشت ثانیه را در بیرون گذراند پیش از اینکه به فضاپیما بازگردد. زندگی «لیوناف» بسته به لباس فضانوردی او بود که توانست او را زنده نگهدارد. در جایی که نه فشار هوا وجود داشت و نه اکسیژن. اگر ما به لباس فضا نیازمند هستیم، آیا مسافران غریبه زمین نیز به محافظ مشابهی نیازمندند؟ آیا این چیزیست که ما در حکاکیها و نقشهای باستانی میبینیم؟
Giorgio A. Tsoukalos
وقتی منتقدین میپرسند که: چرا فضانوردان باستان باید نیازمند پوشیدن لباسی بوده باشند که ما امروز با آن آشنا هستیم؟ (تصویر ۱۷۴) پاسخ بسیار ساده است. آیا ما میتوانیم بدون پوشیدن نوعی لباس، به فضا برویم؟ البته که نه. میمیریم. چه کسی گفته آنها که در زمانهای دور به دیدن ما آمدند، میتوانستهاند اکسیژن اتمسفر کره زمین را تنفس کنند؟پس خیلی دور از انتظار نیست که آنها در حقیقت نوعی لباس مخصوص به تن داشته باشند .
چرا این نقوش، شبیه فضانوردان مدرن هستند؟ اگر آنها غریبه هستند، آیا ممکن است شبیه انسان باشند؟ و آیا ممکن است که از کرهای درست مثل زمین آمده باشند؟
در ابتدای قرن بیستم گروهی از دانشمندان بریتانیایی و آلمانی این امکان را تایید کردند. آنها تئوریای مشتمل بر نظریات چهار فیلسوف یونان را پذیرفتند که کل زندگی در جهان، از یک نقطه آغاز شد. این تئوری، «پان اسپرمیا» نامیده میشود.
Sara Seager, PH.D
«پان اسپرمیا» این تئوری است که زندگی در یک نقطه شکل گرفت و سپس به نقاط دیگر گسترش پیدا کرد. در فضای بیرون، در فاصله بین ستارهها ما مولکولهایی را میبینیم که در حال ساخت سلولهای زندهای هستند. بنابراین کار دشواری نیست که این سلولهای زنده را به کره دیگری برد. برای مثال اگر زندگی در «مریخ» شکل بگیرد، میتواند اینجا به «زمین» بیاید. به زمین هم سرایت میکند و سپس زندگی را در اینجا آغاز میکند.
حدود ۳٫۶ بیلیون سال پیش،«مریخ» گرم بود و مرطوب. بسیار شبیه به وضعیت امروز زمین. زیستشناسان معتقدند که چون مریخ پیش از سایر کرات، سرد شد، ممکن است که زندگی ابتدا در آنجا شکل گرفته باشد.
Paul Davies, PH.D
«مریخ» کاندیدای بهتری برای زندگی در بخش ابتدایی زندگی منظومه خورشیدی است. سنگهای «مریخ» همیشه به اینجا میرسند و اینها با اصابت شهاب سنگها و ستارههای دنبالهدار به «مریخ» از آن جدا میشوند و ما میدانیم که این قطعات میتوانند میکرو ارگانیسمهای «مریخ» را به «زمین» انتقال دهند.
در آگوست ۱۹۹۶ تیمی از دانشمندان بیانیه حیرتآوری ارائه دادند. یک سنگ آسمانی از «مریخ» در «آنتارک تیکا» کشف شد، با شواهدی از فسیل زنده در آن . سنگ چهار پاوندی به شماره: «ALH 84001» حاوی گلبولهای کربناتی بود که از دفع میکروبها در زمان حیاتشان در «مریخ» در حدود ۳٫۶ بیلیون سال پیش ایجاد شده بود . زمین دیگر تنها نبود. زندگی در جای دیگری در جهان وجود داشت.
Paul Davies, PH.D
پس این انتقال بین «مریخ» و «زمین» که ۲۰ سال پیش، یک گمان بیش نبود، امروز کاملا در جامعه زیستشناسی فضا پذیرفته شده است.
زیستشناسان فضا که در کار مطالعه منشاء و تحول حیات در جهان هستند، احتمال آغاز حیات در زمین از فضاهای دورتر را پذیرفتند. آیا دانشمندان امروزی بالاخره آنچه را که فرهنگهای کهن برای قرنها به آن باور داشتهاند را تایید میکند؟
Robert Bauval
اسطوره رایج، یا ایده منشاء انسان در ستارهها، در همه جا پراکنده است. فرهنگهای کهن آن را با خود دارند. مصریان باستان، مایانها، ازتکها، سرخپوستان و دیگران. فریبنده است اما احتمالا حقیقی هم هست و این مطلب را از دیدگاه فیزیک فضایی بیان میکنم. منشاء ما براستی از ستارههاست. این یک واقعیت است که نطفه زندگی بر روی زمین با ستارههای دنبالهداری که به زمین برخورد میکردند آغاز شده.
Robert M. Schoch, PH.D
من شخصا فکر میکنم زندگی آن بیرون در جریان است. در حقیقت باور من این است که اگر هیچ چیزی در دست نداریم، اما شواهدی داریم. شواهد میکروبی از زندگی فرازمینی.
اما اگر زندگی از فضاهای دور بر زمین فرود آمد، آیا تصادفی بوده، یا عمدا به اینجا فرستاده شده؟ یکی از اصلیترین شاخههای دانشمندان هم به این اندیشیدهاند. «فرنسیس کریک» ، متخصص انگلیسی علم ژنتیک به همکاریهایش با «جیمز واتسن» شناخته میشود. آنها به اتفاق هم در سال ۱۹۵۳ «دی ان ای» انسان را شکافتند. کمتر از ده سال پس از آن، این دو، موفق به دریافت جایزه نوبل برای این کار بسیار موفق در زمینه علم ژنتیک شدند . در ۱۹۶۰ توجه «کریک» به نظریه «پان اسپرمیا» جلب شد و آن را کاملا به مرحله دیگری سوق داد که آن را «پان اسپرمیای جهت دار» نامید .
Graham Hancock
«فرنسیس کریک» فرض کرد که جایی احتمالا در آن سوی کهکشان، تمدنی پیشرفته از موجودات هوشمند وجود داشته است و آنها دریافتهاند که کره آنها در حال نابودیست. شاید یک ابر اختر در همسایگی آنها رو به خاموشی و کره آنها درحال از دست دادن زندگی بوده. او از خودش پرسید: یک تمدن پیشرفته در چنین شرایطی چه خواهد کرد؟ در درجه اول سعی میکنند راهی برای خارج شدن از آنجا پیدا کنند. اگر موفق شوند که زندگی خود و نسلشان را نجات دهند، احتمالا به فضاپیماهایشان پناه میبرند و به فضای بین ستارهای پرواز میکنند تا کره مناسبی برای مهاجرت پیدا کنند.
اما آیا این واقعا حقیقت دارد؟ آیا ما واقعا نسل خارجیهایی هستیم که از جهانی دیگر به اینجا سفر کردند؟
Nick Pope
نهایت مفهوم «تئوری فرازیستی» یعنی این که ما خودمان، فرازمینی هستیم ؛ یعنی اینکه زندگی بر روی زمین حادث شد زیرا مواد اولیه آن از جای دیگری به اینجا رسید.
Bill Birnes, PH.D
اگر ما همانهایی باشیم که از سیاره دیگری به اینجا فرود آمدهایم چه؟ در اینصورت ما خلق نشدهایم بلکه به اینجا آورده شدیم و بذر زمین شدیم به عنوان جمعیتی از کرهای دیگر. پس ما مهاجرانی از نسل دیگری هستیم. و به همین دلیل است که غریبههای فضایی، شبیه ما هستند .
Robert M. Schoch, PH.D
به نظر من توجه به امکان دخالت فرازمینیها غیر علمی نیست. ما در جهانی عظیم زندگی میکنیم. باکتریها ضد انسان هستند و شاید کسی بگوید، تفاوت زیادی در این هست؛ اما از جنبههای دیگر فرقی نمیکند. در جایی که زندگی هست، امکان توسعه آن زندگی هم هست. به آنچه که ما به آن تمدن یا وجود هوشمند میگوییم.
آیا این کاملا تصادفی است که دانش مدرن و تئوری غریبههای باستانی به یک نتیجهگیری یکسان رسیدهاند که زندگی در زمین از ستارهها آمده است؟ و اگر این احتمال هست که بیلیونها سال قبل، نسل موجودات فرازمینی در سراسر فضا پراکنده شده باشد، آنها چگونه به بقای خود در وطن جدید ادامه دادهاند؟ آیا آنها میتوانند حقیقتا حلقه گمشده ما باشند؟
هزاران سال است که بشر در تلاش است تا موجودات غریبه را که بنا بر باور بشر، از آسمانها آمدهاند، تجسم کند . اینطور به نظر میرسد که بسیاری از این موجودات، مشخصات مشابهی با انسان دارند. اغلب دو دست، دو پا، انگشت و یک سر دارند . درست مثل ما . زیستشناسان به این فرم بدن، تقارن دو جانبه میگویند.
Francisco Ayala, PH.D
Michael Dennin, PH.D
در تقارن دو جانبه شما به سادگی یک چیز را به دو قسمت تقسیم میکنید. تقارن عرضی یعنی بالا و پایین و تقارن دو سویه، یعنی دقیقا بازتاب یکدیگر اگر تصویر را از نیمه تا بزنید، همه قسمتها تکرار میشوند.
تقارن دو سویه خودش رو بسط داده. در ابتدای تکامل حیوانات، چند صد میلیون سال پیش.
Russell H. Tuttle, PH.D
تقارن دو سویه به شما اجازه تعادل داشتن میدهد تا به یک «رأس» ختم شوید، بنابراین شما واجد مغز میشوید و این اتفاقیست که قطعا در مهرهداران افتاده است. به صورت بالقوه، دهانی در انتهای بدن یک موجود و پس از آن تکامل بیشتر ایجاد شده تا به موجوداتی بسیار بسیار پیشرفته ختم شده است.
Michael Dennin, PH.D
بنابراین وقتی از زاویهای نزدیکتر نگاه کنید، متوجه میشوید که پیشرفت بیشتری حاصل شده. دو بازو و دو پا که با هم کار میکنند ، واقعا این امکان را میدهند که تعادل و سرعت ایجاد شود. چشمها در دو سو و جدا از هم، بینایی کاملی از جهات متفاوت ایجاد میکنند. حیواناتی که شکار هستند، از دو چشمشان به صورت مجزا استفاده میکنند تا دید وسیعی داشته باشند. حیواناتی که شکارچی هستند چشمها را بیشتر در قسمت جلوی سر دارند تا به آنها عمق محیط را بهتر نشان دهد چون نیازمند آن هستند که روی حیوانی که شکار آنهاست شیرجه بزنند.
اگر واقعا غریبههای فضایی، همانندی با انسان را در شخصیت فیزیکی ایجاد کردهاند، آیا شباهتهای ژنتیک هم وجود دارد؟ آیا ما به هیچ وجهی به آنها مربوط هستیم؟
در سال ۲۰۰۳، دولت آمریکا اعلام کرد که پروژه ژن انسان خبر از شناسایی نزدیک به ۲۵۰۰۰ ژن در بدن انسان میدهد. برای اولین بار، دانشمندان نقشهای در دست داشتند که آنها را به ساختار ژنتیک انسان رهنمون بود.
Francisco Ayala, PH.D
ژنهای انسان همان اجزایی است که از والدین به فرزندان منتقل میشود. هر یکی از این ژنها را ما از پدر و مادر میگیریم که سی میلیون جزء تشکیل دهنده دارد .هر کسی شاید فکر کند که امکانات زیادی برای مطالعه خصوصیات توارثی انسان وجود دارد و احتمالا در زمینه دارویی و مصارف دیگر میتوان از آنها بهره برد.
در ۲۰۰۶ محققین ژنتیک در دانشگاه کلیفرنیا در «سنتا کروز»، ناحیهای در ژن انسان کشف کردند که آن را «HAR1» نامیدند که خاص انسان است. دانشمندان بر این باورند که ژن «HAR1» نقشی به خصوص در توسعه ساختار مغز انسان بازی میکند و کلید جداسازی ما از حیوانات است. اما این ژن از کجا آمده است؟ آیا انسانها این ژن معین را به شکلی طبیعی در جریان تکامل خود به دست آوردهاند؟ یا اینکه از کرهای دیگر به اینجا فرود آمده؟
«فرنسیس کریک»، دانشمند بریتانیایی که کمک به کشف ساختار «دی ان ای» کرده است، معتقد است که ژن انسان نمیتواند تصادفی رشد کند.
Graham Hancock
«کریک» فکر نمیکند که در زمانی حدود ششصد میلیون سال پیش از شکل گرفتن سیاره ما تا زمانی که زمین ظرفیت حیات را برای اولین بار پیدا کرد، زمان کافی برای پیدایش «دی ان ای» به صورتی تصادفی وجود داشته است. پیچیدگی مولکولی فوق تصوری در جریان بوده است. «کریک» این ایده را ارائه میکند: قطعا ترجیح خواهید داد مسئول سوار کردن جامبوجتهای در حال پرواز از خلال طوفانی در یک آشغالدانی باشید، تا اینکه مولکولهای «دی ان ای» را که تصادفا شکل گرفتهاند روی هم سوار کنید، در پانصد یا ششصد میلیون سال پیش از این. این اصلا ممکن نیست.
اما اگر این مولکولها تصادفی شکل نگرفتهاند پس چگونه پدید آمدهاند؟ آیا همانطور که برخی به آن معتقدند، عمدا در اینجا جاسازی شدهاند؟
Giorgio A. Tsoukalos
سوال نباید این باشد که موجودات فضایی مثل ما هستند؟ و یا ما مثل آنها هستیم؟ بلکه سوال باید این باشد که آیا ما شبیه آنها هستیم؟ چون بر اساس نظریه فضانوردان دوران کهن، در سالهایی بسیار بسیار دور، این موجودات به اینجا آمدهاند و در خلال یک دستکاری در ژنهای ما «ما» انسان شدیم .
Peter Fiebag
احتمالا اطلاعاتی در «دی ان ای» ما وجود دارد. در باره اینکه تکامل انسان دستکاری شده است یا نه. «دی ان ای» تقریبا رمزگشایی شده است ولی ما هنوز فقط پنج درصد از اطلاعاتی را که در خود دارد میفهمیم.
Peter Fiebag
احتمالا اطلاعاتی در «دی ان ای» ما وجود دارد. در باره اینکه تکامل انسان دستکاری شده است یا نه. «دی ان ای» تقریبا رمزگشایی شده است ولی ما هنوز فقط پنج درصد از اطلاعاتی را که در خود دارد میفهمیم.
Giorgio A. Tsoukalos
ژن شناسان میگویند که تنها پنج درصد از ژن انسان در تولید مثل دخالت دارد و ۹۵% از این ماده ژنتیک که ما در بدن خود داریم، هیچ چیز بیش از آنچه که آنها ترجیحا «اضافات ژنتیکی» مینامند، نیست.
Michael Dennin, PH.D
چرا این اضافات وجود دارند؟ احتمالا بخشی از «دی ان ای» هست که در حال حاضر کاربرد مشخصی ندارد. شاید باقیمانده چیزی باشند که در گذشته به کار میآمده، چیزی مثل باقیمانده «آپاندیس» در بدن ما.
آیا این بقایای بیاستفاده ژنتیک میتوانند کلید تکامل انسان را در خود نهفته باشند؟ برخی میگویند اگر تمامی «دی ان ای» را باز کنیم اطلاعات جهشی در باره منشاء خود را پیدا خواهیم کرد. اما آیا این میتواند ثابت کند که فرازمینیها نقشی در تکامل ما در هزاران سال پیش داشتهاند؟
Graham Hancock
اگر بخواهید فرضا تمام پیامی را که قابل رمزگشایی توسط موجودیست که به اندازه کافی هوش این کار را داشته باشد، دریافت کنید، مکان این پیام نمیتواند یک بنا و یا کتابی باشد که احتمال پاک شدن آن وجود دارد بلکه این مکان، «دی ان ای» خود «مخلوق» است .
Graham Hancock
اخیرا تایید شده است که «دی ان ای» در حقیقت واسطه ثبتی است با قدرتی تقریبا نامحدود. میتوان به لحاظ تکنیکی تمامی دانش تمدن را روی «دی ان ای» بدن ما ثبت کرد. چیزی که لازم دارید این است که قادر به دستیابی به این اطلاعات باشید.
Erich von Daniken
من فکر میکنم همه ما انسانها .چیزی در همه ژنهایمان داریم. جایی در ژنهایمان ثبت شده است که فرازمینیها هزاران سال پیش اینجا بودهاند.
اما هنوز هم سوالات پابرجا هستند: اگر فرازمینیها دهها سال پیش به زمین آمدهاند، چگونه به اینجا رسیدهاند؟ آیا نگاه ما به گذشته برای یافتن پاسخ این سوالات، جهتی اشتباه است؟ آیا بهتر است نگاهمان را به جلو و به آینده بیندازیم؟ دانمشندان معتقدند که بهترین شانس برای یافتن زندگی فرازمینی بر روی کراتی است که به کره ما شبیه باشند. در حالیکه توصیف فرازمینیها به نظر در بسیاری جهات شبیه به انسان است ، برخی از نظریهپردازان نظریه غریبههای باستانی، از این واقعیات، نتیجهگیریهای غیر قابل انتظاری ارائه کردهاند که میگوید: این غریبهها در واقع میتوانند انسان بوده باشند .
Nick Pope
این عجیب است که بسیاری از توصیفات این غریبهها به شکلی موثر، انسانیست و این یک امکان جالب را ایجاد میکند. یکی از این ایدهها این است که اینها به هیچ وجه «فرازمینی» نیستند بلکه «مسافران از زمان آینده» هستند.
George Noory
آنها میتوانند خود ما باشند، از دو یا ده هزار سال بعد از ما. بیایید برای لحظهای فرض کنیم که ده هزار سال از همین حالا در این کره، اگر ما همه نجات پیدا کنیم، سفر در زمان شکل بگیرد. آنها کشفش کردهاند. درست مثل ماشین زمان «اچ. جی. ولز»! آنها میتوانند برگردند به عقب و یا به آینده سفر کنند. پس بیایید فرض کنیم ده هزار سال از همین حالا ما تصمیم بگیریم که برگردیم تا خودمان را ببینیم. شاید آنها به طور فیزیکی تغییر کرده باشند. شبیه فضاییهای «خاکستری» یا هر چیز دیگری شده باشند.
Bill Birnes, PH.D
کاملا ممکن است که فضانوردان باستانی اصلا موجوداتی از کرهای دیگر نباشند، بلکه «مسافران زمان» باشند از سال ۲۷۲۰ در یک ماشین زمان.
سفر در زمان، ایده اصلی در افسانههای تخیلیست اما آیا برای انسان خاکی ممکن است که راهی برای انتقال خود در زمان با تکنولوژی امروز بیابد؟ آیا این میتواند ما را قادر به پوشش دادن وسعت بیکرانی از فضا کند؟
Paul Davies, PH.D
اگر من میتوانستم با سرعت نور سفر کنم میتوانستم ظرف دو سال، به سال ۳۰۰۰ برسم. باید خیلی به سرعت نور نزدیک شد تا این کار ممکن باشد اما امکانپذیر هست؛ و ما میدانیم که این فقط یک تئوری نیست این واقعا فیزیک است. ما میتوانیم تاثیر این زمان پیچیده را ثابت کنیم. بنابراین شما میتوانید به سرعت به آینده برسید با سرعتی نزدیک به سرعت نور.
ایده «سفر در زمان» اولین بار توسط «آلبرت اینشتین»در ۱۹۰۵ مطرح شد وقتی که او «نظریه خاص نسبیت» را مطرح کرد.
Michael Dennin, PH.D
نظریه غریبههای باستانی میگوید که فضانوردانی در زمانی بسیار دور و از جایی دیگر، به زمین آمدهاند. ما اینطور برداشت میکنیم که تکنولوژی مطرح در انجام این کار، باید شبیه به چیزی بوده باشد که ما امروز آن را درک میکنیم.
منظورم این است که ما میدانیم که «نظریه نسبیت»، یک قانون فیزیک است و در همه جهان صدق میکند. فضانوردان دوران کهن که اینهمه راه به اینجا آمدهاند میتوانستهاند اینهمه فاصله را طی کنند بیآنکه در رابطه با کره محل سکونتشان تغییر زیادی در سن آنها ایجاد شده باشد چون اگر شما به اندازه کافی به سرعت نور نزدیک باشید، سرعت زمان را به اندازهای کم میکنید که وقتی برمیگردید، صدها، هزاران یا حتی میلیونها سال هم میتواند گذشته باشد.
یکی از محدودیتهای این روش برای سفر، آن است که به علت جرم فضاپیما، از نظر تئوری نمیتواند به سرعت نور برسد. در نتیجه کاهش شتاب بر حسب زمان، به شکلی تاسفآور در حدی پایین میآید که نمیتوان به اندازه کافی زمان داشت که بتوان از وسعت جهان عبور کرد.
George Noory
قطعا نظریات مختلفی در باره اینکه چگونه فضاییها به اینجا رسیدهاند، وجود دارد و اینکه چگونه سیستم نیروی محرکه آنها توانسته آنها را به کره زمین برساند. آنها قطعا به آن روشی که ما به فضا میرویم به اینجا نیامدهاند. آنها با روش ما هیچوقت به اینجا نمیرسند. آنها راه دیگری پیدا کردهاند. یا آنها فرم جدیدی از نیروی محرکه توسعه یافته را ایجاد کردهاند و یا اینکه قادر به سفر در خلال آنچه که من همواره به آن معتقدم، بودهاند، یعنی سفر از خلال حفرههای مارپیچی در پهنه جهان که میتواند آنها را آناً به اینجا برساند.
ایده حفرههای مارپیچی در فضا، اولین بار در ۱۹۳۵ توسط «آلبرت اینشتین» و همکار با سابقه او «نِیتِن روزِن» مطرح شد . آنها آغاز به کاوشی کردند در باره امکان اینکه فضا و زمان بتوانند دقیقا طوری خم شوند که میانبری در زمان ایجاد شود.
Michael Dennin, PH.D
حفرههای مارپیچ پیدا نشدهاند اما آنها ساختاری مسلم در فضا هستند که در واقع فرض کنید یک ورق کاغذ دارید که آن را از وسط خم میکنید و دو قسمت از آن دو بخش را به هم وصل میکنید؛ حفره مارپیچ، چنین حرکتی را موجب میشود . فضا پیچیده میشود و بین دو بخش متفاوت از فضا اتصال ایجاد میشود. پیشگوییهایی در باره اینکه این پدیده چگونه خواهد بود وجود دارد. تئوریهایی متفاوت. اما ما هنوز نتوانستهایم یکی از آنها را پیدا کنیم. در این پدیده، شما در واقع هرگز سریعتر از سرعت نور حرکت نمیکنید بلکه تنها یک میانبر میزنید.
David Childress
در واقع نیازی به این ندارید که با سرعت نور و در سالهای نوری بسیاری سفر کنید تا به جایی برسید. شما دقیقا از میان حفره مارپیچ و فضای فوق آن عبور میکنید و… بنگ… رسیدهاید.
Paul Davies, PH.D
اگر حفره مارپیچ را در فضا داشته باشید، میتواند شما را به ایده اصلی ماشین زمان برساند، و بنابراین، بازگشت به زمان هم به اندازه سفر به آینده ممکن میشود. اما مشکل این است که: کجا باید حفره مارپیچ را پیدا کرد؟ خیلی دور از باور نیست که حفرههای مارپیچی در «بیگ بنگ» ایجاد شدند و با بقیه پدیدههای دیگر ظهور کردند و ممکن است یکی از آنها، آن بیرون، در فضا باشد که ما بتوانیم به دستش آوریم یا تبدیلش کنیم به ماشین زمان.
Michael Dennin, PH.D
اگر در آخر، بتوان فهمید که میتوان حفره مارپیچ ایجاد کرد این میتواند حوزه اکتشاف شما را در فضا بالا ببرد و این رشد، احتمال حضور دو تمدن همزمان با تکنولوژی مناسب برای ارتباط با یکدیگر را نیز بالا خواهد برد.
در حالیکه در تئوری سفر در حفرههای مارپیچ و سرعت نور، هر دو امکانپذیر است. اما در حال حاضر از نظر تکنولوژی و اقتصادی برای ما زمینیها غیرممکن است. استفاده از نیروی محرکه مدرن، نیازمند زمانی به اندازه هفتاد هزار سال است. برای رسیدن به نزدیکترین ستاره.
Paul Davies, PH.D
پرسرعتترین راکتهای ما کاملا ضعیفند. این واقعا تاثرآور است. بنابراین ما در نهایت خوششانسی داریم در باره ۰٫۰۱% سرعت نور صحبت میکنیم. هر هدفی که ما در پی رسیدن به آن در خارج از منظومه خورشیدی باشیم، دهها هزار سال زمان نیاز دارد تا به نزدیکترین ستاره برسیم.
باور کنید یا نه، با ۴٫۶ بیلیون سال عمر، منظومه خورشیدی ما یکی از جوانترینها در جهان است. اما اگر در کهکشانهای دیگر، تمدن وجود داشته باشد، آیا ممکن است که آنها پیشرفتهتر از تمدنهای زمین باشند؟ و اگر چنین است، آیا ممکن است که آنها در سفرهای فضایی و زمان جلوتر از ما باشند؟
David Childress
برای فرازمینیها، آمدن به اینجا از وسط فضای بیکران و رسیدن به سیاره ما، واضح است که نیازمند تکنولوژی بسیار بسیار پیشرفتهتری از آنچیزی که ما امروز داریم است. برای رفتن از منظومهای به منظومهای دیگر به جای حرکت با سرعت ریسمانی، مثل فیلم «استار ترک» شما واقعا همانطور سفر خواهید کرد که در «جنگ ستارگان» میبینید؛ که قادر خواهید بود در داخل فضای فوق جهش داشته باشید. در اینصورت سفر از منظومهای به منظومهای دیگر اصلا زمانی نمیبرد.
Giorgio A. Tsoukalos
این که ما نمیتوانیم ستاره به ستاره سفر کنیم، دلیل بر آن نیست که سایر جوامع پیشرفته هم نتوانند این کار را انجام دهند. من فکر میکنم این انتهای خودخواهی انسان باشد که بگوید: فقط چون ما نمیتوانیم بقیه تمدنهای پیشرفته دیگر هم نمیتوانند. ما باید دست از این نگرش به خودمان مبنی بر «نقطه اوج خلقت» بودن، برداریم! چون (نقطه اوج خلقت) نیستیم.
موجودات الهی میهمانانی از آسمانها . خدایانی که از بهشتها فرود آمدند تا با انسان تماس بگیرند آیا این داستانهای پیرامون جهان، میتوانند زیربنای غالب باوری باشد که چیزی فراتر از خود ما از ماورای جهان، همه دنیا را خلق کرده، به آنگونه که ما میبینیم؟
تقریبا تمامی باورهای بزرگ دنیا بر اساس داستانهایی از موجوداتی الهی هستند که به زمین آمدهاند. میلیونها انسان این اسطورهها را به عنوان بخشی از هسته اصلی باورهایشان پذیرفتهاند و از قدیمیترین غارنوشتهها ، تا تصاویر «رازوِل»، ما هنرمندانی را میبینیم که تفسیری از فرازمینیها یا خدایانی دارند که به کره ما آمدهاند .
Jonathan Young, PH.D
در بسیاری از مذاهب، چیزی وجود دارد که از بالا آمده پلکانهایی به بهشت ، یا گردبادها و یا فرشتههایی که نازل میشوند . گاهی این جریانات بسیار خطرناک بودهاند ، که میتوانیم به این نتیجه برسیم که چیزی فوقالعاده و بزرگتر و قدرتمندتر از ما هستند، که عموما به یاد ماندنیست .
David Childress
بسیاری از این اسطورهها صریحتر هستند و دقیقا در باره خدایانی که به زمین آمدند صحبت میکنند . فرود آمدنشان، معجزههایشان، و نشان دادن روش زندگی به مردم.
اگر این میهمانان از ستارهها آمدهاند، آیا ممکن است که آنها در حقیقت منش فکری مردم باستان را تغییر داده باشند؟ آیا آنها جرقهای هوشمندانه در تمدن ماقبل تاریخ ایجاد کردهاند؟ آیا این میتواند دلیل آن باشد که بسیاری از فرهنگهای گوناگون توانستهاند چنان بناهای بزرگ و پایداری بسازند؟
George Noory
تقریبا مثل این هست که بگوییم انسان ماقبل تاریخ یک روز بیدار شده و به خودش گفته: هی من این دانش را به دست آوردم و میدانم چطوری ابزار بسازم و حالا میخواهم همه این ساختمانها را هم بسازم. نه، فکر نکنم اینطوری اتفاق افتاده باشد. من فکر میکنم کسانی به این سیاره آمدهاند و شروع به آموزش مردم کردهاند و ما شروع به رشد کردهایم اما یک چیز که من واقعا نمیتوانم باور کنم این است که غارنشین مدرن در آن زمان همه این دانش را خودش از هوا به دست آورده باشد.
Giorgio A. Tsoukalos
در همه جای دنیا ما شرح مفصلی در متون کهن داریم که کلمه به کلمه میگویند که موجوداتی از آسمان آمدهاند. مثل اینکه این جرقههای هوشمند، این «بیگ بنگ»های دانش، در زمانهای متفاوتی رخ دادهاند و این رخدادهای زمانهای مختلف، همیشه به شکلی آشکار در رابطه با نوعی توصیف «خدایانی» که از «آسمان» نازل شدهاند بوده است .
Graham Hancock
من به این موضوع به عنوان یک زمان پر معنی قبل و بعد از تاریخ انسان نگاه میکنم و این لحظهای نیست که به تکامل فیزیکی مربوط باشد. ما قبلا بخش سختافزار وجودمان را به دست آوردهایم اما این همان زمانیست که اتفاقی در نرمافزار وجود ما افتاده است و من فکر میکنم این لحظه بسیار جالبی در تاریخ بشر باشد.
برای طرفداران نظریه «غریبههای باستانی» موضوع کاملا جا افتاده است. آنها معتقدند که میهمانان فضایی بسیاری از فرهنگهای کهن زمین را در هزاران سال پیش ملاقات کردهاند . اما آیا این ممکن است؟ آیا «فرازمینیها» مسئول خلق مقدس اسطورهها در اولین تمدن انسانی هستند؟ آیا ممکن است که آنها در «دی ان ای» ما دست برده باشند؟ آیا «خود انسانها»، غریبههایی از کرهای دیگر هستند در بهشتها یا حتی از «زمانی دیگر» آمدهاند؟ در حالیکه بشر برای رسیدن به پاسخهای خود در تلاش است اما هنوز پرسشها باقیست. اگر آنها به اینجا آمدهاند، هدفشان چه بوده؟ ما «زمین» را «خانه خود» میخوانیم؛ اما با بهترین شرایط برای زندگی، آیا «این خانه» میتواند «چراغ چشمکزنی» باشد برای تمدنهای هوشمند دیگری که ممکن است در جهان وجود داشته باشند؟
Robert R. Cargill, PH.D
من فکر میکنم حیات به شکل ساده زندگی باکتری، روی کرات دیگر وجود دارد؛ و من فکر میکنم ما آن را پیدا میکنیم. و کی میداند؟ شاید یک روزی ما سیاره دیگری را پیدا کنیم که مناسب زندگی باشد و بتواند که مردمی را در زمانی طولانی در خود بپرورد که آنها هم به ستارهها نگاه کنند و بگویند: آیا کسی دیگر هم آن بیرون هست؟ یا ما تنها هستیم؟
Jennifer Heldmann, PH.D
چه سوال بزرگتری میتوانیم در باره خودمان و مکانمان در جهان داشته باشیم؟ آیا حیات در جای دیگری در این جهان وجود دارد؟ یا ما هستیم و بس؟ منظورم اینست که این یکی از شگفتانگیزترین سوالات است و ما به اندازه کافی خوشاقبال هستیم که در زمانی زندگی میکنیم که میتوانیم به این سوالات به شکل علمی دست پیدا کنیم و واقعا به جوابهایی هم برسیم.
George Noory
شما در آخر به یک نتیجه میرسید که اولا: یک اتفاق بسیار غریب روی این سیاره در حال اتفاق افتادن است، دوما: اگر از خارج از این سیستم میآید ، پس ما قرار است چیزی را ملاقات کنیم که هوشمندی سرشاری در ورای آن نهفته است .
Giorgio A. Tsoukalos
و در پایان حقیقت است که پیروز میشود و ما این را در تاریخ دیدهایم. جایی که تئوریهای علمی یا ایدههایی که ما آنها را غیرممکن میدانستیم درست از آب در آمدند؛ به همین شکل هم متقاعد شدن من همچنان به طور استوار بر تئوری غریبههای باستانی تاکید میکند.