تکنیک آرامش و تجسم خلاق

یکی از تکنیکهای دستیابی به آرامش در کوتاهترین زمان:
آرام سازی ذهن: برای آرام سازی ذهن٬ ابتدا توجه خود را بر روی تنفستان متمرکز سازید.
هنگام دم آهسته به خود بگویید( من) و در هنگام بازدم تکرار کنید ( آرام هستم).
به تدریج که ذهنتان آرام می گیرد٬ توجهتان بدون هیچ تفکر اضافی تنها بر تنفستان متمرکز خواهد شد.
تاثیر تجسم خلاق بر مغز:
این چنین فرض میشود که تجسم یک( تصویر زنده) سبب میشود که پیغامی از سوی کورتکس مغز به واسطه مراکز پایین تر مغزی به سیستم هورمونی و از آنجا به سیستم اعصاب خودکار( نباتی) ارسال شود٬ که نهایتا منجر به تغییر ریتم های بدن از جمله تعداد ضربان قلب و الگوهای تنفس میگردد.
اگر تصویر سازی بکرات و به اندازه کافی تکرار شود٬ بنابراین فرضیه مرز بین واقعیت و تجسم از بین رفته و تصویر مورد نظر بتدریج حقیقت پیدا می کند.
قدرت شفا بخش تجسم:
تجسم سه مشخصه اصلی دارد که به آن ارزش زیادی در پزشکی و درمان بخشیده است:
۱) مستقیما بر روی فیزیولوژی بدن موثر است.
۲) از طریق دو روند ذهنی « ارتباط» و « ترکیب» افکار سبب ایجاد نگرش جدیدی بر سلامت می شود
۳) از آنجایی که تجسم٬ احساسات و روان بسیار مرتبط با هم میباشد٬ و ریشه بسیاری از مشکلات ما به احساساتمان بر می گردد٬ می توان از تجسم در برطرف سازی این مشگلات کمک گرفت.
مهندسی ذهن:
نفرت از نمادها؛ هم آغوشی با مصداقها
میگوییم مستی بد است.
میگوییم قمار بد است.
میگوییم دروغ بد است.
میگوییم اسراف بد است.
مستی برایمان فقط در شراب خلاصه شده.
قمار برایمان در یک میز و چند ژتون
دروغ در کسی که خلاف واقع میگوید.
و اسراف و اتلاف، در شیر آبی که باز مانده است.
و در میان این فریاد نفرت و اشمئزاز؛
در گرداب هزار سرخوشی موقت
مست میشویم.
و با تصمیم های ناآگاهانه خود،
بر روی سرنوشتمان قمار میکنیم.
و با حرفهای درستمان، که تنها بخشی از واقعیت است، دیگری را فریب میدهیم.
و در تلاش برای تامین رضایت مردمی که هرگز راضی نخواهند شد،
تمام سرمایه ی زندگی خود را اسراف میکنیم.
اگر فرصتی شد، شاید بد نباشد که به مستی هایی که محتسبان جدی نمیگیرند، اما در حساب عمر ما، به همان اندازه ترسناک و خطرناک است، فکر کنیم.
مدل ذهنی را با چه چیزهایی اشتباه میگیریم؟
مدل ذهنی تقریباً با همه چیز اشتباه گرفته میشود!
با حرفهایی که میزنیم.
با جملاتی که نقل میکنیم و کتابهایی که میخوانیم.
با تیپ شخصیتی ما.
با رفتار ما.
با درونگرا بودن یا برونگرا بودن ما. با جزءنگر بودن یا کل نگر بودن ما. با صفات اخلاقی و رفتاری ما. با صداقت ما. با پشتکار ما. با شجاعت ما. با انتخابهای ما.
با نحوهی لباس پوشیدن ما.
با زبان بدن ما.
آیا اینها به مدل ذهنی مربوط نیستند؟
چرا قطعاً مربوط هستند. اما “مربوط بودن” با “یکسان بودن” فرق دارد. همچنانکه تخم مرغ به مرغ مربوط است. اما مرغ نیست! همچنانکه آبریزش بینی به سرماخوردگی مربوط است. اما سرماخوردگی نیست.
همهی آنچه در بالا گفتیم، میتوانند محصول یا نشانههای بیرونی مدل ذهنی باشند. اما مدل ذهنی نیستند. ضمن اینکه از دهها عامل تاثیر میپذیرند که صرفاً یکی از آنها مدل ذهنی است.