دانلود کتاب گیتا (بهگود گیتا) سرود خدایان
بهگود گیتا
سرود خدایان
:: مشخصات کتاب
نام کتاب: گیتا (بهگود گیتا) سرود خدایان
ترجمه: محمد علی موحد
زبان کتاب: فارسی
فرمت: PDF
تعداد صفحات: ۲۱۶ صفحه
حجم فایل: ۵٫۳ مگابایت
فهرست
مقدمه مترجم
زمینهی داستان و چگونگی گردآوری گیتا
زمینهی فکری گیتا
معتقدات ودایی – اوپانیشادها – ایشورا – پروشا و پراکریتی – اجزای عالم مادی – مایا – تناسخ – کمال مطلوب – یوگا – راه علم – ریاضتهای شاق و یوگای گیتا – راه عمل – راه عشق
۱٫ اندوه ارجونا
۲٫ مکتب سانکهیا و طریق یوگا
۳٫ راه عمل
۴٫ راه علم
۵٫ راه ترک
۶٫ در مراقبه
۷٫ خدا و جهان
۸٫ جلال لایزال
۹٫ راز رازها
۱۰٫ ظهورات حق
۱۱٫ حدیث تجلی
۱۲٫ طریق محبت
۱۳٫ کشت و دانای کشت
۱۴٫ فراتر از گناها
۱۵٫ درخت آفرینش
۱۶٫ ایزدیان و اهریمنیان
۱۷٫ رابطهی ایمان و عمل با گناها
۱۸٫ واپسین سخن
مقدمهی مترجم
زمینهی داستان و چگونگی گردآوری گیتا
بهگود گیتا یا سرود خدا جزئی است از مجموعهی عظیم مهابهارات، بزرگترین حماسهی شعری جهان، که داستان جنگ فرزندان بهارات بزرگ است. میدان رزم در پیرامون شهر دهلی کنونی است. شاهزادگان بهارات در این سرزمین فرمان میرانند. پس از مرگ پاندوشاه برادر نابینای وی دریتراشترا به جای وی مینشیند. او صد فرزند دارد. از پاندوشاه نیز پنج پسر بجای مانده است که در میان آنان و فرزندان دریتراشترا خلاف و نفاق است. دریودهن بزرگترین فرزندان دریتراشترا نقشهی قتل پسران پاندو را میکشد و به بهانهی برگزاری جشن مذهبی آنان را به کاخ خود فرامیخواند. کسان وی کاخ را آتش میزنند. لیکن پسران پاندو با مادر خود کُنتی جان بدر میبرند و به سوی جنگل میگریزند و در آنجا سالها به سختی سر میکنند. تا آنگاه که یکی از شهریاران آن نواحی میخواهد جوانی را برای همسری دختر خود برگزیند. این افتخار نصیب کسی خواهد بود که بتواند کمان بزرگ آن شهریار را بکشد. از میان پسران پاندو بهیما پهلوانی سترگ و ارجونا (سومین فرزند) کمانداری نیرومند است. هنگام آزمایش فرا میرسد. ارجونا به آسانی کمان بزرگ را میکشد و تیر به هدف میخورد. بدین گونه دروپادی شاهدخت زیبا نصیب پسران پاندو میشود که او را به جنگل نزد مادر خود کُنتی میبرند و بانگ میزنند: «مادر ببین چه گنجی آوردهایم». مادر بیآنکه مقصود آنان را دریابد میگوید: «هر چه هست یکسان میان خود قسمت کنید». سخن کنتی مقدس است و بیهیچ چون و چرا باید بکار بسته شود. گرچه وی پس از دیدن دختر از گفتهی خود پشیمان میشود لیکن تیر از کمان جسته است و چاره نمیتوان کرد. دروپادی را هر پنج برادر به زنی میگیرند.
دریتراشترا که از داستان آگاهی مییابد فرزندان برادر را نزد خود میخواند و پارهای از ملک موروثی را به آنان میبخشد. پاندوان یودشترا برادر بزرگتر را به پادشاهی برمیدارند. دریودهن هنوز در کمین است. وی یودشترا را به قمار میخواند. بخت از یودشترا برگشته است. او همهی ملک و دولت و حتی برادران خود و دروپادی زیبا را در قمار میبازد و دریودهن آنان را به بردگی میگیرد. دریتراشترا باز پادرمیانی میکند و ملک پاندوان را به آنان پس میدهد.
دریودهن و یودشترا دیگربار به قمار مینشینند. قرار چنین است که هر کس قمار را ببازد دست از حکومت بشوید، و تا دوازده سال در جنگل به سر برد و آنگاه یک سال دیگر بیگانهوار در شهرها بگردد، چنانکه کسی نتواندش شناخت و اگر شناخته گردد بار دیگر به جنگل بازگردانده شود. یودشترا این بازی را نیز میبازد و با برادران راه جنگل در پیش میگیرد.
سرانجام دوران آوارگی بسر میرسد. پاندوان پس از سیزده سال دربدری ملک خود را پس میخواهند. دریودهن تن در نمیدهد. یودشترا حتی به گرفتن یک پارچه آبادی خرسندی میدهد لیکن دریودهن ستیزگی میآغازد و از آن هم مضایقه میکند.
کوران (نام شاخهای از قبیله که اکثریت دارند) و پاندوان آمادهی جنگ میشوند. شهریاران آن سرزمین هر یک جانب یکی از دو گروه را میگیرد. در آغاز نبرد، از دو سو توافق میشود که پیلها در برابر پیلها و گردونهها در برابر گردونهها و جنگیان همآورد در برابر هم صف بیارایند و نیز موافقت میشود که زندانیان و گریختگان و جانوران و شیپورچیان و طبلزنان را نکشند. ناوردگاه دشت کوروکشترا (به معنی کشتزار کوروان) است که مکان مقدسی بشمار میرود. کرشنا به عنوان گردونهبان ارجونا در سوی پاندوان است. جنگ پس از هیجده روز با قتل دریودهن و پیروزی پاندوان پایان مییابد. یودشترا سی و شش سال پادشاهی میکند.
در پایان ماجرا، پنج شهزادهی پاندو با عروس خود دروپادی به زیارت مقر خدایان که بر فراز قلهی هیمالایا است میروند. دروپادی با چهار برادر از پاندوان در راه میمیرد و تنها یودشترا که طهارت و شایستگی ورود در ملکوت را دارد با سگ خود به آنجا میرسد. اندرا الههی سگان دم در پدیدار میشود و سگ را از ورود در ملکوت بازمیدارد. یودشترا نمیخواهد مصاحب وفادار خود را رها کند و میگوید اگر سگ را راه ندهند او نیز از سودای بهشت خواهد گذشت و پای در آن نخواهد گذاشت. پس از گفتوگوی زیاد اندرا تسلیم میشود و شهریار با سگ خود در بهشت میرود. آنگاه پرده از چهرهی حقیقت برمیافتد و یودشترا چون نیک مینگرد درمییابد که سگ تجسم عمل صالح او بوده است.
آنگاه آزمایش دوم پیش میآید:
یودشترا چشم باز میکند و همهی دشمنان خود را در بهشت مییابد. از حال برادران خویش میپرسد، او را به سر چاه ویل دوزخ میبرند. همهی برادران و یاران خود را در آنجا میبیند. و یودشترا است که باید از میان بهشت و دوزخ یکی را برگزیند.
اینک او بر لب چاه دوزخ است و میگوید: «همین جا میمانم. بهشت من آنجا است که با دوستانم باشم».
برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است.
بدین سان یودشترا از آزمایش دوم هم روسپید درمیآید و در این هنگام سیاهی و وحشت از میان برمیخیزد و یودشترا و برادران به آن سوی بهشت و دوزخ، آنجا که هستی جاوید خداوندی است میروند.
خیلی ها این کتاب را دانلود و استفاده میکنن. من دهها سال است منابع و تفاسیر بسیار مختلف دیگر گیتا را دیدهام میشناسم. از منبع اصلی آن در کتاب عظیم ماهابهارت تا کتاب «گیتای جدید» ساتیا سای بابا، اما ترجمه جناب آقای محمد علی موحد برای علاقه مندان آن کم نظیر است و فکر میکنم استاد بزرگ آقای علی پاشایی هم باید ترجمهای عالی، شبیه به این داشته باشند. بسیار ممنون از شما.
سپاسگزارم که این کتابرو به صورت رایگان و خیلی راحت در اختیارمون گذاشتید