کتابشناخت؛ رمان مهنشین

مِه قوانین خودش را دارد، شاید برای یک مِهشکن یافتن جهت حرکت مهم باشد، ولی برای یک مهنشین دیگر تفاوتی ندارد. مهنشین به مه عادت دارد، به سکوتش، به رازهای سر به مُهرش، او دیگر مه را پذیرفته و میداند فرار از آن فایدهای ندارد. اصلاً چرا باید فرار کند؟ مگر مِه ترسناک است؟ مه بر خلاف آنچه که همه فکر میکنند، امنترین پناهگاهی است که آدم میتواند در آن آرام بگیرد، از شر سوالهای بی پاسخ . . . .
***
با روشن شدن هوا منظرهای حیرتانگیز و هراسآور پیش رویم نمایان شد. چشماندازی که مرا بر جای خودمیخکوب کرده بود، ویرانههایی که شباهت بسیاری به یک شهر مخروبه و طاعون زده داشت، شهری بیسکنه که گویی مرگ، سالها بر آن سایه انداخته بود. من از دیدن آن صحنه غافلگیر شده بودم ولی پس از لحظاتی به خود آمدم و مطالعات قبل از سفرم به یاریم آمد، آن شهر چیزی جز تپههای بلند کلوت فرسایش یافته نبود که بر اثر فرسایش تدریجی دارای لبههایی تیز شده بود که به خانههایی مخروبه میمانست و کاملاً باعکسهایی که قبلاً از آنها دیده بودم مطابقت میکرد. محلیهایی که به این قسمت از کویر آمده بودند به آنها «شهر لوت» میگفتند و معتقد بودند که آنجا جایگاه ارواح سرگردان کویر است… در یک تقسیمبندی خاص میتوان انسانها رابه دو دسته تقسیم کرد، آنهایی که کویر را از نزدیک دیدهاند و آنهایی که ندیدهاند …
***
انسانِ گویا مدرن شدهی امروز کوله پشتی سنگینی را بر دوش خود میکشد، باری به سنگینی افسون زدایی، خردی نقاد و خودبنیاد، سرگشته در راه جستجوی حقیقت و هراسان از پذیرش واقعیت … انسانی که به راستی یا درستی تنهاست و به تنهایی بار سنگین کامجوییهای مدرن روزگار خویش را با همهی معناگریزی و حماقتهای آن، بر دوش خود میکشد … مهنشین روایت آدمی است که سنگینی بار خویش را با پناه بردن به اوهام سبک میکند …
مه نشین
نگارنده: کامران پاکنژاد راسخی
نشر: اندیشهسرا
سال نشر: ۱۳۸۵ (چاپ نخست)
بها: ۱۹۰۰ تومان