کودکان جدایی را دوست ندارند اما نه آنطور که شما فکر میکنید

جدایی با وجود بچه؟ این یکی از مهمترین تردیدهایی است که وقتی در یک رابطه پر مشکل و بیمار زناشویی به جدایی فکر میکنید، مانع حرکتتان میشود. همه ما نگران تاثیر طلاق بر کودکان هستیم. این نگرانی به جا و درست است اما واقعا در برابر مشکلاتی که کودک در یک خانواده ناسالم با آن رو به رو میشود چقدر جدی است؟
آمار جدایی در بیشتر جوامع بسیار بالا است با این حال هنوز هم پدرومادری که جدا میشوند، متهم به خودخواهی میشوند چون به رابطه ادامه ندادهاند؛ آن هم بهخاطر بچه.
کودکان طلاق ممکن است مشکلات تحصیلی پیدا کنند، ماده مخدر مصرف کنند، دچار مشکلات روحی شوند، اعتماد به نفس نداشته باشند و در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار بگیرند. همه اینها را شنیدهاید و خواندهاید اما هیچ میدانستید پژوهشهای تازه واقعیتهای دیگری را بیان میکنند و روی دیگری از سکه را نشان میدهند؟
طبق یک نظر سنجی در سازمان قانون خانواده بریتانیا، بسیاری از کودکان و نوجوانهایی که والدینشان از هم جدا شدهاند، معتقدند که نباید پدرومادر بهخاطر آنها زندگی مشترک را ادامه میدادند. ۸۲ درصد از کودکان طلاق از اینکه والدینشان طلاق گرفتهاند خوشحالتر از زمانی هستند که والدینشان به بهخاطر آنها به زندگی مشترک ادامه میدادند. همچنین آمار نشان میدهد که تقریبا یک سوم کودکان نمیخواهند والدین درباره موضوع طلاق در برابرشان جروبحث کنند.
این آمار نشان داده است که ۸۲ درصد از جوانان ۱۴ تا ۲۲ سال که والدینشان از هم جدا شدهاند فکر میکنند بهتر است زن و مردی که در کنار هم خوشحال نیستند از هم جدا شوند. آنها گفتهاند جدایی والدینشان بهتر از یک زندگی پر تنش بوده است. از نظر آنها، بچهها بعدا متوجه میشوند که این بهترین تصمیم زندگی پدرومادرشان بوده است.
شما درست فکر میکنید؛ جدایی والدین تجربه خوشایندی برای کودکان نیست. این پژوهش تاثیرات منفی جدایی بر کودکان را انکار نمیکند اما پرسشهای خوبی را برای ما ایجاد میکند؛ ما باید از خودمان بپرسیم: کودکان از جدایی آسیب میبینند اما در مقایسه با چه چیزی؟ یک رابطه زناشویی و خانوادگی پر تنش چقدر به کودک آسیب روحی میزند؟ آیا ماندن در رابطه، انکار مشکلات و ادامه دادن به رابطه بدون همدلی و احساس خوشایند چیزی است که فرزندمان از ما میخواهد؟
جو ادوارد که کارشناس طلاق و خانواده است میگوید: «خلاف باور عامه که توصیه میکند والدین بهخاطر کودکان طلاق نگیرند، بیشتر کودکان ترجیح میدهند والدین از هم جدا شوند تا این که به یک رابطه بیمار و ناسالم در کنار هم ادامه بدهند.»
در واقع خود مساله طلاق باعث ناراحتی کودک نیست، اینکه کودک را در معرض کشمکشها و عدم اطمینان نسبت به آینده قرار بدهید آسیب اصلی و تاثیر منفی جدایی است. بسیاری از کودکان بیشترین تنش را در دوران جدایی والدینشان تجربه میکنند. تحمل شرایط تنش و درگیریها در روند جدایی گاهی وضعیتی بسیار بدتر از مرگ والدین ایجاد میکند. کودک ممکن است دچار تروما شود و بهخاطر همین ضربه بعدها نیز دچار مشکلاتی شود که شما فکر میکنید اثرات مخرب طلاق است.
این یعنی اگر میخواهید از همسرتان جدا شوید، در روند جدایی مسئولانه عمل کنید تا کودکتان در مقابل اختلافات شما محافظت شود. طوری رفتار کنید که در روند طلاق ارتباطتان با کودک همچنان حفظ شود. به کودک این احساش را بدهید که او هم در تصمیمهای اساسی این رابطه نقش دارد و مثلا میتواند درباره انتخاب یکی از والدین برای زندگی اظهار نظر کند. تحقیقی که در آخرین گزارش سالانه اداره آمار ملی انگلستان منتشر شده، نشان میدهد که کودکان میخواهند در تصمیمهای مربوط به روند طلاق نقش بیشتری داشته باشند. بیش از ۱۶۰ درصد از کودکان در این پژوهش فکر میکردند والدین آنها را بخشی از روند تصمیمگیری برای جدایی نمیدانستهاند.
هیچ چیز بهتر از این نیست که کودک را از یک خانواده ناسالم، زندگی خشونت بار و پرمساله با یک طلاق توافقی و مسالمتآمیز بیرون ببرید. هیچ وقت فقط بخاطر وجود فرزندتان به زندگی مشترک پر مسالهتان ادامه ندهید. جدایی مسالمت آمیز و زودهنگام بهتر از این است که زیر یک سقف سوراخ با هم زندگیکنید.
طبق آنچه در این پژوهشها بررسی شده است، در نیمی از جداییها والدین توانستهاند مساله( روند جدایی) را خیلی خوب مدیریت کنند. زیرا بسیاری از این افراد شرکت کننده بیان کردهاند که والدین در روند طلاق نیازهای کودک را در اولویت قرار دادهاند. یادتان باشد که کودکان معمولا احساس گناه میکنند چون فکر میکنند مشکلات و اختلافات والدین و جدایی بهخاطر اشتباه و خطایی است که خودشان باعث شدهاند. اگر میخواهید فرزندتان در معرض کمترین آسیب روحی ناشی از جدایی والدینش باشد، یاد بگیرید که چطور این روند را درست طی کنید.
جو ادوارد در ادامه میگوید: «ما باید والدینی حمایتگر باشیم. اینکه چگونه میخواهیم روند طلاق را طی کنیم، مسالهای است که باید در آن کودک را نیز در نظر داشت. مثلا در موضوعات مالی و تقسیم اموال باید اوضاع را طوری مدیریت کنیم که به نیازهای کودک و احساساتش بیشترین بها و ارزش را بدهیم. همچنین بین طلاق توافقی و طلاقهایی با روند دادگاه و شکایت باید به تاثیرات آن در سلامت روان کودک اهمیت بدهیم.»
دنیز نولز مشاور روابط و خانواده نیزمعتقد است: «شواهد نشان میدهند که اختلافها و تنشهای بین زوجها بیشترین اثر مخرب را بر کودکان میگذارد و ما حتی در دادگاه های خانواده نیز شاهد تکرار این سناریو هستیم. کودکان جدایی والدین را مسالهای ناامید کننده میدانند اما همانطور که این پژوهشها نشان دادهاند آنها در نهایت با این شرایط و تغییرات کنار میآیند هرچند که هرگز این تنشها را فراموش نمیکنند.»
سوو آتکینز، مشاور والدین و نویسنده نیز اینگونه اظهار نظر کرده است: «کودکان دوست دارند بیشتر درگیر تصمیم گیریها شوند. آنها نمیخواهند در خلا قرار بگیرند و ترجیح میدهند که درک بهتری از تاثیر جدایی در زندگیشان داشته باشند. آنها میخواهند والدین درباره آنها مسئولیت پذیر باشند و کمتر با هم درگیر شوند.»
علاوه بر این یکی از تردیدها و نگرانیهای والدین این است که بعد از جدایی رابطه صمیمی و عاطفی با فرزندشان را از دست بدهند. این پژوهشها نشان میدهند که رابطه کودکان با مادر و دیگر افراد خانواده بعد از طلاق معمولا ثابت باقی میماند و حتی بهتر میشود در حالیکه رابطه آنها با پدر معمولا بدتر میشود. اینکه خیلی از کودکان گفتهاند که بعد از طلاق والدین رفتارشان با اعضای خانواده تغییری نکرده است میتواند راه حلی برای والدین پر مشکلی باشد که گمان میکنند جدایی، وقتی پای یک بچه در میان است بدترین انتخاب است. این پژوهشها نشان میدهند نیمی از این فرزندان طلاق نمیخواستند بین والدینشان یکی را انتخاب کنند و ترجیح میدادند والدین برای این مورد تصمیم بگیرند. بیشتر از ۸۸ درصد از این جامعه آماری فکر میکنند در هنگام طلاق اوضاع نباید طوری پیش برود که کودک احساس کند باید بین والدین یکی را برای زندگی انتخاب کند.
باب گرگ، بنیان گزار موسسه پدران مجرد به نکته قابل تاملی در این زمینه اشاره میکند؛ چیزی که همگی ما باید به آن فکر کنیم؛ باب گرگ میگوید: «تقریبا نیمی از کودکان رابطهشان با پدر بعد از جدایی بدتر میشود. این موضوعی است که شنیدناش برای ما سخت است. ما گمان میکنیم باید این وضعیت را تغییر بدهیم. اما همه ما دلیل آن را میدانیم: پدران بعد از جدایی از رابطه فرار میکنند و در خیلی از موارد مادران مانع ایجاد رابطه پرمعنای فرزند با پدر میشوند. دلیل این موضوع هرچه باشد و در هر صورتی بد است و باعث عدم رشد درست کودکان میشود. در عین حال دلایل دیگری هم وجود دارد که خیلیها به آن بی توجه هستند مثل اینکه بسیاری از پدرها بعد از جدایی دچار مشکلات سلامت و اعتماد به نفس میشوند.»
تجربه جدایی هرچند که میتواند راهی به سوی زندگی بهتر و راه حل درست زندگی باشد، اما یک حقیقت تلخ است. همیشه اینطور به نظر میآید که بزرگترها با جدا شدن خودخواهانه رفتار کردهاند اما اینطور نیست. کودک شما هنوز هم پدرومادر دارد. تفاوت او این است که والدینش باهم زندگی نمیکنند. شاید بهتر باشد به جای در پیش گرفتن یک زندگی محتاطانه خانوادگی که در آن مجبور به انکار یا تحمل خشونت هستید و به جای نمایش آدم خوشبخت در قاب خانواده، از شریک زندگیتان جدا شوید و کودک را در محیط امن، شاد و سالمی بزرگ کنید.
شاید بد نباشد که اگر به خاطر بچه در دو راهی ماندن در رابطه یا رفتن قرار گرفتهاید از خودتان بپرسید: «طلاق به هر حال برای فرزندم ناراحت کننده است. او خوشحال نمیشود اما آیا این زندگی خانوادگی خوشحالش میکند؟»