آیا باید همیشه خوشایند دیگران رفتار کنیم؟
به طور کلی، یونگ معتقد بود که افراد دارای دو نوع شخصیت هستند: شخصیت عمومی و شخصیت خصوصی. شخصیت عمومی آن است که افراد در برابر دیگران نشان میدهند و شامل نقشها و رفتارهایی است که از آنها انتظار میرود. شخصیت خصوصی آن است که افراد درون خود حس میکنند و شامل احساسات، ارزشها، و خواستههایی است که ممکن است با شخصیت عمومی آنها متفاوت باشد.
یونگ میگفت که اگر شخصیت عمومی و خصوصی یک فرد با هم تناقض داشته باشند، این امر میتواند منجر به اختلالات روانی شود. برای جلوگیری از این اتفاق، افراد باید به سمت یکپارچگی شخصیتی یا همان اندوگامی حرکت کنند. اندوگامی یعنی وضعیتی که در آن شخصیت عمومی و خصوصی یک فرد با هم متعادل و هماهنگ هستند.
با توجه به این نظریه، میتوان گفت که آدم همیشه خوشایند و بله گو بودن ممکن است یک نقش عمومی باشد که فرد برای ارضای دیگران انتخاب کرده باشد. این نقش ممکن است با شخصیت خصوصی فرد سازگار نباشد و باعث شود که فرد احساس نارضایتی، تنهایی، و بیارزشی کند. این فرد ممکن است نتواند به خوبی خودش را بشناسد و از خودش مراقبت کند. این فرد ممکن است نتواند به خوبی مرزهای خود را تعیین کند و از خودش دفاع کند. این فرد ممکن است نتواند به خوبی نیازها و خواستههای خود را بیان کند و از دیگران درخواست کمک کند.
بنابراین، ایراد آدم همیشه خوشایند بودن از منظر روانشناسی تحلیلی یونگ این است که این نقش ممکن است با شخصیت واقعی فرد سازگار نباشد و باعث ایجاد تنشها و مشکلات روانی شود.
برای رسیدن به یکپارچگی شخصیتی، فرد باید بتواند شخصیت عمومی و خصوصی خود را با هم هماهنگ کند و نقشهایی را انتخاب کند که با درونش هماهنگ باشد و از آنها احساس رضایت درونی کند و فقط به هماهنگ با دیگران و مورد قبول آنها بودن توجه نکند.