داستان های خواندنی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۶ توسط مدیر · Published اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۶ داستان ” تاوان “پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند.دستان پیرمرد میلرزید،چشمانش