شهربانو، شهربانوی من – بخش اول
غمی جانخوار سراپای وجودم را فرا گرفته بود. همانطور که در قصهها خوانده بودم، دیدم چگونه دل از حضور غم به زنگار مینشست
غمی جانخوار سراپای وجودم را فرا گرفته بود. همانطور که در قصهها خوانده بودم، دیدم چگونه دل از حضور غم به زنگار مینشست
معلوم بود از یاد برده بودم. کتاب را بسته بودم اما یاد تصاویر گلعُذار آن از ذهنم یکدم محو نمیشد....