نوروز در دوردست
چارچار که میگذشت و چله کوچک که تمام میشد، در کوچههای تنگ و گِلی، برفهای پوک و پوسیده و پرشده از غبار و دود، اندکاندک آب میشدند
چارچار که میگذشت و چله کوچک که تمام میشد، در کوچههای تنگ و گِلی، برفهای پوک و پوسیده و پرشده از غبار و دود، اندکاندک آب میشدند