چرا احساس می کنم باید دیگران را کنترل کنم؟

زوج

کنترل کردن

«اگر چه مسیرها را خوب نمی شناسم اما دلم می خواهد به دیگران بگویم از کدام مسیر باید بروند. برای من مهم است که دیگران با طرز فکرم آشنا شوند و نقطه نظراتم را بپذیرند. اغلب می دانم چه چیزی برای دیگران خوب است و اگر توصیه ام را نپذیرند در حقیقت آزرده می شوم.»

شما کنترل کردن را با مورد احترام بودن اشتباه گرفته اید؛ همچنین احساس می کنید که اگر دیگران به عقاید و نظرات شما گوش ندهند بنابراین به شما به عنوان یک فرد احترام نمی گذارند. شما از احساسات ناکارآمدی یا بی کفایتی به طور ناخودآگاه عذاب می کشید. این احساسات خود را با حالت هایی از تسلط و کنترل آشکار می کنند. شما تلاش می کنید با کنترل زندگی دیگران به نحوی احساسات درماندگی و ناکارآمدی را در زندگیتان جبران کنید زیرا نیاز دارید همه چیز را تحت کنترل داشته باشید به صورتی رفتار می کنید که دیگران از نظر روان شناختی دچار احساس حقارت شوند. عبارت های مانند: هیچ کاری را نمی توانی درست انجام بدهی، چند بار باید بگویم کارها را این طور انجام نده، مهم نیست خودم انجامش می دهم را به کار می برید.

در واقع شاید بهتر باشد شما را کشته مرده ی کنترل نامید. شما فردی موفق و توانمند هستید که علی رغم اطرافیان ناموفقتان سخت تلاش می کنید زندگیتان را تحت کنترل خود داشته باشید. بنابراین نیاز مبرمی دارید که در تمام موقعیت ها همچنان در جایگاه قدرت باقی بمانید. اگر چه موفق هستید اما هنوز احساس بی کفایتی و ناکارآمدی می کنید.

چه باید کرد؟

از سی دی عزت نفس استفاده کنید؛ وقتی احساسات ناکارآمدی و درماندگی را در خود برطرف سازید نیاز به کنترل دیگران کاهش می یابد. گذشته خود را مرور کنید و ببینید تایید چه کسانی برای شما مهم بوده است. آیا هنوز نیز تشنه ی تایید والدین، معلمان یا دیگر اشخاص مهم زندگیتان هستید؟ آیا در حال حاضر نیز نیاز دارید از طرف کارفرما، همکاران یا دیگران مورد تحسین واقع شوید؟ به طور دقیق خواهان چه نوع تاییدی هستید؟
بر یک صفحه کاغذ تمام مواردی را که می خواهید از طرف افراد مهم زندگیتان بشنوید، بنویسید. این که چقدر باهوش هستید، چقدر با استعداد هستید چگونه دیگران درباره کارهایی که انجام می دهید تحسین می کنند و مواردی دیگر سپس موارد نوشته شده با شور و هیجان بر روی یک سی دی ضبط کنید. از سی دی چند نسخه کپی کنید تا در محل کار، ماشین و خانه نیز یک نسخه از آن داشته باشید. هر زمان انرژی ذهنی و جسمی شما تحلیل می رود به آن گوش کنید. به این ترتیب می توانید عزت نفستان را تقویت کنید و نیاز به کنترل دیگران را کاهش دهید.

مهارت های رهبری و تربیتی خود را تقویت کنید؛ رهبری به معنای تسلط و کنترل نیست. رهبری به معنای مراقبت از دیگران، حساسیت نسبت به نیازهای آن ها، تشویق و ترغیب آن ها که در راستای منافع فردی و گروهی اقدام کنند، خواهد بود. والدین و معلمان تاثیرگذار می دانند که برای آموزش بهتر کودکان باید به جای انتقاد و به کارگیری زور و اجبار، فرصت هایی در اختیار آن ها بگذارند که تصمیم های مهم بگیرند و با پیامدهای رفتارها و تصمیم هایشان روبه رو شوند. (البته در محدوده ای که امنیت آن ها تامین شود).
اگر با چنین تفسیری از کنترل آشنا نیستید و برای شما بیگانه است زندگی نامه ی رهبران الهام بخش جهان را بخوانید. شما خواهید دید که تمام آن ها در استفاده از قدرت به همراه عشق و محبت استاد بوده اند. شما نمی توانید بدون درک ابعاد انسانی خود و دیگران را کنترل کنید.

اگر در زندگی شما هیچ کودک یا نوجوانی نیست یک روز در ماه را با خواهر یا برادرزاده خود سپری کنید یا داوطلب شوید که به عنوان کمک معلم در مدارس یا مهد کودک ها فعالیت کنید. با این کار نه تنها به درک بهتری از زندگی می رسید بلکه به شما کمک می کند اشتیاق به کنترل را به هدفی ارزشمندتر که به معنای رهبری واقعی است، ارتقا دهید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *