انواع عشق در روانشناسی
روانشناسی عشق ممکن از مقداری پیچیده تر از آنچه باشد که شما تصور میکنید.
عشق یکی از قویترین نقاط مشترک همه انسانهاست. میلی است که موجب شیفتگی، احساسات قوی و تمایل شدید به با هم بودن میشود. علم عصبشناسی اخیراً به بررسی و مطالعه عشق در مغز علاقهمند شده است و با کمک تکنیکهای MRI امروز میتوانیم راههایی که با انجام آزمایشات در مغز انسان فعال میشوند را تصویربرداری کنیم. عشق میتواند منبع شادی باشد. اما وقتی با عدمپذیرش از طرف مقابل روبهرو شود، میتواند ناامیدکننده و ویرانگر باشد. عشق در انسانها به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است و پدیدهای میانفرهنگی تلقی شده است، چیزی که تقریباً همه انسانها میتوانند در طول زندگی خود آن را تجربه کنند. اما وقتی عاشق میشوید چه اتفاقی در مغزتان میافتد؟
۳ مرحله عشق
هلن فیشر (Helen Fisher)، متخصص انسانشناس بیولوژیک که درمورد عشق تحقیق میکند، پیشبینی میکند که سه مرحله مختلف عشق در مغز وجود دارد.
شهوت:
که میل جنسی انسانی هم خوانده میشود و نسبت به افراد زیادی ایجاد میشود.
عشق پرشور:
فرد روی یک نفر خاص متمرکز میشود و این فرد برای او جایگاه ویژهای پیدا میکند.
وابستگی:
سطح اضطراب پایین آمده و فرد حس پیوند عمیقی با فردمقابل خود پیدا میکند، پیوندی ماندگار برای تمام عمر.
این مراحل عشق میتواند در یک زمان برای یک نفر و یا در مقاطع زمانی مختلف برای افراد متفاوت حس شود.
عشق پرشور
مرحله عشق پرشور همان مرحلهای از عشق است که «عشق ماهعسلی» خوانده میشود. افراد در این مرحله از عشق با خوب پیش رفتن اوضاع در کنار هم هیجان و انرژی بسیار بالایی را تجربه کرده و در مواقع ناسازگاری و اختلاف، دچار ناراحتی میشوند. این بخاطر این واقعیت است که عشق دقیقاً بر همان قسمتهایی از مغز اثر میگذارد که در مواقع انگیزه و تحریک تاثیر میبیند. عشق یک سیستم پاداش قدیمی برای انسانهاست. این حس طوری رشد کرده است که فرد بتواند طرفمقابل خود را برای مدتی طولانی تحمل کرده و بتواند تولیدمثل کند. اما خیلی مهم است که بدانید این پدیده جادویی عاشق شدن با عوامل درونریز مختلفی تنظیم میشود.
هلن فیشر و همکاران او بخاطر ویرانگریهایی که عشق میتواند ایجاد کند، به این موضوع علاقهمند شدهاند. آنها هفده نفر که شدیداً عاشق بودند را تحت آزمایش اسکن مغز fMRI قرار دادند تا دو فرضیه را بررسی کنند: اول اینکه میخواستند بدانند که عشق مسیرهای دوپامینرژیک قشری بالا را نیز درگیر میکند یا نه و دوم اینکه میخواستند بدانند که عشق حسی خاص است یا رفتاری هدفمند که منجر به احساسات مختلف میشود. ده زن و هفت مرد ۱۸ تا ۲۶ ساله مورد مطالعه قرار گرفتند. با هرکدام از شرکتکنندهها به طور اختصاصی مصاحبه شد تا شدت و طول مدت رابطه عاشقانه آنها ارزیابی شود. بعد از این پرسشنامهها و مصاحبهها، مغز این شرکتکنندهها برای مدت زمانی مشخص که در طول آن ابتدا به عکس عشق خود و بعد عکس یک فرد کاملاً غریبه خیره نگاه میکردند، اسکن شد. این محققان فعالیتهایی در قسمتهای مختلف مغز مخصوص عشق آن فرد مشاهده کردند. سمت راست قسمت میانی بطنی یکی از بخشهای مرکزی بوده که با نگاه کردن به عکس معشوق به فعالیت افتاده است. این دقیقاً بخش دستگاه پاداش در مغز است که طی تحریک، توجه دقیق و انگیزه برای دریافت پاداش فعال میشود. بااینکه فیشر و همکاران او از جمعیت بسیار کوچک ۱۷ نفره که همه علاقهمند به جنسمخالف و در یک محدوده سنی و از پیشینه یکسان بودند استفاده کرده است، اما فرضیههای آنها درست از آب درآمده و عشق بخشی از یک دستگاه پاداش بزرگتر در مغز مشاهده شد که موجب بروز احساسات مختلفی در فرد میشود. عشق یک احساس ابتدایی نیست بلکه به فرد پاداش میدهد که تلاش کنند نسبت به شریک عشقی خود وابستگی ایجاد کنند، به بقا و تولیدمثل آنها کمک کنند.
انتقالدهندههای عصبی
انتقالدهندههای عصبی هورمونهایی مثل دوپامین، سروتونین، اکسیتوسین، وازوپرسین و تستوسترون هستند که آنها هم نقش مهمی در احساسات مختلف افراد در عشق ایفا میکنند.
دوپامین
که یکی از این انتقالدهندههای عصبی است، مسئول احساسات پاداشدهندهای است که بعد از غذا خوردن یا برقراری رابطهجنسی احساس میکنید. دوپامین موجی از موادشیمیایی را به درون مغز هدایت میکند که به بدن اطلاع میدهد رفتار ما تقویتکننده تناسبانداممان است. درعینحال، موجب بروز احساس خوب در ما شده و به ما انگیزه میدهد در آینده نیز آن رفتار را تکرار کنیم. ترشح دوپامین موقع عاشق شدن افراد افزایش مییابد. علاوهبراین، هرچه کارهای جدیدترین با شریکعشقی خود انجام دهند، دوپامین بیشتری تولید خواهند کرد.
سروتونین
نیز در تجربه عشقی دخیل است. این هورمون مسئول احساس سلامت، تنظیم حال و هوا و خلقوخو، اضطراب، اشتها و خواب میشود. سطح سروتونین در عشق پایین میآید. علاوهبراین، در افرادیکه از مشکلات اضطراب مثل اختلال وسواس رنج میبرند نیز پایین میباشد. دانشمندان معتقدند که این نشان میدهد چرا کسانیکه عاشق میشوند نسبت به فردمقابل خود احساس وسواس و تعصب پیدا میکنند و احساس میکنند باید دفعات متوالی در طول روز با طرف خود تماس گرفته و با او صحبت کنند. همچنین این افراد ممکن است دچار کمخوابی و بیاشتهایی شوند که با کاهش سروتونین در بدن قابل توجیه است.
اکسیتوسین
نیز نقشی اساسی در احساس عاشقی دارد چراکه این هورمون به هورمون پیوند معروف است. این هورمون نیز مسئول احساس اعتماد، وابستگی در دوران به دنیا آوردن فرزند و دوران کودکی و رفتارهای همدلانه و دلسوزانه است که بعد از ارگاسم نیز ترشح میشود. این هورمون برای تقویت و حفظ پیوندهای اجتماعی نیز تولید میشود.
با ترکیب این هورمونها، به آن هجوم دوپامین که با دیدن معشوقمان به ما دست میدهد معتاد میشویم و همین باعث میشود بخواهیم او را بارها و بارها ببینیم و دوست نداریم از او جدا شویم.
عشق هزاران سال است که در میان انسانها اتفاق میافتد. در طول نسلهای مختلف تغییر کرده است تا تولیدمثل را تقویت کند. در فرهنگهای مختلف به طرق مختلف تجربه میشود، اما در ابتداییترین صورت ممکن آن، برای ایجاد پیوند و ارتباط قوی بین انسانها استفاده میشود.