حسادت، راهگشا و درمان
با توجه با اینکه یکى از بد ترین رذایل اخلاقى که در طول تاریخ بشر آثار منفى فردى و اجتماعى داشته، مسئله حسادت است که در این مجال بررسی موانع و راهگشا و راهکار هایی که می شود از شرش خلاص شد را باهم به پیش می بریم که امید است مفید فایده برایتان باشد ان شا الله …
حسادت ازجمله موضوعات اخلاقى است که ابعاد روان شناختى دارد. ازاین رو، بدون شک، برخورد منطقى با حسادت خود و دیگران، متوقف بر تحلیل روان شناختى این پدیده است.
حسادت از موضوعاتى است که هم از منظر اخلاق و هم از منظر روان شناسى به آن توجه شده است. ولى مى توان به این نکته اشاره کرد که شاید علماى دین و اخلاق کمتر به جنبه هاى روان شناختى این موضوع پرداخته اند و روان شناسان هم کمتر نگاهى به متون دینى آن داشته اند. آیات و روایات در مذمت حسد بسیار است و مى توان گفت هر مفسده و ظلمى در عالم اتفاق افتاده منشأ آن حسد بوده است. شیطان به آدم حسد برد و از درگاه خداوند رانده شد. پسر آدم به برادرش حسد برد و او را کشت. کفار به انبیا حسد بردند، دچار عذاب شدند. خلفاى سه گانه به امیرالمؤمنین على علیه السلام حسادت ورزیدند و این همه ظلم نمودند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه مى فرمایند: حسد مرضى است که مبتلاى به آن آرامش ندارد (تمیمى آمدى، ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۳۰۰). حسد بدترین امراض است؛ زیرا امراض صورى (بیمارى هاى بدنى)، اگر در دنیا درک و ناراحتى دارند منشأ ثواب اخروى هستند و بقیه امراض معنوى هرچند باعث زیان و خسارت آخرتند، در دنیا ممکن است لذتى داشته باشند و اگر لذتى هم نداشته باشند چندان تعب و المى ندارند، برخلاف حسد که با وجود ضرر و زیان در آخرت، در دنیا هم لذتى براى فرد حسود به دنبال ندارد و او همیشه در غم و اندوه است. بنابراین، با توجه به آثار زیان بار حسادت و همچنین طبق فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام که فرموده اند: هرکس سزاوار است که از بیمارى هاى دنیا درمان شود، چنان که دردمندان درمان مى شوند، و از شهوت ها و لذات دنیا پرهیز کند، چنان که بیمار پرهیز مى کند (تمیمى آمدى، ۱۳۸۵، ح ۴۸۶۳، ص ۲۳۹). یکى از مهم ترین گام ها براى تهذیب نفس و به دنبال آن رسیدن به آرامش و سلامت روان را مى توان درمان این رذیلت اخلاقى دانست.
در پژوهش هاى گذشته در مورد درمان حسادت به راه کارهایى همچون استفاده از عقل و تفکر و توجه به نتایج زیان بار حسادت پرداخته شده است (حاجى زاده، ۱۳۹۱). رمزى خالصى (۱۳۹۱) در پژوهشى با عنوان حسد از دیدگاه آیات و روایات، علاوه بر بررسى نکاتى درباره پیش گیرى از حسادت، از ایمان به خداوند و راضى بودن به آنچه او براى بندگانش مقدر کرده است به عنوان راه کارهاى درمان حسادت نام برده است.
درپژوهش وصله (۱۳۸۶) نیز از زوال ایمان، زوال حسنات قلبى و بدنى به عنوان آثار سوء حسادت نام برده شده و راه کارهاى درمان، به راه کارهاى عمومى و عملى تقسیم شده است. صفورایى پاریزى (۱۳۸۹) نیز در پژوهشى تحت عنوان حسادت؛ زمینه هاى رشد و راه هاى جلوگیرى از آن، تمرین براى ترتیب اثر ندادن به حسادت و رفتار بر ضد آن و همچنین ایجاد رابطه عاطفى مثبت بین خود و فرد مورد حسادت را به عنوان راه هاى درمان عملى حسادت بیان کرده است.
ازاین رو، با توجه به اهمیت موضوع، هدف اصلى در تنظیم این پژوهش، بررسى راه کارهاى درمان حسادت از دیدگاه اسلام و روان شناسى مى باشد؛ با تأکید بر این نکته که پژوهش حاضر، به منظور پیوند زدن میان این دو حوزه طراحى و مورد بررسى قرار گرفته است.
آنچه پیش از پرداختن به بحث درمان مهم و ضرورى است، شناخت ریشه ها، زمینه ها و علل آن براى مقابله و درمان است. در علوم دینى و تربیتى، از ضعف فکرى در نحوه امور و بدبینى به عنوان ریشه اصلى حسادت نام برده شده است. اگر کودک نسبت به نوزاد در دریافت محبت از سوى پدر و مادر حسادت مى ورزد به دلیل آن است که احساس مى کند ممکن نیست پدر و مادر هر دوى آنها را دوست داشته باشند. البته این مسئله در سال هاى اولیه رشد ناآگاهانه یا نیمه آگاهانه است، ولى در سال هاى بالاتر به دلیل آگاهى بیشترى که فرد نسبت به حالات خود پیدا مى کند، با دید وسیع ترى به امکانات موجود در جهان مى نگرد؛ یعنى این بار، بدبینى و کج فکرى هنگام حسادت به نظام عالم و خداى متعال تغییر جهت مى دهد؛ فرد وسعت فضل الهى را انکار مى کند و یا فکر مى نماید خدا او را دوست نداشته که فلان نعمت را به او نداده است، به همین دلیل، در بعضى روایات، ریشه حسادت، کفر و انکار فضل الهى ذکر شده است. از نظر روان شناسان نیز احساس حقارت از عوامل روانى و تربیتى حسادت به شمار مى آید. احساس حقارت منشأ بسیارى از اختلالات روانى از جمله خودنمایى، ریاکارى، تهمت و بسیارى دیگر از بیمارى هاى روحى و روانى است. همچنین ضعف اعتماد به نفس یکى دیگر از مهم ترین عوامل حسادت است که در روان شناسى به آن اشاره مى شود؛ زیرا افرادى که اعتماد به نفس پایین دارند و نیازمند و وابسته به تأیید دیگران مى باشند، سعى مى کنند چهره کسانى را که در سطح بالاترى از آنها هستند خراب کنند و خود را بالاتر از آنها جلوه دهند (شولتز، ۱۳۷۸، ص ۳۶۵).
در این پژوهش باتوجه به ریشه ها و عوامل حسادت، راه هاى درمان در دو بخش راه کارهاى فکرى و عملى مطرح مى شوند. ازاین رو، در این مقاله به سؤالات زیر پاسخ داده خواهد شد:
سؤال اصلى: راه کارهاى درمان حسادت از منظر اسلام و روان شناسى چیست؟
سؤال فرعى: بهترین روش براى درمان حسادت کدام است؟
مفهوم شناسى واژه حسادت
راغب اصفهانى در تعریف حسادت با توجه به کاربرد قرآنى آن مى نویسد: حسد آرزوى زوال نعمت از کسى است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوى قلبى، چه بسا کوشش در زوال آن نعمت مى کند (راغب اصفهانى، ۱۴۱۲ق، ص ۱۱۸). در حقیقت، معناى حسادت، همین آرزوى نابودى نعمت دیگران است، خواه این نعمت به حسود برسد یا نرسد.
۱٫ راه کارهاى فکرى
در فرهنگ اسلام، قرآن کریم، روایات اهل بیت علیهم السلامو کلمات دانشمندان اخلاق، براى جبران ضعف شناختى بزرگ سالان که منجر به حسادت مى شود راه هاى متعددى وجود دارد. قرآن کریم فطرت وجودى انسان و حالات گوناگون روان را متذکر شده و علل انحراف و بیمارى، همچنین راه هاى تهذیب و تربیت و معالجه روان انسان را به طور جامع نشان مى دهد، که در هماهنگ کردن شخصیت و تکامل و ایجاد بهداشت روانى انسان ها تأثیر بسزایى دارد. علّامه طباطبائى در این باره مى نویسد: قرآن شفاست و شفا از مرض است (طباطبائى، ۱۳۷۴، ج ۱۳، ص ۲۵۰). پس معلوم مى شود که دل ها بیمارى هایى دارد
که قرآن شفاى آنهاست؛ پس انسان صحت روحى و معنوى دارد، همان گونه که صحت جسمى ظاهرى دارد و هر کدام بیمارى و داروى خاص دارند (مکارم شیرازى و همکاران، ۱۳۸۲، ج ۱۲، ص ۳۳۸).
برخى مفسران در این باره گفته اند: بدون شک، بیمارى هاى روحى و اخلاقى انسان، شباهت زیادى به بیمارى جسمى او دارد. هر دو کشنده است، هر دو نیاز به طبیب و درمان و پرهیز دارد. هر دو گاهى سبب سرایت به دیگران مى شود. آرى، قرآن نسخه حیات بخش است، براى آنها که مى خواهند با جهل و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخیزند. قرآن نسخه شفابخشى است براى برطرف ساختن ضعف ها و زبونى ها و ترس هاى بى دلیل، اختلافات و پراکندگى ها، براى آنها که از بیمارى عشق به دنیا، وابستگى به مادیات و تسلیم بى قید و شرط در برابر شهوت، رنج مى برند. وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ (اسراء: ۸۲). در آیات متعددى، از قرآن به عنوان شفا یاد شده است؛ آن سان که گاه قرآن شفادهنده دل ها معرفى شده است. به یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه هاست و رهنمودى براى گروندگان (به خدا) آمده است (یونس: ۸۲). واژه شفا در لغت به معناى نقطه آخر چیزى است که مشرف به نابودى یا نجات است. ازاین رو، شفا یافتن بیمار به معناى عافیت یافتن و نجات از بیمارى است. بر همین پایه، مقصود از شفاى قرآن نجات از انحطاط و سقوط مادى یا معنوى است که به وسیله هدایت انجام مى پذیرد. شفا در اصطلاح در مقابل بیمارى ها، عیب ها و نقص ها به کار مى رود. بنابراین، نخستین کارى که قرآن براى انسان انجام مى دهد پاک سازى درون او از انواع بیمارى هاى فکرى، اخلاقى و اجتماعى است. سپس رحمت الهى شامل حالش مى شود و فضایل انسانى و اخلاق الهى در او جوانه مى زند. و شفا در این آیه به پاک سازى و رحمت به بازسازى انسان اشاره دارد (راغب اصفهانى، ۱۴۱۲ق، ج ۶، ص ۴۵۹).
قرآن دژ پولادینى است که هر کس به آن پناه ببرد از خطرات حملات حسود مصون خواهد ماند. آنجا که خداوند متعال در قرآن مى فرماید: اى رسول ما بگو: وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد(فلق: ۵)؛ به خدا پناه مى برم از شرّ حسود بدخواه، آن گاه که حسد مى ورزد. و اینکه ایمنى کامل از گزند حسود به وسیله پناه بردن به خدا محقق مى شود؛ چراکه انسان در برابر بلاها و مشکلاتى که از دید و عقلش پنهان اند،قدرت چندانى نداردودرچنین موقعیت هایى، عاجز و درمانده مى گردد و چاره اى جز پناه بردن به خدا و استمداد از او ندارد (سروش، ۱۳۸۶، ص ۱۵۰).
با توجه به همه این توصیفات از قرآن و اینکه قرآن شفادهنده دل هاست، از راه کارهاى فکرى مى توان به عنوان اولین راه براى تأمین بهداشت روانى افراد نام برد که در ذیل به آنها اشاره مى شود:
۱ـ۱٫ اصلاح معرفت و نگرش فرد: قرآن کریم انسان را به توحید فرامى خواند و او را از دوگانگى در شخصیت و دو چهرگى، (نفاق) بازمى دارد (مائده: ۳) و از این راه وحدت روان و بهداشت روانى انسان را تأمین مى کند. پژوهش ها (حسینى کوهسارى، ۱۳۸۹، ص ۱۸۳) در منابع و مجموعه آثار در سلامت روان نشان مى دهد که اساسى ترین و مهم ترین مسئله در شخصیت سالم، وحدت روان و تعهد مذهبى است. وحدت روان با نظام ارزشى که بتواند به حیات معنا و هدف بدهد، مرتبط است. در بین نظام هاى ارزشى، مذهب، بالاترین قابلیت براى ایجاد وحدت شخصیت را داراست. انسان داراى نیازها و انگیزه هاى متفاوت و متعارض در وجود خود است؛ از یک سو، به امورى علاقه دارد و از سویى دیگر، نیروى درونى به او مى گوید که به این امور نزدیک نشود. انسان چگونه مى تواند بین نیازهاى خود تعادل برقرار نماید؟ انسانى که در دنیا بدون پشتوانه زندگى کند، دایم در اضطراب و ناراحتى به سر مى برد. روان شناسان معتقدند اضطراب دلیل اصلى بیمارى هاى روانى مى باشد. مکاتب روان شناسى، هدف اصلى روان درمانى را رهایى از اضطراب و به وجود آوردن احساس امنیت در نفس مى دانند. با تدبر در آیات قرآن، متوجه مى شویم که رهایى از اضطراب و رسیدن به آرامش رفتن به سوى خداوند است. توحید؛ یعنى اعتقاد به اینکه خداوند واحد، این جهان را آفریده، قادر و مالک و حکیم و تدبیرکننده است و اعمالى که نسبت به بندگان انجام مى دهد از روى حکمت و دلیل است (انعام: ۱۸). پس هر کس با این اعتقاد و نگرش رو به جلو برود، هیچ گاه دچار شک و تردید و اضطراب نخواهد شد که چرا ـ مثلاًـ خداوند فلان نعمت را به دیگرى داده و به من نداده است، باید بداند و بیندیشد که مصلحتى در کار بوده که خداوند از آن آگاه است و با چنین طرز تفکرى، هیچ وقت دچار حسادت نخواهد شد (نجاتى، ۱۳۶۷، ص ۳۶۷).
۲ـ۱٫ تقویت ایمان به خداوند و اولیاى او: اگر از ضعف ایمان به عنوان یکى از اساسى ترین علت ها و ریشه هاى رشد حسادت نام ببریم، پس تقویت ایمان مى تواند از مهم ترین راه هاى درمان حسادت به شمار بیاید. ایمان به خداوند، از عوامل مهم بهداشت و سلامت روان نیز به شمار مى رود. اگر ایمان نباشد، در نتیجه، سلامت روان انسان را رذایل اخلاقى همچون حسد تهدید خواهد کرد. ایمان به خدا از بهترین سرمایه هاى انسانى است که اگر در زندگى انسان ها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار است. بدون ایمان و رابطه مستحکم با خداوند، نمى توان انتظار درمان از طریق اصلاح معرفت و نگرش را عقلانى و منطقى دانست. از سوى دیگر، ایمان به خداوند، روشنى دل را در پى دارد؛ در چنین حالتى است که سراسر وجود مؤمن خیرخواهى و انسان دوستى مى شود و دیگر جایى براى لکه هاى تاریک حسادت در قلب او به جا نمى ماند. وقتى انسان ایمان به خداوند داشته باشد و رحمت و سخاوت پروردگار و اولیایش را درک کند، از لطف خداوند به بندگانش ذره اى ناراحت نمى شود، بلکه به هنگام دعا نیز مى گوید: الجار ثُمَ الدار (مجلسى، ۱۳۹۵ق، ج ۹۰، ص ۳۸۸)؛ اول همسایه و سپس خودم. حتى تا آنجا پیش مى رود که دیگر از خدا جز خدا نمى خواهد و اهمیتى به خواسته هاى دنیوى اش نمى دهد، چه رسد به آنکه برایش حسادت بورزد. ایمان به خدا مس وجود آدمى را به طلاى ناب تبدیل مى کند، ایمان و محبت خدا و اولیاى او رذایل اخلاقى را از وجود ما پاک خواهند نمود. اگر انسان بتواند ایمان و تقواى خود را تقویت کند و رابطه اش را با اولیاى خداوند استوارتر کند بر تمام مشکلات روحى و روانى پیروز خواهد شد. و این همان چیزى است که بسیارى از روان شناسان غربى به دلیل کفرشان از آن غافلند و در نتیجه، نه تنها نمى توانند مشکلى از مشکلات انسان معاصر را رفع کنند، بلکه هر روز بر مشکلات او مى افزایند (پهلوان، ۱۳۸۳، ص ۸۷).
امیرالمؤمنین على علیه السلام به اهمیت یاد خدا در اصلاح قلب و پاک سازى آن در بیمارى هاى روانى اشاره مى کنند و مى فرمایند: اساس و پایه اصلاح قلب، مشغول داشتن آن به یاد خداوند است (تمیمى آمدى، ۱۳۸۵، ح ۱، ص ۱۹۸). نیز مى فرمایند: کسى که تقواى قلب داشته باشد،
حسادت وارد قلبش نمى شود؛ چراکه حسادت و تقوا با هم جمع نمى شود.آن حضرت همچنین راه درمان و جلوگیرى از حسادت را تقواى قلب معرفى مى کنند (همان، ص ۵۹۱).
۳ـ۱٫ توجه به رحمت و حکمت هاى خداى متعال: ازآنجاکه عدم آگاهى نسبت به حکمت هاى خداوند مى تواند عاملى براى مبتلا شدن به بیمارى حسد باشد، در نتیجه، براى درمان باید به رحمت و حکمت خداوند متعال توجه نمود. توجه به گستردگى نعمت ها وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تحُصُوها (ابراهیم: ۳۴) و نیز حکمت خداى متعال، که هر کارى را از روى حکمت انجام مى دهد، مى تواند چاره بدبینى در حسود باشد.
محدودیت هایى که در بهره مندى از نعمت هاى الهى وجود دارد نیز به دلیل حکمت هایى است که خداوند در اداره این عالم به کار گرفته است. توجه به این دو مطلب زمینه را براى قناعت و راضى بودن فرد به آنچه از امکانات برایش فراهم شده آماده مى کند و او را از حسادت نسبت به نعمت هایى که در دست دیگران است، بازمى دارد. وقتى انسان بداند و معتقد باشد که همه آنچه را که خداوند به بندگان مى دهد، براساس عدالت و مصلحت است و انسان مى تواند با تلاش، لطف و عنایت خداوند را به دست آورد؛ چنین فردى همه چیز را از آنِ خداوند مى داند و قدرت او را آن قدر زیاد مى داند که معتقد است اگر پروردگار هستى بخواهد، مى تواند همه چیزهایى که بندگانش از او مى خواهند به آنها بدهد، بدون اینکه ذره اى از منبع لایزال الهى کم شود. چنین تفکراتى، در درمان حسادت بسیار کارسازاست.حسودچون فضل وقدرت خداوندرانمى شناسد، رسیدن نعمت به خود را در از بین رفتن نعمت دیگرى مى داند. اگرفردعظمت خداوندرا درک کند و عاقل و باایمان باشد چنین نگرشى را ندارد (صفورایى پاریزى، ۱۳۸۹).
نگرش بعدى، نگرش به تفاوت هاى موجود در جهان آفرینش است. قرآن کریم براى فلسفه تفاوت هاى موجود در جهان مى فرماید: وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضا سُخْرِیا (زخرف: ۳۲)؛ و برخى از آنان را از (نظر) درجات بالاتر از بعضى (دیگر) قرار داده ایم تا بعضى از آنها بعضى (دیگر) را در خدمت گیرند. خداوند تفاوت ها را لازمه جهان آفرینش مى داند؛ چراکه همین تفاوت ها باعث رفع احتیاجات مى شود. مثلاً، یک نانوا به مهندس و مهندس به نانوا نیاز دارد و اگر کسى این آموزه ها را بداند، در کنار آموزه هایى همچون وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى (نجم:۳۹) و وَاسْئَلوا اللّهَ مِنْ فَضْلِه(نساء: ۳۲) نه تنها دلیلى براى حسادت در خود نمى بیند، بلکه سعى مى کند با کار و کوشش و توکل، نعمت هاى خداوند را به دست بیاورد، در صورت محرومیت از آن ناراحت نشود و به زندگى خود با امید ادامه دهد (طباطبایى بروجردى، ۱۴۱۰ق، ج ۲۲، ص ۱۳۰).
۴ـ۱٫ شناخت توانایى ها و استعدادهاى مثبت خود: طبق آنچه در علوم اخلاق و روان شناسى آمده است (بستانى، ۱۳۷۵، ص ۲۴۹)، از دست دادن اعتماد به نفس خود و احساس حقارت مى تواند باعث حسادت شود. ازاین رو، یکى از اصول مهم بهداشت روانى و جلوگیرى از حسادت، شناسایى استعدادها، قابلیت ها و نیازمندى هاى خودمان است. حسود باید به جاى اینکه نعمت هاى دیگران را آرزو کند و به آنها حسادت ورزد، ویژگى هاى مثبت خود را بشناسد و بداند که هر کسى با تلاش و کوشش خود، برخى از این نعمت ها را به دست آورده و او هم مى تواند با تلاش و پشتکار چیزهایى را که مى خواهد به دست آورد و به جاى حسادت و کینه توزى، توانایى هایش را بهبود بخشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه مى فرمایند: ارزش هر کس، به مقدار همت اوست (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، ح ۴۴)؛ زیرا کسى که استقلال و اعتماد به نفس داشته باشد، براى حل مشکلاتش در انتظار دیگران نمى نشیند، بلکه با همت عالى و اراده آهنین، وارد میدان مى شود و تا به هدف نرسد، دست از کوشش و فعالیت برنمى دارد. همچنین امام سجاد علیه السلام مى فرماید: تمام خوبى ها در این خصلت جمع است که انسان به دیگران چشم طمع نداشته باشد (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۱۴۸). اینجاست که دیگر نه تنها احساس حقارتى نخواهد داشت و به دیگران حسادت نمى ورزد، بلکه عزت نفس و اعتماد به نفس او نیز بالا خواهد رفت، که این خود تأمین کننده بهداشت روانى فرد در همه مراحل زندگى خواهد بود (سروش، ۱۳۸۶، ص ۱۴۰).
۵ـ۱٫ افزایش روحیه قناعت و رضایت مندى: در تعالیم آسمانى به اعتدال و قناعت در زندگى سفارش زیادى شده است. رفاه و آسایش واقعى آدمى در مصرف بى رویه نیست، بلکه در بى نیازى و وابسته نبودن به دیگران است. اگر انسان خود را از تعلّقات دنیوى آزاد کند، راحت تر زندگى خواهد کرد، برخى فکر مى کنند با داشتن مسکن مجلل، مرکب مدرن و بسیارى چیزهاى دیگر، بى نیاز مى شوند. امام صادق علیه السلام به حمران بن اعین فرمود: اى حمران، به آنچه خدا روزى ات کرده قناعت کن و نگاهت جز به مال خودت نباشد و چیزى را که بدان نمى رسى آرزو نکن؛ زیرا آنکه قناعت پیشه کند سیر شود و کسى که قناعت نکند سیر نگردد. آسایش و راحتى از آثار قناعت مى باشد (ابن شعبه حرّانى، ۱۴۰۴ق، ص ۳۰۴). امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمایند: هر کس به اندازه نیاز بسنده کند، آسایش و راحتى منظم دارد(کلینى،۱۳۶۵،ج۸،ص۱۹).
بسیارى از حسادت ها به سبب همین افزون طلبى هاى بشر مى باشد. اگر انسان به درجه اى برسد که از نعمت هاى خودش در زندگى احساس رضایت داشته باشد، نعمت هاى دیگران در نظرش کوچک مى آیند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه مى فرمایند: مَنْ رَضِى بِحَالِهِ لَمْ یعْتَوِرْهُ الْحَسَد (لیثى واسطى، ۱۳۷۶، ص ۴۵۴)؛ کسى که به وضعیت خود راضى باشد، گرفتار حسادت نمى شود. تعقل و تفکر در زندگى، موجب قناعت مى شود. شخص قانع دنیا را فانى مى داند و به آن دل نمى بندد و در نتیجه، به داشته هاى دیگران حسادت نمى کند، زیرا ریشه همه مفاسد این عالم، محبت و دلبستگى به دنیا و مظاهر آن است. در قرآن، حیات دنیا به عنوان متاع غرور و فریب معرفى شده است: وَ مَا الحْیوهُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور (حدید: ۲۰).
دلبستگى به دنیا، زندگى را تباه و دل ها را مضطرب و بى قرار مى سازد و بعکس، دل نبستن به دنیا و قانع بودن به قدر کفایت، در زندگى مایه رهایى از بسیارى از غم ها و اندوه ها و اضطراب ها و نگرانى هاست که این غم ها و اندوه ها، خود عللى دارد که شایع ترین آنها، ناراحتى از داشته ها و نعمت هاى دیگران مى باشد. ازاین رو، بى اعتنا بودن به دنیا و اندوخته هاى دیگران، یکى از عوامل سلامت روان و پیش گیرى از بیمارى هاى روانى است و این به معناى استفاده نکردن از مواهب الهى در این عالم نیست (طاهرى، ۱۳۸۶، ص ۵).
۶ـ۱٫ توجه به ضررهاى حسادت: شخص حسود باید بداند حسادت، پیامدهاى بسیار تلخ و ناگوارى براى دین و دنیاى او دارد و براى دین و دنیاى کسى که به او رشک مى ورزد، نه تنها هیچ گونه زیانى ندارد، بلکه مفید هم مى باشد. براى مثال، امام صادق علیه السلام مى فرماید: حسود پیش از آنکه به فردى که به او حسادت مى کند ضرر بزند،به خود ضرر مى زند؛ مانند شیطان که به خاطر حسادتش براى خود لعنت و براى آدم علیه السلام برگزیدگى و هدایت و تعالى به سمت حقایق به جاى گذاشت. پس بهتر است به تو حسادت کنند، نه اینکه حسود باشى؛ زیرا ترازوى اعمال حسود به همان اندازه که ترازوى اعمال محسود سنگین است، همیشه سبک است (مصباح الشریعه، ۱۴۰۰ق، ب ۵۱، ص ۲۸۵). هنگامى که فرد از روى بصیرت به این موضوع توجه کند، از حسادت دورى مى گزیند. همان گونه که بیان شد، حسد، باعث رنج و اندوه فراگیر و طولانى مى شود؛ زیرا حسود با دیدن نعمت هایى که خدا به بندگانش عطا کرده، معذّب و ناراحت مى شود و از هر بلایى که از آنها رفع شود دلگیر مى گردد؛ پس همواره ناراحت است. بنابراین، بایسته است حسود به پیامدهاى کار خود و عذاب شدیدى بیندیشد که در آخرت نیز براى او در نظر گرفته شده است (مجلسى، ۱۳۹۵ق، ج ۷۳، ص ۲۵۵).
امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرمایند: احْتَرِسُوا مِنْ سَوْرَهِ الْجَمْدِ وَالْحِقْدِ وَالْغَضَبِ وَالْحَسَدِ وَأَعِدُّوا لِکُلِّ شَى ءٍ مِنْ ذَلِکَ عُدَّهً تُجَاهِدُونَهُ بِهَا مِنَ الْفِکْرِ فِى الْعَاقِبَهِ وَ مَنْعِ الرَّذِیلَهِ وَطَلَبِ الْفَضِیلَه (تمیمى آمدى، ۱۳۸۵، ص ۳۰۰)؛ خود را از دست بخل و کینه و غضب و حسد در امان دارید و براى مبارزه با هریک از این امور وسیله اى آماده سازید؛ از جمله تفکر در عواقب بد این صفات و راه درمان و طلب فضیلت از این راه. بنابراین، باید این نکته را که حسد جز زیان حاسد چیزى دربر ندارد درک کند. حسد نه تنها زیانى براى محسود ندارد، بلکه به نفع اوست؛ زیرا که حسادت دیگران نوعا موجب غیبت او یا تهمت به او مى گردد و حتى گاه به مراحلى بالاتر مى رسد و این کار موجب از بین رفتن گناهان او و به دوش کشیده شدن آنها توسط حسادت کننده مى گردد. انسان خردمند هیچ گاه ضرر خود را نمى خواهد و چه ضررى از حسادت بالاتر؟
۷ـ۱٫ داشتن روحیه توکل: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: توکل چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: فهمیدن این مطلب که مخلوقات نه مى توانند به انسان ضررى بزنند یا نفعى برسانند، نه مى توانند به انسان چیزى اعطا کنند و نه مى توانند چیزى را از انسان منع نمایند. ازاین رو، انسان از خلق و مردم مأیوس مى گردد و اگر بنده اینچنین شد، براى غیر خدا کار نمى کند و به کسى غیر خدا امید ندارد و از غیر خدا نمى ترسد و در احدى غیر خدا طمع نمى کند و این است معناى توکل. کسى که به خداوند توکل و تکیه دارد، مى داند خداوندى که امور عالم به دست اوست، خیر و خوبى را براى بنده اش مى خواهد، اگرچه آن امر (خواسته خداوند) در ظاهر و در نظر او خوب نباشد. پس انسان آگاه و متوکل هر گاه نعمتى را در دست بنده اى دیگر مى بیند و خودش احتمالاً آن نعمت را ندارد، مى داند و مى فهمد که به خیر و صلاح او نبوده که خداوند آن نعمت را به او نداده است. خداوند که مصلحت بنده اش را بهتر از خودش مى داند، اگر بخواهد به او نیز بهتر و کامل تر از آن نعمت را خواهد داد. در نتیجه، با آسایش خاطر و آرامش روان و با آنچه خداوند به او داده زندگى خواهد کرد و ذره اى به دلش غم راه نخواهد داد که چرا فلان نعمت را فلان شخص دارد و من ندارم. شخص متوکل و متقى مى داند که هنگام گرفتار شدن در مشکلات، به جاى اضطراب، ترس و دلهره و به جاى پیمودن راه هاى انحرافى، تنها باید وظیفه خود را انجام دهد؛ زیرا رزق و روزى هر کس به دست خداست و هیچ کس نمى تواند ذره اى در این امر دخالت کند. خداوند در قرآن مى فرماید: وَمَن یتَوَکلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه (طلاق: ۳)؛ کسى که بهخداوند توکل نماید، خداوند امرش را کفایت مى کند.
شخص متوکل ترس و اضطراب کمترى دارد و با آرامش زندگى مى کند، توکل روح و اراده انسان را تقویت مى کند و در نتیجه، فرد، با تلاش و کوشش بیشتر سعى مى کند در زندگى به آنچه که مى خواهد برسد و چشمش به دست دیگران نمى باشد و از تنبلى و متوقع بودن از دیگران نیز بى نیاز خواهد شد (صادقیان، ۱۳۸۶، ص ۵۲).
۸ـ۱٫ توجه به معاد و نگاه مثبت به مرگ: مرگ نابودى نیست، بلکه دروازه ورود انسان به جهان دیگر است. بر اساس این بینش، مرگ براى مؤمنان آسودگى خاطر و راحتى از مشکلات دنیا را به دنبال دارد؛ زیرا با مرگ به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید (زمر: ۴۲؛ سجده، ۱۱). یکى از محورى ترین راه کارهاى مقابله با فشار روانى در قرآن، ایجاد دید مثبت نسبت به مرگ است (توبه: ۵۲). گاهى اوقات انسان ها در دنیا به دنبال، امنیت، آرامش و آسایش مطلق هستند، درصورتى که اینها در دنیا به صورت مطلق وجود ندارد. اگر انسان ها به این آگاهى برسند، یعنى متوجه این امر مهم باشند که اگر با سعى و تلاش، باز هم به چیزى که مى خواهند نرسیدند، این باعث محرومیت در آنها نخواهد شد و به صورت مطلق تمام آن چیزهایى را که دیگران دارند طلب نخواهند کرد که با نرسیدن به آنها، دچار غم و غصه شوند. اگر انسان با این اعتقاد زندگى کند که آسایش و آرامش واقعى، قابل دسترسى در جهان دیگر است و نعمت فراوان یا ثروت زیاد نمى تواند براى او آرامش آور باشد، بدون اضطراب و دغدغه جمع آورى ثروت، زندگى خواهد کرد. دارایى و ثروت اگرچه در رشد و تعالى انسان مهم است، ولى اگر در زندگى هدف قرار گیرد، مایه سقوط انسان مى شود. در نتیجه، رفاه واقعى را در بى نیازى و عدم وابستگى به مال و دیگران مى داند (حسینى کوهسارى، ۱۳۸۹، ص ۱۹۰).
شخص معتقد به معاد، عقیده دارد که زندگى به این جهان ماده خلاصه نمى شود، پس هیچ گاه آرزوى زوال نعمت هاى دیگران را نخواهد داشت. او مى داند که پس از مرگ، زندگى دیگرى در پیش دارد و آنجا به بسیارى از خواسته ها و آرزوهاى مناسب خود دست مى یابد. پس اگر در این دنیا به خواسته هایش نرسید، دچار غم و حسرت و اندوه نخواهد شد. قرآن مى فرماید: وَإِنَّ الدَّارَ الاَخِرَهَ لَهِىَ الْحَیوَانُ لَوْ کَانُواْ یعْلَمُون (عنکبوت: ۶۴)؛ در آخرت حیات باقیه، زندگانى جاوید و سعادت ابدى است. انسانى که داراى تفکر و نگرش الهى است، با توجه به معاد و نعمت ها و درجات والایى که پرهیزگاران در قیامت و آخرت دارند، چشم و دل از متاع دنیا بازمى دارد. قرآن خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: لَا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلىَ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجا مِّنهُمْ زَهْرَهَ الحْیوهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنهَمْ فِیهِوَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیرْ وَ أَبْقَى (طه: ۱۳۱)؛ اگر زنان و مردانى از آنها را از یک زندگى خوش بهره مند ساخته ایم، تو به آنها منگر. این براى آن است که امتحانشان کنیم. رزق پروردگارت بهتر و پایدارتر است. چنین فردى دیگر چشم به امکانات و برخوردارى هاى این و آن نخواهد دوخت و عمر خود را بر سر این غصه گزاف نخواهد گذاشت. به قول حافظ:
نقد عمرت ببر و غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشى گرچه راهى است پر از بیم زما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشى ۹ـ۱٫ هدفمند دانستن زندگى: انسان در زندگى نیازمند هدف و معناست. انسان بى هدف که زندگى را بى معنا مى داند، در برابر مشکلات روحى و جسمى مقاومت خود را ازردست مى دهد و به زودى از پاى درمى آید و گاهى حتى به بن بست مى رسد و خودکشى مى کند. قرآن کریم براى آن دسته از انسان ها که هدف زندگى را در لابه لاى حیات مادى و زودگذر دنیا جست وجو مى کنند و لذت بردن، تجمل پرستى، افزون طلبى در اموال، چشم و هم چشمى، حسادت، هوس رانى و به دست آوردن قدرت را هدف نهایى زندگى مى پندارند، مى فرماید: بدانید زندگى دنیا تنها بازى، سرگرمى و تفاخر، تجمل پرستى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است (حدید: ۲۰).
به این ترتیب، غفلت، سرگرمى، تجمل، تفاخر، حسادت و غیره مسائلى هستند که مى تواند انسان را به خود سرگرم و از مسائل جدى دور سازد. ازاین رو، اگر دنیا در نگرش آدمى، عرصه رقابت براى رشد و تعالى تلقى شود، انسان به فراتر از زیست طبیعى روى آورده و به خودش اجازه نمى دهد تا براى رسیدن به لذت هاى طبیعى، دامن نفس خویش را به گناه آلوده کند. امیرالمؤمنین على علیه السلامفرمودند: نفس خود را از هرگونه پستى باز دار، هرچند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمى توانى به اندازه آبرویى که از دست مى دهى بهایى به دست آورى (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، ن ۳۱، ص ۸۶و۸۷). انسان حسود شاید در پرتو زندگى دنیوى به اهدافش برسد، ولى هدف اصلى در زندگى را فراموش کرده و به بیراهه خواهد رفت. اما انسانى که در پرتو آموزه هاى وحى الهى پرورش یافته است، جهان آفرینش را عبث و بیهوده و بى هدف نمى داند. مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَ مَا بَینَهُمَا إِلَّا بِالحْق (احقاف: ۳). نه تنها زندگى انسان را بى هدف و بى معنا نمى بیند، بلکه مى داند که جهان مبدأ و منتها و هدفى دارد و آن خداى بزرگ است؛ ازاین رو، در راه او و براى او تلاش مى کند تا به ملاقات او برسد. یأَیهَا الْانسَانُ إِنَّکَ کاَدِحٌ إِلىَ رَبِّکَ کَدْحا فَمُلَاقِیه (انشقاق: ۶). و براى این اهداف و در راه عشق هرگونه بلایى را به کام جان مى نوشد و تحمل مى کند. انسانى که این گونه فکر مى کند، فقط خوراک و پوشاک در زندگى برایش هدف نیست، بلکه هدف اصلى چیز دیگرى مى باشد. زندگى مى کند و زندگى را دوست دارد، براى هدف مهم تر و رسیدن به زندگى بهتر، از نعمت هایى که خداوند در زندگى به او داده به نحو احسن استفاده و شکرگزارى مى کند و نگران نعمت هایى که خدا به هر دلیلى به او نداده، نخواهد بود و به خاطر آنها غصه نمى خورد.
شخصى با چنین تفکرى سعى مى کند با عزم و اراده اى قوى از توانایى ها و استعدادهاى خودش بهره ببرد. فردى که در زندگى هدف دارد، حتى سعى مى کند دیگران را هم براى رسیدن به خوش بختى در زندگى یارى برساند و با خوشحالى آنها خوشحال شود و از غم و رنج آنها غمگین شود (نجاریان، ۱۳۹۲، ص ۱۲۳).
۱۰ـ۱٫ جایگزین هاى مناسب: یکى دیگر از سرچشمه هاى حسادت، حس کمال جویى است که خداوند در ضمیر هر انسانى نهاده است. کمال جویى باعث پیشرفت بشر مى شود و این خواسته فطرى اوست. ما نباید این خواسته انسان را به بهانه درمان حسادت، به تعلیق درآوریم؛ چون با این کار، انسان را از پیمودن مسیر کمال بازداشته ایم، بلکه باید این جاده نادرست حسادت را به سوى راه درست و حق (غبطه و رقابت سالم) هدایت کنیم؛ چراکه انسان در غبطه برخلاف حسادت، تمناى زوال نعمت از دیگران را ندارد، بلکه مثل آن را براى خودش مى خواهد. ازاین رو، اسلام غبطه را از صفات مؤمنان دانسته و آن را ستوده است؛ زیرا علاوه بر نداشتن کراهت حسادت، نشانه امید به خداوند و خوش بینى به جهان است. این راهکار، علاوه بر اینکهم شکل حسادت را رفع مى کند، باعث مى شود با تلاش زیاد و با اخلاق و ایمان براى جلوگیرى از رقابت به حسادت، در کارهایمان (مادى، معنوى) پیشرفت کنیم.به همین دلیل است که ائمّه اطهار علیهم السلام در کنار نهى از حسادت، امر به غبطه کرده اند. امام صادق علیه السلام مى فرمایند: إِنَّ الْمُؤْمِنَ یغْبِطُ وَ لَا یحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ یحْسُدُ وَ لَا یغْبِطُ (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۳۰۶)؛ همانا مؤمن غبطه مى ورزد نه حسادت و منافق حسادت مى ورزد نه غبطه.
۱۱ـ۱٫ اهمیت قایل شدن براى داشته هاى زندگى مان: وقتى در زندگى با افرادى مواجه مى شوید که شرایط و امکانات بهترى دارند، بلافاصله به کسانى بیندیشید که موقعیت پایین ترى از شما دارند. به این ترتیب، به یاد خواهید آورد که اگرچه به برخى از خواسته هاى خود نرسیده اید، اما هنوز از بیشتر مردم جهان خوشبخت ترید. توجه به نعمت هاى فراوانى که خداوند، به هریک از ما داده است و توجه به آنچه که حسود به صورت بالفعل دارد مى تواند راه عملى دیگرى براى مبارزه با حسادت باشد. همین که فرد محاسبه کند من نعمت هاى زیادى دارم که دیگران ندارند و مى توانم با تلاش و به کارگیرى توان خود، بیش از این هم به دست آورم، او را کمک مى کند تا ریشه حسادت را درون خود بخشکاند. در این زمینه، قرآن کریم مى فرماید: وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث (ضحى: ۱۱)؛ و نعمت هاى پروردگارت را بازگو کن. درواقع، ما بسیارى از چیزهایى که به طور طبیعى داریم یا به دست آورده ایم نادیده مى گیریم و فراموش مى کنیم؛ چیزهایى نظیر ایمان، سلامتى، امنیت، خانواده خوب و سالم، تحصیلات مناسب، دوستان خوب، شغل مناسب، همکار خوب، حداقل امکانات زندگى و… (نجاریان، ۱۳۹۲، ص ۱۲۸).
۱۲ـ۱٫ پذیرفتن عدم وجود کمال مطلق در زندگى: این واقعیت را بپذیرید که کمال مطلق در زندگى وجود ندارد. زندگى مجموعه اى از موضوعات مختلف است؛ خوب و بد. اگر کسى داراى امکاناتى است که شما ندارید، شما نیز در عوض امتیازاتى دارید که دیگران ندارند. بسیارى از افراد که در درس مشخصى قوى هستند و نمره بالایى مى گیرند، ممکن است در درس دیگرى ضعیف یا معمولى باشند. همه ما نقاط قوت و ضعفى داریم که قابل تأمل است. هریک از ما امکانات و موقعیت هاى خانوادگى، مالى، شغلى و تحصیلى ویژه اى داریم که ممکن است در مقایسه با دیگرى در وضعیتى بالاتر یا پایین تر قرار بگیریم. بنابراین، به آنچه خود داریم و آنچه دیگران دارند نگرش کلى داشته باشیم و حاصل جمع را ببینیم، نه فقط یکى از موارد را، آن گاه متوجه خواهیم شد که در دنیا کمال مطلق وجود ندارد (مطهرى، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۲۵۶).
۱۳ـ۱٫ داشتن نگاه واقع بینانه نسبت به موقعیت دیگران: یکى از اشتباه هاى رایج افراد حسود این است که تصور مى کنند دیگران به آسانى و بدون هیچ زحمت و دغدغه اى به موقعیت فعلى رسیده اند. در واقع، مردم در ازاى چیزهایى که به دست مى آورند، ممکن است چیزهایى را از دست بدهند؛ بنابراین، هر فرد براساس اولویت ها و اهداف خود، بهایى براى رسیدن به این هدف ها مى پردازد. براى مثال، وقتى مى بینید فردى به تحصیلات عالى، شغل مناسب یا امکانات مالى گسترده دست یافته، مطمئن باشید که با سخت کوشى به این امکانات رسیده است، اکنون او در جایى قرار دارد که شما در حسرت آن هستید، اما معلوم نیست که خود او از موقعیتش کاملاً راضى باشد، پشت سر هریک از ما تجربیاتى قرار دارد که در نوع خود ارزنده و قابل تأمل است (نجاریان، ۱۳۹۲، ص ۱۲۹).
مواردى که در بالا ذکر شد شاید مهم ترین راه هاى فکرى و شناختى براى درمان حسادت بودند. اما مهم تر از درمان شناختى، درمان عملى حسادت است که مکمل و کامل کننده درمان فکرى مى باشد. اگر انسان به این مرحله از تفکر برسد که حسادت باعث ضرر دنیوى و اخروى مى شود بسیار عالی خواهد شد.
مؤمن بر شهوتش غلبه دارد و دوستى او بر حسدش غالب است. در برابر بدگویى هاى دیگران درباره فرد مورد حسادت مقاومت کنید و اجازه ندهید دیگران درباره افراد به بدگویى و بدبینى روى آورند. بدین وسیله، زمینه بروز حسادت و نگرش منفى به دیگران درذهن ازمیان خواهدرفت(فیض کاشانى،۱۳۷۲،ج۵،ص۳۴۲).
۳ـ۲٫ متعهد شدن به نیازهاى واقعى خود، نه نیازهاى دیگران: حسادت، افراد را به انجام کارهایى وادار مى کند که نیاز درونى خودشان نیست. هر انسانى منحصر به فرد است و نیازها و آرزوهاى خود را دارد، اما بیشتر ما وقتى به دیگران حسادت مى ورزیم از نیازهاى منحصر به فرد خود غافل مى شویم. مثلاً، هرگاه یکى از افراد خانواده یا دوستان در رشته پزشکى مشغول به تحصیل مى شود ما نیز به شدت به تحصیل در این رشته متمایل مى شویم، درحالى که وقتى خوب به نیازها و علایق خود مى نگریم، شاید نه تنها علاقه اى به این رشته نداشته باشیم، بلکه حتى به خاطر برخى مسائل از آن متنفر نیز باشیم. بنابراین، وقتى نسبت به موضوعى احساس حسادت مى کنید، ابتدا از خود بپرسید: آیا واقعا مى خواهم در این موقعیت باشم؟ موقعیت خود را با همه جزئیات خوب و بدش مجسم کنید و پس از ارزیابى، چنانچه واقعا بدان علاقه مند بودید و هدفى دست یافتنى و ممکن به نظر مى رسید، آن را به صورت یک هدف شخصى در نظر بگیرید و براى رسیدن به آن گام بردارید؛ در غیر این صورت، انرژى خود را صرف کار دیگرى کنید (نجاریان، ۱۳۹۲، ص ۱۲۷).
۴ـ۲٫ شناسایى نوع تفکر و ویژگى هاى شخصیتى افراد غیرحسود: با اندکى تأمل، فهرستى از افرادى تهیه کنید که به طور واقعى از موقعیت هاى شما خوشحال مى شوند. حالا سعى کنید منطقى را که باعث مى شود این افراد از خوشحالى شما خوشحال شوند درک کنید، ویژگىشخصیتى آنها را بشناسید و شیوه تفکر آنها را درباره خودتان کشف کنید، این افراد چه ویژگى ها و چه طرز تفکر خاصى دارند؟ آیا از اعتماد به نفس بالایى برخوردارند؟ آیا واقع نگر هستند؟ آیا نسبت به نیازهاى خود آگاهند؟ آیا به قدرت و حکمت خدا ایمان کافى دارند؟ آیا قلبا دیگران را دوست دارند و برایشان آرزوى خوش بختى دارند؟ درباره این سؤالات فکر کنید و بیندیشید که آنها چگونه به این آرامش و لذت نوع دوستى دست یافته اند (همان).
۵ـ۲٫ تلقین به خود: منظور، تغییر نحوه تفکر است و اینکه در ابتدا در مبارزه علیه توجیهات و بهانه هاى نفس اماره خود را از نظر فکرى و ذهنى مجاب کنیم که حسادت چیز بیهوده اى است و به تدریج به حقیقت همه چیز واقف شویم. همه داشته هایمان را ببینیم: آیا حاضرم جایم را با او عوض کنم؟ به ارزش ها بیندیشیم: ارزش واقعى شى ء مورد علاقه من چقدر است؟ در مورد عدالت و استحقاق تعمق کنیم. سپس با یادآورى منظم اینکه عدالت خدا مطلق بوده و کاملاً در این دنیا برقرار است، ریشه احساس بى عدالتى را در خود از بین ببریم. چطور باور کنم خدایى که عادل و خیرخواه است، مرا از چیزى که حقم بوده یا برایم لازم بوده محروم کرده باشد؟ (گورینه و روسو، ۱۳۸۵، ص ۶۷).
۶ـ۲٫ استغفار: رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: سه چیز است که امت من همیشه دارند: سوء ظن، حسد و فال بد (راه خلاصى از آنها، این است:) هنگامى که سوءظن داشتى، تحقیق نکن و هنگامى که حسادت ورزیدى، استغفار کن و هنگامى که فال بد زدى، از آن بگذر، و به آن ترتیب اثر نده (متقى هندى، ۱۴۲۵ق، ج ۱۶، ص ۲۷).
۷ـ۲٫ دعا: دعا یعنى تضرّع و زارى به درگاه پروردگار، خواستن از او که این بیمارى پلید را شفا عنایت فرماید. اگر مسلمانى به خدا پناه برد، خداوند او را ناامید نخواهد کرد. دعا کردن و خدا را خواندن، از توفیقات بزرگ و روزنه نجات مى باشد. در دعایى امام سجاد علیه السلام مى فرمایند: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِى سَلَامَهَ الصَّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتَّى لَا أَحْسُدَ أَحَدا مِنْ خَلْقِکَ عَلَى شَى ءٍ مِنْ فَضْلِکَ، وَ حَتَّى لَا أَرَى نِعْمَهً مِنْ نِعَمِکَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فِى دِینٍ أَوْ دُنْیا أَوْ عَافِیهٍ أَوْ تَقْوَى أَوْ سَعَهٍ أَوْ رَخَاءٍ إِلَّا رَجَوْتُ لِنَفْسِى أَفْضَلَ ذَلِکَ بِکَ وَ مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَک (صحیفه سجادیه، دعاى ۲۲، ص ۱۵۲)؛ بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و سینه ام را از حسد، تهى گردان تا به هیچ کس از آفریدگانت بر چیزى از احسانت رشک نبرم، و تا آنکه نعمتى از نعمت هایت را در دین یا دنیا یا تن درستى یا پرهیزگارى یا گشایش یا آسایش بر هیچ یک از خلق تو نبینم، جز آنکه بهتر از آن را به وسیله تو و از جانب تو، که تنهایى و شریک ندارى، براى خود آرزو نمایم (سروش، ۱۳۸۶، ص ۱۲۹).
در اینجا لازم است گفته شود هر آنچه موجب تقویت ایمان در قلب انسان مى شود، در خلاصى انسان از حسد مفید است؛ مانند: نماز، روزه و قرائت قرآن. به طورکلى، آنچه که انسان را به معنویات نزدیک کند و از مادیات دور کند، داروى درمان حسد خواهد بود.
اگر متوجه شود این عملش او را دچار غم و غصه مى کند و بداند که نعمت هاى خداوند به واسطه حسد او، از دیگران قطع نخواهد شد و آگاه باشد که حسد او نه ضرر دنیوى به محسود مى رساند نه دینى؛ زیرا هرچه خداوند براى بندگان خود مقدر فرموده است، از عزت و نعمت و کمال و حیات، مدتى براى آن قرار داده و اگر جن و انس با هم جمع شوند که دقیقه اى آن را کم یا زیاد کنند نمى توانند و بداند که اگر با حسدِ حاسد، نعمت از دیگران زایل مى شد، دیگر نعمتى در عالم براى کسى باقى نمى ماند؛ زیرا هیچ کس نیست که براى او حاسدى نباشد، مى تواند قدم هاى ابتدایى را براى درمان خود بردارد. پس هر انسان مبتلا به این رذیلت اخلاقى باید سعى در برطرف کردن صفت حسد از خود نماید (نراقى، ۱۳۸۴، ص ۴۴۸).
با وجود اینکه ریشه حسادت فکرى است، ولى کسى که به حسادت مبتلا شده غیر از رسیدگى به جنبه هاى فکرى و شناختى، باید به آثار بدى که حسادت به وجود آورده است، مانند نفرت و کینه، به مبارزه برخیزد و این تنها با اندیشه اصلاح نمى گردد،بلکه بایدازنظرعملى هم روش هایى را براى از بین بردن آثار نامطلوب حسادت به کار بندد.
۲٫ راه کارهاى عملى
۱ـ۲٫ مبارزه منفى: عالمان اخلاق این راهکار را درمان عملى حسادت مى دانند. مبارزه منفى به این معناست که حسود از ابراز و ظاهر کردن حسادت، جلوگیرى کند، به فرد مورد حسادت محبت کند و از نعمت ها و خوشى هاى او خوشحال شده و خود را خوشحال نشان دهد. اگر بر شخص تکبر مى کرده، بر او تواضع کند، اگر از او بدگویى مى کرده، در مجالس، زبان خود را به مدح او باز کند و اگر بر شخص مورد حسادت ترش رویى و درشت گویى مى کرده، با او خوش رو و خوش زبان باشد و اگر حسد باعث مى شده که احسان و بخشش را از او منع کند، سعى کند به او احسان نماید و در آشکار و پنهان براى او طلب خیر و نعمت بیشترى کند. البته حتما این حرکات و رفتارها باید با اصلاح نگرش و تقویت ایمان انجام شود تا خداى نکرده به بیمارى خطرناک ریا و نفاق دچار نشود. امام صادق علیه السلام مى فرمایند: سه چیز است که نبى و کمتر از نبى، از آن نجات نمى یابد: تفکر درباره وسوسه در خلق، فال بد زدن، و حسد، جز اینکه مؤمن طبق حسدش عمل نمى کند (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۸، ص ۱۰۸).
نکته اى که اینجا مهم و قابل ذکر است، داشتن پشتکار مى باشد. تنها با تکرار در عمل به یک اصل اخلاقى و داشتن پشتکار لازم است که مى توان آن را در مایه روحى خود تثبیت کرده و به صورت یک طبیعت ثانویه درآورد. تکرار یک عمل به تدریج تبدیل به یک عادت مى شود و ادامه عادت تبدیل به ملکه و صفت درونى مى گردد. پس با یک بار وادار کردن خود به محبت نسبت به فرد مورد حسادت و یا با یک بار خوددارى از بدگویى از او نمى توانیم بر این احساس مسلط شویم و بارها باید خود را وادار به آن کار کنیم و این تغییر و معالجه یک شبه انجام نمى شود، بلکه درمان حرکتى تدریجى مى باشد (الهى، ۱۳۸۳).
امام خمینى قدس سره در این زمینه مى فرماید: علاوه بر علاج علمى که شمّه اى از آن ذکر شد، علاج عملى نیز از براى این رذیله فضیحه است و آنچنان است که با تکلف اظهار محبت کنى با محسود و ترتیب آثار آن را دهى، ومقصودت از آن علاج مرض باطنى باشد. نفس تو را دعوت مى کند که او را اذیت کن، توهین کن، دشمنى داشته باش، مفاسد او را به تو عرضه مى دارد، تو به خلاف میل نفس به او ترحم کن و تجلیل نما، زبان را به ذکر خیر او وادار کن، نیکویى هاى او را بر خود و بر دیگران عرضه دار، صفات جمیله او را خاطرنشان خود کن. گرچه اینها که مى کنى در اول امر با تکلف است، از روى مجاز و غیرواقع است، لیکن چون مقصود اصلاح نفس و برطرف کردن این نقص و رذیله است، بالاخره به حقیقت نزدیک مى شود. کم کم تکلف کم مى شود و نفس عادى مى شود و واقعیت پیدا مى کند (موسوى خمینى، ۱۳۷۸، ص ۱۱۳).
۲ـ۲٫ ایجاد رابطه عاطفى مثبت بین خود و فرد مورد حسادت: این روشى است که قرآن کریم به صورت کلى براى رفع کینه ها در روابط بین افراد، پیشنهاد مى کند. وَلَا تَسْتَوِى الحْسَنَهُ وَ لَا السَّیئَهُ ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَینَکَ وَ بَینَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلىٌِّ حَمِیم (فصلت: ۳۴)؛ هرگز نیکى و بدى یکسان نیستند. بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه خواهى دید همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است. وقتى حسود رفتار خود را اصلاح کند، طرف مقابل این مسئله را درک خواهد کرد و دلش نسبت به او نرم مى گردد و زمینه روانى مناسبى براى محبت و دوستى فراهم مى شود (سروش، ۱۳۸۶، ص ۱۲۸).
واکنش طبیعى فرد مورد حسادت در این هنگام، نیکى و احسان خواهد بود. بدین سان، حسود نیز به سمت احسان و نیکى تمایل پیدا مى کند و زمینه توافق قلبى و برطرف شدن حسادت و از بین رفتن آثار روانى نامطلوب آن فراهم مى گردد. امیرالمؤمنین على علیه السلاممى فرمایند: حَیاؤُهُ یعْلُو شَهْوَتَهُ وَ وُدُّهُ یعْلُو حَسَدَه (کلینى، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۲۳۰)؛ حی
نتیجه گیرى:
حسادت یکى از بیماریهاى روحى و صفات رذیله اخلاقى است که گاهى انسان در زندگى به آن مبتلا مى شود. کسانى که به فکر چاره جویى براى درمان رذایل اخلاقى خود نیستند، زندگى را در همین چند روز دنیا خلاصه کرده و به آن مى پردازند و این کار باعث نرسیدن انسان به سر منزل مقصود خواهد شد قطعا و حسادت یکى از همین صفات است…!!!
حسادت در حقیقت، اعتراض به عدالت و حکمت خداوند است. این اعتراض به دلیل عدم آگاهى نسبت به حکمتى است که در تفاوت هاى موجود در بین انسان ها نهفته است. یقین انسان به این موضوع که مدیریت جهان در دست خداى حکیم و علیم است که بدون حکمت او برگ از درخت فرو نمى افتد، او را به باور خواهد رساند که نعمت دادن خداوند به انسان ها نیز بى حکمت نخواهد بود. بنابراین، از وجود نعمت هایى که در دست دیگران است دچار رنج حسادت نخواهد نشد. ازاین رو، تقویت ایمان و یقین به خداوند مى تواند یکى از اصلى ترین راه هاى درمان این صفت ناپسند باشد. از سوى دیگر، هر فرد پس از تقویت ایمان و یقین به نعمت ها و حکمت هاى خداوند متعال، با شناخت توانایى ها و موهبت هایى که خداوند در نهاد او قرار داده، مى تواند آنها را تقویت نموده و به موقعیت هایى که دوست دارد، دست یابد. ازآنجاکه بسیارى از خودخواهى ها به سبب افزون طلبى بشر است، افزایش روحیه قناعت در انسان ها مى تواند راه حل فکرى مؤثر دیگرى براى درمان حسادت به شمار آید.
امیرالمؤمنین على علیه السلام در این زمینه مى فرماید: هر کس به اندازه نیاز بسنده کند، آسایش و راحتى منظم دارد.
دلبستگى به دنیا دل ها را مضطرب و نگران مى سازد که عامل بسیارى از این نگرانى ها و ناراحتى ها به خاطر مشاهده نعمت ها در دست دیگران مى باشد.
همچنین توجه به ضررهاى حسادت، عامل بسیار مهم در درمان حسادت به شمار مى آید. وقتى افراد بدانند که حسادت بجز ضرر رساندن به دین و دنیا، براى آنها هیچ سودى نخواهد داشت، از حسادت دورى مى گزینند. عامل مهم دیگر داشتن روحیه توکل است.
شخص متوکل مى داند که هنگام گرفتار شدن و مشکلات، به جاى اضطراب و ترس و به جاى کشیدن به راه هاى انحرافى، تنها باید به وظیفه خودش عمل کند؛ زیرا رزق و روزى هر کس به دست خداوند مى باشد.
توجه به معاد و نگاه مثبت به مرگ هم مى تواند از جمله عوامل مهم فکرى در درمان بیمارى حسادت باشد؛ به این صورت که اگر انسان با این اعتقاد زندگى کند، رسیدن به آسایش و آرامش واقعى را در جهان دیگر ممکن مى داند و متوجه خواهد بود که ثروت زیاد براى او ایجاد آرامش نخواهد کرد و به مقدار نیازش در پى آن خواهد رفت.
عامل مؤثر دیگر، وجود جایگزین هاى مناسب است. یکى از سرچشمه هاى حسادت، حس موفقیت طلبی و کمال جویى است که خداوند در ضمیر هر انسانى نهاده است.
بهترین درمان براى جلوگیرى از اثرات زیان بار و منفى این حس، فراخواندن افراد به غبطه و رقابت سالم است؛ همان کارى که ائمه اطهار علیهم السلام در کنار نهى از حسادت امر به غبطه کرده اند.
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: همانا مؤمن غبطه مى ورزد نه حسادت.
غبطه خوردن باعث تلاش برای پیشرفت و موفقیت بیشتر می شود .
مهم تر از درمان شناختى، درمان عملى مى باشد که مکمل و کامل کننده درمان حسادت است. از جمله راه کارهاى درمان عملى حسادت مى توان به مبارزه منفى و جلوگیرى از ابراز و ظاهر کردن حسادت و محبت به فرد مورد حسادت ایجاد رابطه عاطفى مثبت بین خود و محسود و نیکى و احسان به او؛ متعهد شدن به نیازهاى واقعى خود و دورى گزیدن از پیروى کورکورانه از هدف هایى که علاقه ها و نیازهاى ما نیستند؛ اهمیت قایل شدن براى داشته هاى زندگى؛ پذیرش عدم وجود کمال مطلق در زندگى و داشتن نگرش کلى به نقاط قوت و ضعفى که در زندگى هر فردى وجود دارد؛ داشتن نگاه واقع بینانه نسبت به موقعیت دیگران؛ شناسایى نوع تفکر و ویژگى هاى شخصیتى افرادى که علاوه بر نداشتن حسادت، از خوشحالى دیگران خوشحال مى شوند؛ تلقین به خود و تغییر نحوه تفکر خود از نظر فکرى و ذهنى؛ استغفار و دعا اشاره داشت. نکته مهم در پایان این مطلب اینکه اقشار مختلف در جامعه اعم از والدین، مربیان، مدیران و مسئولان و محققان و کارشناسان امور تربیتى و اخلاقى مى توانند با عملکرد بجا و ایفاى نقش درست خود در پیش گیرى و درمان این بیمارى روحى گام هاى درست و مؤثرى برداشته و افراد جامعه را از مبتلا شدن به این رذیله اخلاقى نجات بخشند. حسین مهدیخانلو