داستانی جالب از تاریخ ایران زمین

نادرشاه افشار

نادرشاه افشار

روایت کرده اند، نادرشاه افشار، وقتی برای لشکرکشی به هندوستان رفت به شهری رسید که برج و باروی و خندقی بسیار قوی داشت،لذا دستور داد لشکر در آنجا اطراق نموده تا فکری نماید.شب هنگام که در حال قدم زدن در کنار خندق بود،صدای غورباقه ها شنیده می شد.ناگهان فکری بسرش زد.روز بعد دستور داد در بوق و کرنا کنند و اعلام کنند که امشب بدستور ملوکانه هیچ قورباغه ای حق سروصدا ندارد. هندی ها که از بالای برج همیشه لشکر را زیر نظر داشتند، شروع به خنده و مسخره کردن ایرانیان نمودند و گفتند آخر مگر غورباقه دستور ملوکانه را می فهمد که اطاعت کند؟ نادر بلافاصله دستور داد، تمام روده های گوسفندانی که برای لشکر ذبح می شد را تمیز کنند،سپس باد کرده و دو سر شان را ببندند و مخفیانه به خندق بریزند.شب شد و در میان بهت و حیرت هندی ها از دیوار صدا درآمد از غورباقه ها نه…… صبح روز بعد دروازه ها گشوده شد و شهر تسلیم شد….غورباقه ها روده ها را با مار اشتباه گرفتند و از ترس شکار شدن ساکت شدند…


 

نادر شاه افشار

(زاده ۱۰۶۷ شمسی درگز – مقتول ۱۱۲۶ در قوچان) که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده می‌شد، ملقب به تهماسب‌قلی خان از ایل افشار خراسان که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است. سرکوب افغان‌ها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح هندوستان و ترکستان و جنگهای پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش گشت.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *