درباره سیاه چاله های فضایی بیشتر بدانیم

در فضای اطراف ما تا به حال چیزی به اسم کرمچاله پیدا نشده و بعید است که اصلا چنین چیزی در حالت طبیعی وجود داشته باشد. کرم چاله ها پل هایی میان یک مکان-زمان به مکان-زمانی دیگر هستند که در صورت ورود به آن، وارد نقطه ای خواهید شد که می تواند میلیون ها سال نوری از مکان قبلی دور باشد و زمان در آن به طور دیگری بگذرد.
ابداع واژه «کرمچاله» و «سیاهچاله فضایی» به جان ویلر نسبت داده شده است. با اینحال، این مفهوم از مدتها قبل به صورتهای متفاوتی مطرح بوده است.
مفهوم جسمی که آن قدر پرجرم است که حتی نور هم نمیتواند از آن بگریزد ابتدا از سوی زمینشناسی به نام جان میچل درسال ۱۷۸۳ مطرح شد که آن را در مقالهای که به هنری کوندیش فرستاد و از سوی انجمن سلطنتی به چاپ رسید عنوان کرد. در آن زمان مفهوم نظریه گرانش نیوتن و مفهوم سرعت گریز شناخته شده بودند. طبق محاسبات میچل جسمی با شعاعی ۵۰۰ برابر شعاع خورشید و چگالی مشابه در سطح خود سرعت گریزی بیش از سرعت نور خواهد داشت و بنابر این غیر قابل مشاهده خواهد بود. به بیان او:
اگر شعاع کرهای با چگالی مشابه خورشید قرار باشد که ۵۰۰ بار از آن بزرگ تر باشد جسمی که از ارتفاع بینهایت به سمت آن سقوط میکند در سطح آن سرعتی بیش ازسرعت نور به دست میآورد و اگر فرض کنیم نور با نیروی مشابهی به سمت ستاره کشیده شود آنگاه تمام نوری که از چنین جسمی ساطع میشود به ناچار به وسیله گرانش آن به سمت خود ستاره بازمی گردد.
در سال ۱۷۹۶ پیر سیمون لاپلاس ریاضی دان فرانسوی نظریه مشابهی را در ویرایش اول و دوم کتاب خود به نام آشکارسازی نظام جهان مطرح کرد. این مطالب در ویرایشهای بعدی کتاب حذف شد. این نظریه در قرن نوزدهم توجه چندانی را به خود جلب نکرد زیرا فیزیک دانان براین باور بودند که نور به صورت موج و فاقد جرم است و بنابراین تحت تاثیر گرانش قرار نمیگیرد.
درسال ۱۹۱۵ آلبرت اینشتین که قبلا نشان داده بود که گرانش نور را تحت تاثیر قرار میدهد نظریه گرانش خود به نام نسبیت عام را مطرح کرد.چند ماه بعد کارل شوارتسشیلد راه حلی برای میدان گرانشی یک جرم نقطهای و یک جرم کروی ارائه داد که نشان میداد سیاهچالهها میتوانند به صورت تثوری وجود داشته باشند. شعاع شوارتسشیلد امروزه به عنوان شعاع افق رویداد یک سیاهچاله غیرچرخشی شناخته میشود. در سال ۱۹۳۰ سابراهمانیان چاندراسخار اختر فیزیک دان هندی ادعا کرد که یک جسم غیر تابنده با جرمی معادل ۴۱٫۱ برابر جرم خورشید به این دلیل که تا آن زمان چیزی که بتواند جلوی فروپاشی آن را بگیرد شناخته نشده بود فرومیپاشد.
رابرت اوپنهایمر پیش بینی کرد که ستارگان پرجرم ممکن است فروپاشی گرانشی تاثیرگذاری را تجربه کنند.اصولا سیاهچالهها میتوانند در طبیعت شکل بگیرند. از دید یک ناظر خارجی فروپاشی به سرعت در حال کند شدن است و در نزدیکی شعاع شوارتسشیلد انتقال به قرمز بسیار زیادی پیدا میکند به همین علت چنین اجسامی تا مدتها «ستارگان منجمد» نامیده میشدند.در سال۱۹۶۷ پیشرفتهای نظری و تجربی علاقهٔ اخترفیزیکدانان را به سیاهچالهها برانگیخت. استیون هاوکینگ ثابت کرد سیاهچالهها یک خصوصیت عمومی در نظریه گرانشی اینشتین هستند و با فروپاشی برخی اجسام به ناچار سیاهچاله به وجود میآید.
جامعهٔ ستارهشناسی با کشف تپ اخترها علاقه دوبارهای به سیاهچالهها پیدا کرد. پس از مدتی اصطلاح سیاهچاله (حفره سیاه) از سوی فیزیک دانی به نام جان ویلرمطرح شد. او نخستین بار در سخنرانی عمومی خود با عنوان جهان ما شناختهها و ناشناختهها در دسامبر سال ۱۹۶۷ از این نام استفاده کرد.برای تشخیص سیاهچالههای نسبیت عام از دیگر اجرام نیوتنی که از سوی لاپلاس و میچل مطرح شده بودند غالبا آن اجرام را ستارگان تاریک مینامند.
ویژگیها
نظریه «بدون مو»ی جان ویلر بیان میدارد تنها سه ویژگی سیاهچالهها قابل تشخیص هستند که عبارتند از: جرم و بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویهای. این ویژگیها خاص هستند چون از بیرون سیاهچاله قابل تشخیص اند.آن چه بین دانشمندان متداول است دستهبندی سیاهچالهها بر اساس جرم آنان میباشد. بر اساس جرم سیاهچاله ها به سه دسته کم جرم، جرم متوسط و پر جرم دسته بندی می شوند .
طبقه بندی بر اساس جرم
سیاهچالههای پرجرم
جرمی بین چندمیلیون تا چند میلیارد برابر جرم خورشید دارند و پیش بینی میشود که در مرکز همه کهکشانها از جمله کهکشان راه شیری وجود داشته باشند. بزرگترین سیاهچاله شناخته شده، سیاه چاله ام۸۷ است که ۴٫۶ میلیارد برابر سنگین تر از خورشید است.
سیاهچالههای جرم متوسط
این سیاهچالهها جرمی هزاران برابر جرم خورشید دارند و گمان میرود که این سیاهچالهها نیروی منابع پرتو ایکس را در فضا تامین میکنند. هیچ راه مستقیمی برای شکل گیری آنان شناخته نشدهاست اما محتمل است این نوع از برخورد سیاهچالههای با جرم کمتر شکل میگیرد. البته منبع پرتو ایکس صادره ناشی از سقوط اجسام به سیاه چاله است، نه خود سیاه چاله.
سیاهچالههای ستارهوار
این سیاهچالهها جرمی بین سه تا پانزده برابر جرم خورشید دارند و از دو طریق تشکیل میشوند. یکی فروپاشی گرانشی ستارههای منفرد و دیگری برخورد ستارههای دودویی نوترونی.
ریزسیاهچالهها
جرم این سیاهچالهها به اندازهای است که در آنها اثرات مکانیک کوانتومی اهمیت زیادی پیدا میکند. به طور کلی سیاهچالههایی که جرمی کمتر از جرم خورشید دارند ریزسیاهچاله نامیده میشوند.
افق رویداد
محدودهای از سیاهچاله است که هیچ چیز حتی نور نمیتواند به خارج از آن بگریزد. افق رویداد یک سطح جامد نیست و مانع ورود ماده یا تابشی که به سمت ناحیه داخل آن در حرکت است نمیشود. در واقع افق رویداد یک ویژگی تعریف شده سیاهچالهاست که حدود سیاهچاله را مشخص میکند.علت سیاه بودن افق رویداد هم این است که هیچ پرتوی نور یا تابش دیگری نمیتواند از آن بگریزد. از این رو افق رویداد هر آنچه را که درون آن اتفاق میافتد از دید دیگران پنهان نگه میدارد. در حال حاضر بهترین نظریهای که میتوان با استفاده از آن اتفاقات درون افق رویداد را پیش بینی کرد نظریه نسبیت عام اینشتین است.
تکینگی
براساس نسبیت عام جرم یک سیاهچاله به طور کامل در داخل ناحیهای با حجم صفر فشرده شدهاست. این ادعا بدین معناست که چگالی و گرانش این نقطه بی نهایت است.علاوه بر این خمیدگی فضا-زمان در این نقطه بی نهایت خواهد بود. این مقادیر بی نهایت باعث میشوند که بیشتر معادلات فیزیکی از جمله معادلات نسبیت کارایی خود را در مرکز سیاهچاله از دست بدهند. از اینرو فیزیک دانان این ناحیه بی نهایت چگال با حجم صفر در مرکز سیاهچاله را تکینگی مینامند.
تکینگی در یک سیاهچاله غیر باردار غیرچرخشی یک نقطهاست به عبارت دیگر ناحیهای است که طول عرض و ارتفاع آن صفر است.امادر مورد این تعریف تردیدهایی وجود دارد.براساس مکانیک کوانتومی هیچ جسمی نمیتواند دارای اندازه صفر باشد. بنابر تعریف مکانیک کوانتومی مرکز یک سیاهچاله تکینگی نیست بلکه ناحیهای است که در آن مقادیر زیادی ماده در کوچکترین حجم ممکن فشرده شدهاست.
فوتون کره
فوتون کره یک سیاهچاله غیرچرخشی محدودهای است کروی با ضخامت صفر و فوتونهایی که در طول مسیر مماس بر این کره حرکت میکنند در مداری دایرهای گرد آن به دام میافتند. در سیاهچالههای غیرچرخشی شعاع فوتون کره یک و نیم برابر شعاع افق رویداد است.
آرگوسفر
هر جسم فوق چگال و بزرگ در حال چرخش اثری ایجاد میکند که به «کشش چارچوب» معروف است. کشش چارچوب باعث میشود که فضا-زمان اطراف جسم در راستای چرخش آن کشیده شود. آرگوسفریکی از ویژگیهای سیاهچالههای چرخشی است این کره با این نواحی هم مرز است:
از بیرون با سطح کروی شکل پهنی که در قطبهایش بر افق رویداد منطبق است و به طرز قابل توجهی در ناحیه استوایی خود پهن تر است. این محدوده را معمولاً «ارگوسرفس» یا سطح کار مینامند.
منبع: + +
سلام اگه کسی میتونه تو زمان سفر کنه یا راهشو بلده بگه
@nisttttttt