دوروتی آرنولد، بزرگترین راز تاریخ آمریکا

به طور کلی زمانی که شخصی ثروتمند و مهم دچار مشکلی میشود مسیر جامعه به شکلی تغییر پیدا میکند که در نهایت نتیجه ی کار مشخص شود، زمانی که فردی مهم به قتل میرسد باید هرطور که شده پرونده حل شود، دروروتی آرنولد نیز از این نکته مستثنا نبود، او که فردی بسیار ثروتمند بود در سال ۱۹۱۰ به شکل ناگهانی ناپدید شد و تا به امروز هیج گونه خبری از سرنوشت او در دسترس نیست، به طوری که به عقیده ی بسیاری پرونده و موضوع آرنولد بزرگترین راز تاریخ آمریکاست…

خانواده ی دوروتی آرنولد از تمام جهات و با استفاده از هر استانداردی خانواده ای بسیار بزرگ و ثروتمند بود، پدر او فارغ التحصیل هاروارد و مدیر یک شرکت خصوصی بود، او دو خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر داشت که یکی از خواهر های او همسر قاضی ارشد غرب آمریکا بود.

دوروتی آرنولد در تاریخ ۱ جولای ۱۸۸۶ در نیویورک متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در نیویورک طی کرد و در نهایت در سال ۱۹۰۵ در رشته ی زبان وادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شد.

پس از فارغ التحصیل شدن دوروتی آرنولد در خیابان ۷۹ اتاق کوچکی اجاره کرد تا بتواند با خیالی راحت نویسندگی کند، در همان ماه او داستانی کوتاه برای مجله “مک کلور” نوشت که این داستان رد شد.

دوستان او عنوان کرده اند که پس از این که داستان او منتشر نشد دوروتی کمی ناراحت و عصبی بود اما سعی میکرد با افزایش توان خود داستان دیگری بنوسید و توانست یک ماه بعدداستان کوتاه دیگری را برای همان مجله بفرستد که این بار هم داستان او منتشر نشد، به نظر می رسد که بار دوم دوروتی دچار احساس سرخوردگی و افسردگی شده باشد.

او از پدرش درخواست کرد که اجازه بدهد او برای زندگی و ادامه ی داستان نویسیش به قسمت جنوبی نیویورک یعنی محله ی گرینویچ برود اما پدرش با عنوان این که “یک نویسنده ی خوب هرجایی میتواند بنویسد” با درخواست او مخالفت کرد.

در تاریخ ۱۲ دسامبر ۱۹۱۰ دوروتی برای خرید لباس جهت مهمانی ویژه ای که خواهرش داشت حوالی ساعت ۱۱ از خانه خارج شد، مقدار پولی که او به همراه داشته ۲۰-۳۰  دلار بوده و مسیرهایی که او از خانه تا فروشگاه ها نیز طی کرده کاملا مشخص بوده.

او ابتدا به خیابان ۷۹ میرود و در کتابخانه “برنتون” کتابی ادبی میخرد، فروشنده کتاب که یکی از دوستان دوروتی نیز بوده عنوان کرده بود هیچگونه رفتار عجیب و خاصی از او ندیده است.

سپس دوروتی با یکی از دوستان خانوادگی خود به نام “گلادیس کینگ” روبرو میشود که موضوع اصلی مورد بحث آنها درمورد مهمانی خواهر دوروتی بوده، این زن آخرین کسی بود که دوروتی آرنولد را مشاهده کرد.

با توجه به خانواده و نوع تربیت بسیار اشرافی خانواده ی آرنولد زمانی که دوروتی برای ناهار به خانه برنگشت و با توجه به این نکته که او برای کوچکترین مسائلی به خانواده خود خبر میداده پس از برنگشتن او به خانه پدر او سعی میکند دلیل این تاخیر را پیدا کند.

نگرانی خانواده آرنولد زمانی شروع شد که آنها توجه شدند دوروتی با هیچکدام از دوستانش تماس نگرفته و در آن روز آنها را حتی ندیده است، ساعت ۱۰ شب همان روز یکی از دوستان دوروتی به نام “امیلی کروز” با خانه آنها تماس میگرد تا درمورد دوروتی خبر بگیرد که مادر دوروتی به او میگوید که دوروتی به خانه برگشته اما به دلیل سردرد خواب است.

به نظر میرسد این دروغ مادر او به دلیل مسائلی مانند جلوگیری از پخش شدن خبر و اینکه او به زودی پیدا خواهد شد بوده است.

تنها یک روز پس از گزارش خانواده ی آرنولد به پلیس بود که خبرنگاران متوجه این حادثه شدند چیزی که خانواده آرنولد اصلا خواستار آن نبودند، درابتدا انها از یک وکیل کارکشته ی خانوادگی به نام “ادوراد کیث” استفاده کردند، کیث در گزارش خود عنوان کرده است که در اتاق خواب دوروتی هیچ گونه نکته خاصی وجود ندارد و لباس های همگی موجود هستند و هیچگونه دلیلی برای فرار از خانه وجود نداشته است، او به مدت یک هفته تمام زندان ها، بیمارستان ها و ادارات پلیس نیوروک و بوستون و فلوریدا را جستجو کرد اما هیچ خبر و سرنخی یافت نشد.

پس از این تلاش ها به پیشنهاد کیث خانواده آرنولد از موسسه ی پینکرتون (موسسه ای که مجموعه ای از بهترین و برترین کارگاهان خصوصی دنیا را دارد) درخواست کمک کرد، این موسسه تقریبا از تمام دوستان و اعضای خانواده ی آرنولد پرس و جو و تحقیق کرد اما در نهایت هیچ چیزی نیافت.

پس از این اتفاقات در نهایت خانواده ی آرنولد اجازه ی دخالت پلیس را در مسئله داد و پلیس در اولین اقدام از پدر خانواده خواست که در یک کنفرانس خبری و به شکل عمومی از تمام مردم کمک بگیرد، در طی این کنفرانس یکی از خبرنگاران در سوالی از پدر خانواده (فرانسیس آرنولد) این احتمال را پرسید که شاید دوروتی تنها برای ازدواج با شخص خاصی از خانه فرار کرده که فرانسیس آرنولد در جوابی بسیار عصبی و توهین امیز این احتمال را کاملا رد شده دانست، او برای یافتن دختر خود ۱۰۰۰ دلار جایزه تعیین کرد.

خبرنگاران به زودی متوجه شدند که دوروتی آرنولد قصد ازدواج با مردی ۴۵ ساله به نام “جورج گریزکام” را داشته اما خانواده ی او به شدت با این مسئله مخالف بوده اند، دلایل این مخالفت از بیکار بودن این شخص تا درجه ی اجتماعی پایین تر انها متغییر است، اما شواهد نشان میداد در زمان گم شدن دوروتی این شخص در ایتالیا بوده است و در نهایت خود همین شخص پس از بازگشت به آمریکا هزاران دلار در روزنامه ها صرف تلاش برای یافتن دوروتی کرد.

تئوری های بسیاری درمورد این حادثه مطرح شد، از حمله و قتل و یا مثلا اینکه به دلایلی حافظه خود را از دست داده است اما بررسی های پلیس نشان هیچکدام از این تئوری ها دست نیست.

نزدیک ترین تئوری که به عقیده ی بسیاری درست است خودکشی دوروتی ارنولد است، اما در این مورد نیز شک و شبهه ی بسیاری وجود دارد خصوصا که او به هیچ کسی حتی کوچکترین نشانه ای در این مورد نشان نداده بود.

تئوری های بسیار دیگری نیز مطرح شد، در سال ۱۹۱۱ یعنی یک سال بعد پلیس یک قاتل را دستگیر کرد که اعتراف کرد در ازای دریافت ۲۵۰ دلار جسد زنی را دفن کرده است که در نهایت با توجه به شواهد مشخص شد دوروتی آرنولد نبوده است.

ناپدید شدن دوروتی آرنولد تاثیر بسیار زیادی بر فرهنگ و اخبار آمریکا داشت به طوری که تا سال ها پس از آن افرادی در جستجوی یافتن حقیقت بودند، حقیقتی که هرگز آشکار نشد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *