رابطه ویژگی های شخصیتی و ابتلا به سرطان

پیشگیری سرطان

دکتر داگلاس برودی (Douglas Brodie) یکی از نخستین و سرشناس ترین پیشگامان حوزه ی درمان تلفیقی سرطان است. او در زمینه ی معالجه با اضداد و طب مکمل و جایگزین دارای بیش از پنجاه سال تجربه و تخصص است. دکتر برودی روش هایی را برای افزایش سیستم ایمنی در بیماران سرطانی ارائه کرد که در ابتدا شامل طب مکمل و تغذیه می شد و شیمی درمانی و پرتو درمانی را هم به آن اضافه می کرد اما در مقادیری بسیار کمتر از دوز رایج آنها. او متوجه شد که ادغام این روش ها، اثر قابل توجهی بر کاهش عوارض سمّی شیمی درمانی و پرتو درمانی دارد. دکتر برودی به علت حق انتخابی که به بیمار در گزینش طرح درمانی خود می داد که شامل درمان تلفیقی یا مکمل بود، طی سه تلاش ناموفق به شورای پزشکی کالیفورنیا فراخوانده شد تا مجوز طبابتش لغو شود. او از سوی کادر پزشکی به علت روش های درمانی نامتعارفش به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. دکتر برودی سال ۱۹۸۳ از طرف فرماندار نوادا به خدمت در حوزه ی دانشنامه ی رسمی پزشکی قانونی مرتبط با هومیوپاتی که به تازگی شکل گرفته بود، منصوب شد.

 نظر دکتر برودی

دکتر برودی معتقد بود در اکثر بیمارانی که طی چندین دهه تحت درمان وی قرار داشتند، تعارضات روانی، به ویژه خشم سرکوب شده، زیربنای ابتلا به سرطان بوده است. او تأکید کرد که به نظر می رسد شایع ترین خصیصه ی هیجانی بیماران سرطانی به میزان قابل ملاحظه ای، خشم سرکوب شده است. این خشم عموماً بقدری طولانی مدت سرکوب شده که بیماران یا قادر به کشف آن نیستند یا حتی از وجود آن آگاه نیستند؛ اما این خشم در تک تک بیماران جایی حضور دارد. ما سعی می کنیم این چیزها را بیرون بکشیم و نشان دهیم که بخشی از بیماری است، بخشی مهم، قسمتی که می بایست مورد توجه قرار داد.

طبق مشاهدات دکتر برودی، بیشتر بیماران، این جنبه از بیماری سرطان خود را تأیید می کنند، اگرچه تعداد اندکی هستند که در مقابل فهم کامل آن مقاومت کرده و در انکار می مانند. به گفته ی وی، بسیاری از مردان بالای ۶۰ سال عقیده ی وجود یک عنصر روانشناختی در بیماری خود را غیرقابل پذیرش می دانند و این گروه سنی بیش از دیگران کمک روانشناختی را رد می کنند.

یکی از همکاران دکتر برودی نیز مشاهده ای از تأثیر بسیار محسوس و مستقیم استرس ناشی از روابط منفی حل نشده بر سیستم ایمنی را ارائه کرد. روز جمعه سیستم ایمنی یک بیمار سرطانی در کلینیک با ۷۰% فعالیت اندازه گیری شد. پس از یک آخر هفته ی سخت که با دیدار یک عضو خانواده همراه بود، روز دوشنبه این عدد به ۱۰% افت پیدا کرده بود.

. شخصیت سرطانی، اهمیت آن در درمان

دکتر برودی می گوید : در طول این ٢٨ سال که با بیماران سرطانی سر و کار داشتم مشاهده کردم صفات شخصیتی مشخصی در افراد مستعد به سرطان وجود دارد :

۱- بسیار وظیفه شناس و باوجدان، مسئول، مراقبتگر و سخت کوش بودن، و معمولا هوش بالاتر از میانگین دارند.

۲- تمایل شدیدی دارند که بار دیگران را بدوش بگیرند و  مسئولیت اضافی بپذیرند، اغلب نگران حال دیگران هستند.

۳- نیاز شدید به راضی کردن دیگران و تائید شدن از طرف دیگران دارند.

۴- اغلب از نظر نزدیکى به یکی از والدین یا هر دو والد مشکل ارتباطی دارند که گاهی موجب می شود بعدها نتوانند با همسرشان یا افراد دیگری که باید، روابط صمیمى برقرار کنند.

۵- نگهداری ذهنی طولانی مدت هیجانات مسموم مانند خشم، ناراحتی، و/یا خصومت. افراد مستعد سرطان معمولاً این احساسات را درونشان نگه می دارند و برای ابراز آنها بسیار مشکل دارند.

۶- واکنش نامناسبی در مقابل استرس دارند و اغلب قادر نیستند به درستی با آن کنار بیایند. معمولا حدود ۲ سال قبل از تشخیص اولیه سرطان، رویداد آسیب زایی را تجربه کرده اند.

۷- قادر به حل مشکلات و تعارضات احساسی عمیق درونی نیستند که معمولاً ریشه در کودکی دارند، مشکلاتی که اغلب از وجودشان هم خبر ندارند.

ویژگی شخصیت مستعد سرطان همانطور که گفته شد، تمایل درازمدت برای سرکوب “احساسات منفی” بخصوص خشم می باشد.

این فرد خصومت و سایر احساسات ناخوشایند را درون خود نگه می دارد که معمولاً از کودکی آغاز می شود. در بیشتر موارد، این جنبه از شخصیت فرد بیمار ریشه در احساس طرد شدن از سوی یکی یا هر دو والد دارد. چه این احساس طرد شدن موجه باشد و چه نباشد، دریافت و ادراک درونی طرد شدن است که اهمیت دارد، این امر منجر به عدم نزدیکی با والد یا والدین طرد کننده و به دنبال آن، عدم صمیمیت مشابهی با همسر و دیگران می گردد. آنهایی که ریسک ابتلا به سرطان بالاتری دارند، گرایش به پیشبرد احساس تنهایی دارند که ناشی از محرومیت از محبت و پذیرش اوایل زندگی می باشد، حتی اگر این احساس فقط برداشت خودشان باشد. این افراد نیاز بسیار بالایی برای تأیید و پذیرش دیگران دارند که موجب می شود حساسیت بالایی به نیازهای دیگران داشته باشند در حالیکه نیازهای هیجانی خود را سرکوب می کنند.

آنها از پذیرش کمک دیگران بسیار روی گردانند، از ترس اینکه نقش آنها را به عنوان مراقبتگر به خطر اندازد یا به نظر خودخواه برسند. در کودکی به آنها یاد داده اند که “خودخواه نباشند”. البته که این خیرخواهی در فرهنگ ما بسیار قابل ستایش است، اما در مورد بیمار سرطانی باید به طریقی تعدیل پیدا کند. مشکل از آنجایی آغاز می شود که فرد مستعد، تمام اهمیت، ارزش، و هویت خود را از نقشش به عنوان “مراقبتگر” بودن بدست می آورد.

آنها در سکوت رنج می کشند و بار خود را بدون شکایتی بدوش می کشند. بار خودشان به اضافه ی بار دیگران، اغلب ناخودآگاه و همینطور خودآگاه بر دوش شان سنگینی می کند، چرا که آنها طی یک عمر سرکوب کردن، مشکلات، غصه ها و تعارضات شان را درونی می کنند. از سوی دیگر، به نظر می رسد یک فرد بی خیال و برونگرا، نسبت به سرطان آسیب پذیری بسیار کمتری داشته باشد در مقایسه با فردی مراقبتگر و درونگرا که در بالا توصیف شد.

به نظر می رسد چگونگی واکنش فرد به استرس، عامل مهمی در شکل گیری سرطان باشد. بیشتر بیماران سرطانی حدود ۲ سال پیش از شروع بیماری قابل تشخیص، پیشامدی با سطح استرس بالا را تجربه کرده اند. این اتفاق تکان دهنده اغلب فراتر از کنترل بیمار است، مثل از دست دادن یک عزیز، از دست دادن شغل، خانه یا مصیبت های دیگر.

استرس بالا موجب سرکوب سیستم ایمنی می شود. ظاهراً ترکیب مصیبت های شخصی و سطوح بالای استرس با شخصیت زمینه سازی که در بالا توصیف شد، موجب نقص در سیستم ایمنی شده و سرطان امکان پیشرفت پیدا می کند.

به تجربه ی من، یکی از مشکل ترین و مهم ترین موانع در بیماران سرطانی، ایجاد تغییرات اساسی در شیوه ی زندگی شان است. نه تنها تغییراتی در جنبه های فیزیکی زندگی مانند عادات تغذیه لازم است بلکه تغییرات بزرگی نیز در شیوه ی واکنش به استرس نیاز است.

نحوه ی واکنش آنها به استرس عمدتاً به نظام فکری آنها درباره ی زندگی مربوط می شود. بدون تغییر در شیوه ی تفکر و نظام باورها، تغییر پایداری در رفتار نمی تواند رخ دهد. ایجاد تغییرات اساسی در این الگوهای فکری اغلب برای این بیماران به شدت دشوار است.

در مرکز ما، روانشناسی که تجربه ی زیادی در زمینه ی مشکلات این نوع از بیماران دارد به مشاوره با آنها می پردازد. بیماران تشویق می شوند که مسئولیت سلامتی خود را به عهده بگیرند و نقش فعالی در روند درمان خود داشته باشند. آنها وادار می شوند تا جایی که می توانند درباره ی این بیماری و تمامی گزینه های درمانی اطلاعات بدست آورند.

عوامل موفقیت در غلبه بر سرطان

من به این نتیجه رسیده ام که این ویژگی ها برای درمان سرطان ضروری هستند. به تجربه دریافتم که اگر مسائل و درگیری های ابتدای بحث، شناسایی و اصلاح نشوند، بیمار سرطانی احتمالاً خوب نخواهد شد. به طور کلی، بیماران سرطانی موفق، آنهایی هستند که :

۱- می خواهند و قادرند سبک زندگی پراسترس را تغییر دهند، وظایف، مسئولیت ها و نگرانی های زیاد را کاهش دهند، و یاد بگیرند به آنهایی که بار اضافه بر آنها تحمیل می کنند “نه” بگویند.

۲- از اهمیت حیاتی رشد معنوی و ایمان به خدا یا استنباطی که از یک نیروی برتر دارند، آگاه هستند.

۳- آماده و مشتاق آن هستند که مسئولیت حفظ سلامتی خود را بعهده بگیرند، روش های درمانی مختلف را با دقت مطالعه کنند، و در رژیم غذایی و سبک زندگی مادی خود تغییراتی به وجود آورند.

۴- قادر به رد این باور باشند که تشخیص سرطان به معنی مرگ است و اینکه درمان متعارف تنها روزنه ی امید است.

۵- تمایل به پذیرش مسئولیت عوامل رفتاری ای داشته باشند که منجر به بیماری شده است، به خود ارزیابی بپردازند، و اصلاحات لازم را جهت حذف این عوامل انجام دهند.

۶- آمادگی ترک احساسات ویرانگر و “سمّی” مانند ترس، خشم، ناخشنودی، احساس گناه و دلسوزی به حال خود را داشته باشند و آنها را با احساسات مثبتی مانند امید، عشق، بخشش، ملایمت، اعتماد بنفس و باور جایگزین کنند.

۷- قادر باشند به بازدارنده ها غلبه کنند، به ویژه قید و بندهای آموخته شده ای که ممکن است مانع از ارضای جنسی کامل شده باشند، تجربه ای که موجب حس پاکی و شادکامی تمام و کمال می شود.

در بیشتر موارد، روش های درمان متداول و جایگزین به تنهایی قادر به نفوذ در درون بیمار نیستند، به جایی که بخش عمده ی آن در زیر پوسته ی بیماری نهفته و زیربنای بیماری است. مشاوره، دعا، مدیتیشن و دستیابی به سرمنشأ احساسات عمیق تر لازم است تا تعارضات درونی بیمار را حل کند. این مسائل زیربنایی می بایست همزمان با درمان فیزیکی پیش روند. در غیر این صورت، هیچکدام از این درمان های فیزیکی مؤثر نخواهند بود. ما باید انرژی عشق را به عنوان جزئی اساسی در شفا بپذیریم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *