سوگیریهای شناختی: پَسنگری
پَسنگری (Hindsight bias) نوعی سوگیری شناختی است که ذهن پس از این که چیزی اتفاق میافتد گمان میکند از اول از آن خبر داشته است.
فردی که با پسنگری قضاوت میکند پس از این که رویدادی اتفاق میافتد با گفتن جملاتی شبیه “ته ذهنم از اول مطمئن بودم” یا “الان که فکر میکنم از اول میدانستم چنین خواهد شد” القا میکند که آن رویداد قابل پیشبینی بوده در حالی که در واقعیت شواهد اندکی برای پیشبینی وجود داشته است.
پسنگری ممکن است انحراف حافظه را در پی داشته باشد؛ زمانی که یادآوری و بازخوانی خاطرات به نتایج نظری کاذب میانجامد.
پسنگری در ایام انتخابات خودش را خوب نشان میدهد. بعد از این که رای صندوقها شمرده میشود و نام پیروز بیرون میآید، خیلیها فکر میکنند که از ابتدا میدانستند چه کسی پیروز میشود در حالی که در واقعیت پیشتر هیچ حدسی نزده بودند؛ به عبارت دیگر معما چو حل گشت آسان شود.
پسنگری حتی میتواند دامن محققان را بگیرد. تاریخنگاری را در نظر بگیرید که قرار است نتایج فلان جنگ را توصیف کند. وی به راحتی میتواند تحت تاثیر پسنگری بسیاری از نتایج جنگ را طوری گزارش کند گویی که همه قابل پیشبینی بودهاند. یا پزشکی را در نظر بگیرید که قرار است گزارشی بنویسد درباره نتایج مطالعات بالینی درباره اثر چند دارو. پسنگری میتواند باعث شود که وی به اشتباه گزارش کند که بسیاری از نتایج را از پیش حدس میزده.
پدیده “از اول میدانستم” در طرفداری از تیمهای ورزشی نیز آشکار میشود. مثلاً فرض کنید تیم محبوبتان در یک فینال حیاتی بازی را واگذار میکند. پَسنگری میتواند شما را متقاعد کند که شما از پیش مطمئن بودید که تیمتان قرار است ببازد در حالی که در واقعیت شما پیش از بازی چنین حسی نداشتید و با حساسیت تمام بازی را دنبال میکردید.
یکی دیگر از مواقعی که پسنگری میتواند پیامدهای زیانباری به همراه داشته باشد زمان امتحانات است. وقتی به زمان امتحان نزدیک میشویم، پسنگری میتواند دانشآموز را متقاعد کند که پیشتر معلومات کافی برای امتحان را کسب کرده و این تصور اشتباه میتواند باعث شود دانشآموز به اندازه کافی خودش را برای امتحان آماده نکند. زمان امتحان که فرا میرسد دانشآموز تازه با دیدن سؤالات میفهمد آنقدرها هم که فکر میکرده آماده نیست. تحقیقات علوم شناختی نشان میدهد دانشآموزان با شناختن پسنگری میتوانند درس خواندنشان را بهبود بخشند.
پژوهشها نشان میدهد سه عامل اصلی باعث پسنگری میشود. اولین عامل “انحراف حافظه” است. در این حالت ذهن پیشبینی قبل از رویداد را به یاد نمیآورد. عامل دوم گرایش ذهن به دیدن رویداد به عنوان “امری اجتنابناپذیر” است. وقتی ذهن به ارزیابی یک رویداد میپردازد تمایل دارد گمان کند که آن رویداد حتماً باید اتفاق میافتاده. آخرین عامل نیز گرایش ذهن به “پیشبینی پذیری” است. ذهن میپندارد که میتوانسته آن رویداد را از قبل پیشبینی کند.
هرگاه هر سه عامل در یک موقعیت با هم پدیدار شوند، احتمال پسنگری افزایش مییابد. نمونهاش موقع تماشای فیلم است. فرض کنید در پایان یک فیلم جنایی متوجه میشویم که قاتل کیست. اینجا خیلی احتمال دارد فرد یادش نیاید که از اول درباره شخصیت گناهکار داستان چگونه فکر میکرده. به علاوه به غلط تصور کند که از اول معلوم بوده قاتل کیست. در نتیجه فرد ممکن است واقعاً به این باور برسد که از اول همه چیز را درباره فیلم میدانسته در حالی که در واقعیت همه این تصورات پس از دیدن فیلم در ذهنش نقش بسته است.
یکی از مطالعات برجسته کلاسیک درباره این مفهوم در سال ۱۹۷۵ در دانشگاه عبری اورشلیم انجام گرفت. در این پژوهش دانشمندان آزمایشی را ترتیب دادند تا پسنگری را در افراد بیازمایند. در مرحله اول آنها از شرکتکنندگان خواستند احتمال چندین پیامد سفر ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، به پکن و مسکو را بسنجند. پس از این که این ملاقاتها انجام شد در مرحله بعدی پژوهش آنان از شرکتکنندگان دعوت کردند تا احتمالاتی را که برای هر نتیجه پیش از سفر مطرح کرده بودند به یاد آورند. نتایج نشان داد شرکتکنندگان احتمالاتی را که درباره نتایج واقعی سفر به یاد آوردند، بسیار بیشتر از احتمالاتی بود که پیشتر مطرح کرده بودند. به بیان دیگر پس از آنکه نتایج واقعی سفر مشخص شد، شرکتکنندگان گمان میکردند که آنان از ابتدا برای آن نتایج احتمال بیشتری را قائل شده بودند در حالی که در واقعیت این گونه نبود.
یک نمونه پسنگری تاریخی برمیگردد به فروپاشی اقتصادی سال ۲۰۰۸. در آن هنگام تحلیلگران درجه یک اقتصادی تفاسیر زیادی ارائه کردند که مضمونشان چیزی شبیه به این بود: “آنچه اتفاق افتاده نتیجه یک سلسله پیشامدهای بدیهی است که مشکلات مالی را به دنبال دارد.” این دسته از تحلیلها از این غافل بودند که اگر حباب مالی سال ۲۰۰۸ این قدر برای همه قابل پیشبینی بود، به احتمال قریب به یقین جلویش خیلی زودتر گرفته میشد زیرا هیچ کس دوست ندارد به لحاظ مالی متضرر شود.
اثر پسنگری فقط در باور افراد ظاهر نمیشود بلکه خود را در رفتار شخص نیز نشان میدهد. پسنگری میتواند به اعتماد به نفس کاذب منجر شود. مثلاً فردی که مطمئن است در فلان قضیه همه چیز را میتواند پیشبینی کند و در نتیجه به موفقیت برسد، به راحتی میتواند خود را به خطر نامعقول بیندازد. این اتفاق در بازار زیاد میافتد. مطالعه رفتار سرمایهگذاران بازار بورس نشان میدهد که پسنگری میتواند باعث شود فرد سرمایه زیادی را جایی معطل بگذارد که به جز ضرر عایدی ندارد به گمان اینکه همه چیز را از قبل میداند.
نمونه دیگر اثر پسنگری در رفتار به روابط عاطفی بازمیگردد. افراد تحت تاثیر پسنگری ممکن است وقت و سرمایه زیادی را صرف رابطهای اشتباه کنند.
یکی از راهکارهای مبارزه با پسنگری این است که تلاش کنیم چیزهایی را به یاد بیاوریم که هیچگاه اتفاق نیفتادند با اینکه احتمال وقوعشان زمانی بالا ارزیابی میشدند. با مرور ذهنی چنین رویدادهایی، ذهن میتواند دیدگاهی متعادلتر به آنچه واقعاً اتفاق افتاده پیدا کند و از دام پسنگری بگریزد.