مقصد: سواحل زمردین مانش
در آخرین نقطه غرب اروپا، با فاصلهای اندک، دوتا از دیدنیترین مناطق فرانسه واقع شدهاند: مون سن میشل (Le Mont-Saint-Michel) در جنوب نُرماندی و سن-مَلو (Saint-Malo) در شمال بُرُتاین. از سوی دیگر، این دو منطقه در ابتدا و انتهای بخشی از کنارههای فرانسه قرار گرفتهاند که بهدلیل رنگ سبز زمردی دریا در بعضی ساعات به سواحل زمردین (Côte d’Émeraude) معروفاند.
گذشته از رنگ متغیر دریا، جاذبههای طبیعی در این منطقه کم نیست: تفاوت سطح جذر و مد دریا در آن بهطور منظم افزایش مییابد تا در خور مون سنت میشل به ۱۴ متر برسد؛ ناحیه ساحلی ـ پوشیده شده با صخرههای آبی ـ با صدها جزیره و جزیرک احاطه شده و گردشگران از کشف پلاژهای کوچک زیبای جا خوش کرده میان صخرهها هم به وجد میآیند.
وانگهی استان برتاین (Bretagne)، بهعنوان یک نهاد جغرافیایی، از یک هویت قوی برخوردار است که بهویژه به پیشینه تاریخی آن باز میگردد. به همین دلیل است که مثلا امروزه زبان برتون (Breton)، که در اصل یک زبان سلتی ـ از خانواده زبانهای هند و اروپایی ـ است، هنوز پس از قرنها در این ناحیه زنده است و ۲۵۰ هزار فرانسوی، در کنار زبان رسمی، به آن تکلم میکنند. زبان برتون پس از ۱۹۴۵ در مدارس دولتی تدریس نمیشود، اما علاقه نسل جوان باعث شده است که مدارس خصوصی آنرا به برنامههای خود اضافه کنند.
برتونها، مردمانی خونگرم، سخاوتمند و مطلعاند، و این دو زبانه بودن در سرزمین مادریشان به «باز بودن» آنها در مقابل فرهنگهای مختلف کمک بسیار کرده است. اما با وجود رفتوآمد بیوقفه توریستها به این ناحیه که به بارانی بودن مداوم معروف است، این بخش از فرانسه از پیامدهای بحرانهای پیاپی اقتصادی سالهای اخیر برکنار نمانده و جا به جا میتوان با جوانان بیکار جویای شغل روبهرو شد.
صومعه مون سن میشل
برای اینکه مسحور این یادمان برجسته میراث بشری شویم، گذر کردن از دروازه چوبی آن و ورود به مسیر پیچدرپیچ و تنگ و باریک موجود که به صومعه ختم میشود و از قرون وسطی تا به حال تغییر زیادی نکرده است، شاید بهترین راه نباشد. قیل و قال انبوه توریستهای پخش و پلا در میان یادگاری فروشیها/بنجل فروشیها، یا اغذیهفروشیهای اغلب ارزان و بیکیفیت و گاه رستورانهایی با قیمتهای عجیب و غریب، بیشتر خسته کنندهاند و کمترین سازگاری را با روح مکان دارند.
بهترین راه برای درک شگفتی مون سن میشل، بهگمان من، فاصله گرفتن از آن است. از دور که به آن نزدیک میشوید، تا به پای آن برسید، یا به محض این که از آن خارج میشوید، درست وقتی سر بر میگردانید؛ این زمان است که افسون مکان، دل و دین از شما میرباید: مون سن میشل تصویری از مخروط کاملش، ترکیب درهم و برهمی از سنگ و سرسبزی به شما ارائه میدهد که از میانه آن برج ناقوسِ بلند و باریک صومعه که وقف فاتح شیطان شده، ناگهان ظاهر میشود. مجسمهای که از سن میشل بر فراز این صومعه نصب شده، ۱۷۰ متر با سطح رودخانه فاصله دارد.حتی هموار کردن زحمت بالا رفتن از پلههای متعدد برای رسیدن به خود صومعه هم که با وجود ساخت چشمگیر و معماری گوتیکش توجه را جلب میکند، خیلی کارساز نیست. چون صومعه ـ بنا شده در سه سطح، میان قرون دهم و شانزدهم ـ از ساکنانش خالی است. حتی یکی از ایشان برای استقبال از این خیل بازدیدکنندگان، که گاه مومنانند حضور ندارد و همین آن را به موزهای بیروح بدل میکند. اینقدر که حتی توضیحات راهنماهای بسیار باانگیزه هم کمتر میتواند گردشگرانی که از سرما میلرزند و با چترهایشان گرفتار نبرد با باران و باد هستند، به وجد بیاورد.
دیگر نه سرما، نه باد و نه بوران، حضور هیچ یک را حس نمیکنید. در حقیقت جذر و مدها و بوالهوسیهای آب و هوا، ادراک دیگرگونی از آن به شما عرضه میکنند، انگار که هر بار با تصویر متفاوتی روبهرو میشوید و اینگونه است که همه تن، چشم میشوید تا خاطره این مکان افسانهای را بر جان خود ضبط کنید.
ممکن است عجیب به نظر برسد، ولی این واقعیتی است که دومین مکان پربازدید در فرانسه، این لاییکترین کشور جهان، مون سن میشل و صومعه واقع شده بر این جزیرک صخرهای گرانیتی است. هر سال بیش از سه میلیون توریست از آن بازدید میکنند. سنگ بنای نخستین صلیب یادبود سن میشل (میکاییل قدیس) بر این جزیرک، به سال ۷۰۸ میلادی باز میگردد. ولی از قرن یازدهم است که زائران به این مکان رو میآورند.
اقبال توریستها و نه زائران، سبب شد تا از سال ۲۰۰۶، دولت فرانسه برنامهای را برای بازسایی وجهه جزیرهای مون سن میشل که به در برگرفته شدنش با آب نظر دارد، راهاندازی کند. ساختن یک سد، و کاستن از ماسههای اطراف مون و … بخشی از این پروژه عظیم هستند که هنوز کاملا به پایان نرسیده، و در عکسها ابزار آلات و ماشینها را میبینید که از ادامه کار خبر میدهند. با اینهمه، هم اکنون نیز، دسترسی به مون تنها با قرض گرفتن پلی به طول یک کیلومتر امکان پذیر است، و حتی بازدیدکنندگانی که با اتومبیلهای شخصی به این مکان سفر میکنند، ناچارند ماشینهایشان را در پارکینگی پولی که در سه کیلومتری مون تعبیه شده قرار بدهند، و با اتوبوسهای رایگان تا پای مون بروند.
علاوه بر جذر و مد استثنایی «قرن» که برای ۲۱ مارس در این منطقه پیشبینی شده، دستکم ۱۷ بار دیگر در این سال ۲۰۱۵ گردشگران امکان این را خواهند داشت تا از مون سن میشل به شکل جزیرهای کاملا احاطه شده با آب بازدید کنند.
باروهای سن-مَلو
با فاصلهای خیلی کم از مون سن میشل ـ با ماشین حدود نیم ساعت ـ مکان دیدنی دیگری واقع شده، که قطعا جادوی این یکی را ندارد، ولی بازدید از آن هیچ خالی از لطف نیست: باروهای سنـمَلو.
بخش قدیمی شهر که با عنوان «شهر احاطه شده با دیوارها» (Intra-muros) نامیده میشود با کوچههای تنگ و تاریک، هتلهای بزرگ و فضایی «معدن»وار، انبوه توریستها را مفتون میکند. سنـمَلو، زادگاه نویسنده رومانتیک و سیاستمدار فرانسوی شاتوبریان ـ که بر یکی از جزیرکهای حول سنـمَلو نیز به خاک سپرده شده و تنها به هنگام جذر دریا میتوان از آن دیدن کرد ـ، از دیرباز با ضربآهنگ جذر و مدها، تغییرات جوی و پیادهروی بر سواحل شنی زندگی میکند.
برای رخنه کردن به جهان سنـمَلو، بهترین کار این است که چرخی، مثلا در ساعات ابتدایی روز یا حتی در سپیدهدم، گرداگرد دیوارهای باروها که تاریخ ساخت محوطه اصلی آن به قرن دوازهم باز میگردد، بزنیم. سیاحت این باروها ـ که چهار بار بین سالهای ۱۷۰۸ و ۱۷۴۲ بر وسعتشان افزوده شده ـ، تماشای نمایش دریا، رنگهای متغیر آسمان، و هیبت چشمگیر هتلها، به سنـمَلو ظاهر یک کشتیِ سنگیِ برایِ ابد آماده عزیمت را میدهند.
اینجا نیز صنعت توریسم، با بوتیکهای برندها و مارکهای همه جا حاضر، یادگاری/بنجل فروشیهای مزاحم، و … بر جان سنـملو که از قرن پانزدهم بهعنوان بندری فعال نامش را در تاریخ ثبت کرده، خدشه وارد کرده است. با اینهمه، هنوز در چند جایی، از جمله بار اونیور (Bar De l’Univers) میتوان با ملوانها هم کلام شد، و مثلا از زبان آنها شنید که در گذشتهای نه چندان دور یکی از این خیابانهای چسبیده به باروها، جایگاه بارهای فراوان بوده و به همین دلیل آن را خیابان تشنگی (Rue de la soif) مینامیدند. ملوانان پس یا پیش از سفر در این بارها دمی به خمره میزدهاند. از آن بارها و این خیابان، امروز تنها خاطرهای در حافظه این ملوانان به جای مانده است.
۱۴ اوت ۱۹۴۴، پس از یک هفته بمباران آمریکاییها برای بیرون راندن یک پادگان آلمانی، ۸۰ درصد شهر محصور میان باروهای سنـملو تخریب شد. از میان صد و سی خانه تاریخی که میشد بازسازی شوند، ۳۳ خانه با وفادری به اصل و هماهنگی با باروها ـ که از آتش سوزی جان سالم به در برده بودند ـ از نو ساخته شدند. آنچه امروز گردشگران مشاهده میکنند، حاصل این بازسازیهای نزدیک به اصل است. وانگهی، با گشت و گذار میان خیابانها همچنان میتوان تک و توک خانههایی که ساختشان به قرون ۱۸ و یا حتی ۱۷ باز میگردد، پیدا کرد.
برج سُلیدُر سنـسِروان
این جا، و به دور از خیل توریستها، علاوه بر بقایای بناهایی که از قرن یکم پیش از میلاد به جای ماندهاند، میتوان مثلا از برج سُلیدُر (La tour Solidor)، این قلعه قرن چهاردمی، که از ارتفاع ۲۷ متریش بر خور رودخانه رنس حکومت میکند، بازدید کرد. این برج از سال ۱۹۷۰ به موزهای برای قایقهای بادبانی بزرگ باری بدل شده است.از من اگر بپرسید به شما میگویم که حتی برای درک جذابیت باروهای سنـملو بهتر است کمی از آن فاصله گرفت و به محله سنـسروان (Saint-Servan) که مشرف به آن است، رفت.
نوشیدن یک فنجان چای در یکی از کافهها یا رستورانهای مشرف به خور، با چشمانداز بینظیری که در برابر شما گسترده شده، میتواند لحظاتی رویایی برای اختتام سفر شما رقم بزند.