میترا و ماتریس واقعیت دروغین- بخش اول
نوشته زیر ترجمه بخش عمده ای از یک مصاحبه رادیویی با تریسی آر. توایمن است که در دو بخش تقدیم خوانندگان اینفو می شود:
میترا و ماتریس واقعیت دروغین
یکی از محورهایی که برخی آئین های باستانی از طریق آن ادامه حیات پیدا کرد معبدی ها بودند که بعدها بر فراماسونری, او.تی.او ( یا انجمن معبد شرق که به دست الیستر کراولی پایه گذاری شد-مترجم) و بعضی دیگر از گروه های سرّی تاثیر گذاشتند. اجازه دهید برای مثال از سیبل شروع کنیم. سابقه پرستش سیبل در تاریخ روم بسیار بیشتر از سابقه پرستش میترا است. سیبل الهه ای وارداتی از ناحیه آناتولی بود که رومیان به خوبی با فرهنگ خود آمیختند, به شکلی که جایگاه سمبلی حکومتی پیدا کرد. سیبل یک الهه مادر است, چیزی شبیه به الهه های یونانی همچون گایا و رئا. به نظر من تمام این الهه ها یکی هستند.
آئین پرستش سیبل شامل دو رسم خاص بود: اول, اخته کردن کشیش. در طول جشنواره پرستش سیبل که سالی یک بار و در اواخر ماه مارس برگذار میشد, کشیش دچار شور و جذبه ای میشد. در طول این مراسم رژه ای انجام می شد که طی آن در حالت مستی و نشئگی دچار وجد و شوری دینی می شدند و کسانی که قصد کرده بودند کشیش شوند با چاقو خود را در مقابل دیدگان همه اخته می کردند. این آئین به احترام و یادبود آتیس, پسر سیبل, انجام میشد. اسطوره سیبل و آتیس پایه اصلی آئین پرستش سیبل است.
سیبل در مقام الهه مادر پسری داشت که بنا بر روایت های پر جزئیات تر, در آغاز او را نمی خواست و او را در خردسالی به حال خود رها کرد تا بمیرد. فرد دیگری از این پسر مراقبت کرد. هنگامی که این پسر به آستانه سن بلوغ رسید, سیبل عاشق او شد. بسته به اینکه به کدام نسخه از داستان مراجعه کنید, داستان تفاوت هایی پیدا میکند. اما بنا بر نسخه های دقیق تر و پر جزئیات تر, سیبل با این پسر نوجوان رابطه جنسی برقرار کرد. هنگامی که این پسر به سن بلوغ رسید قصد کرد با زنی دیگر ازدواج کند. بر اساس بعضی نسخه های داستان, هنگامی که این پسر قصد داشت در مهراب با زن مورد علاقه اش ازدواج کند, سیبل در مهراب حاضر شد و درون او را به خشم آشفته کرد و به این ترتیب, عمداً او را به اخته کردن خویش تشویق کرد. آتیس از شدت خونریزی ناشی از اخته کردن خویش جان سپرد. این مرگ انتقام سیبل از آتیس بود برای اینکه عشق زن دیگری را در دل پذیرفته بود. بر اساس روایت های مختلف داستان, سیبل یک یا سه روز بعد از کرده خود پشیمان شد و به آتیس حیات مجدد بخشید.
این داستان پایه جشن پرستش سیبل بوده است. جشن در هفته آخر ماه مارس با بزرگداشت اخته شدن آتیس آغاز می شود, و سپس چند روز بعد با بزرگداشت بازگشت او به حیات ادامه یافته و در روز اول آوریل پایان می یابد. این مراسم با جشن های امروزین مربوط به مرگ و سپس رستاخیز مسیح , جشن عید پاک همراستا است…
رسم دروغ یا شوخی روز اول آوریل (مشابه و همزمان با رسم دروغ سیزده در فرهنگ ایرانی-مترجم) هم با این آئین ها ارتباط دارد. تا دو یا سه قرن پیش, در بعضی کشورهای غربی روز اول آوریل آغاز سال محسوب می شد. امروز هنوز به روز ۲۵ مارس نام روز بانو هم داده می شود. ریشه تاریخی دروغ اول آوریل شوخی کردن با کسانی بوده که هنوز روز اول آوریل را آغاز سال می دانسته اند.
به نظر من بین سیبل و میترا ارتباطی وجود دارد. آنچه من یافته ام این ارتباط را برایم اثبات کرده است. اسطوره شناسان مدرن هر گونه ارتباط بین میترا و سیبل را رد کرده اند. اما اگر به نوشته های اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مراجعه کنید, برای مثال کتاب جسی وستون با نام «از آئین ها تا عشق» و چندین کتاب فرانز کومان درباره میترا, درباره این رابطه مطالبی نوشته اند که قابل توجه است.
سیبل به مثابه یک سنگ نیز پرستش می شد. مجسمه هایی از او وجود دارد که ادعا شده از دل یک شهاب سنگ تراشیده شده اند, سنگی از آسمان. همچنین توصیفاتی از او وجود دارد که در آنها مجسمه ای وجود ندارد, اما سیبل در قالب یک صخره پرستیده می شود. تصور می کنم به همین دلیل است که برخی محققین سنگ سیاه کعبه را سنگ سیبل تلقی کرده اند. فکر نمیکنم سنگی که به نشانه سیبل پرستش می کردند امروز موجود باشد. بنابراین اطلاعی از شکل این سنگ در دست نداریم, ولی در اصل او را به عنوان یک سنگ آسمانی می پرستیده اند. او را با خدای دیگری یکی دانسته اند که در اصل دوجنسی بوده است و سایر خدایان آسمان به همین دلیل او را دوست نداشته اند, و با بریدن آلت جنسی مردانه اش, او را به زمین تبعید کرده اند؛ خدایی که اخته و تبدیل به الهه شده و همچون سنگی آسمانی به زمین آمده است. این الهه پسری به نام آتیس به دنیا می آورد.
این الهه را با میترا مقایسه کنیم. میترا از صخره ای زاده شده است. تخته سنگی روی زمین است, شکافته می شود, و میترا از آن زاده می شود. میترا همواره در حال تولد از یک صخره تصویر شده است, با کاردی در یک دست و مشعلی در دست دیگر تا بتواند قلمروی را که به آن پا می گذارد ببیند. این صخره یک درگاه است, یا به عبارتی یک تخم است که جهانی را درون خود دارد. او اکنون از این تخم قدم به این جهان گذاشته و خدای این جهان می شود.
وقتی تمام روایت های موجود از این داستان را کنار هم بگذاریم, پس از اینکه امپراتوری روم این خدای پارسی را عاریت گرفت و با فرهنگ و اساطیر خود آمیخت, به خدایی میرسیم که مانند زحل است, اما خورشید را فتح میکند, بر تمام خدایان غلبه میکند, و خود تبدیل به خدا می شود. از صخره ای زاده می شود و سپس گاوی را قربانی می کند. در مهرابه ها تصویر او را می بینیم که با خورشید دست می دهد و خورشید در مقابلش زانو می زند.
نسخه ای از داستان میترا وجود دارد که از فرزند او صحبت میکند. در این نسخه آمده که میترا از زنان بیزار بود. میدانیم که فرقه میترائیسم فرقه ای مطلقاً مردانه بود. بر اساس این داستان میترا از زنان بیزار بود اما دوست داشت پسر و وارثی داشته باشد. پس نطفه خود را بر صخره ای ریخت و این صخره از او باردار شد. گفته می شود که تخم جهان از این صخره زاده شد و چنان که میدانیم تخم جهان خود حاوی یک جهان است.
آنچه داریم در واقع خدایی است که از صخره به دنیا آمد, و سپس به همان روش خدایی دیگر یا جهانی دیگر را با پاشیدن نطفه اش بر صخره به وجود آورد. این داستان از این جهت برای من جالب است که با زیستن ما در یک ماتریس یا در یک واقعیت دروغین همنوا می شود. به نظر من داستان میترا اشاره به همین نکته دارد, نکته ای که به تعبیر بعضی, تعبیری که امروز طرفداران زیادی پیدا کرده, همان مکعب مشهور زحل است, یا واقعیت یا جعبه ای که ما را در آن قرار داده اند. به نظر من این داستان راوی شکسته شدن زندان یک واقعیت دروغین به دست میترا, و بعد ایجاد یک واقعیت دروغین دیگر به دست خود او است.
سال گذشته خبری در چندین رسانه و با الفاظ مشابه و مشترک به این شرح منتشر شد که گروهی از میلیاردرها (از هیچ یک از آنها نامی برده نشده بود, درست مثل یک انجمن سرّی) در خفا مشغول تلاش برای یافتن راهی هستند برای شکستن ماتریس. این گروه عقیده دارند ما در یک شبیه سازی کامپیوتری به سر می بریم. این خبر دیگر در رسانه ها تکرار یا به آن اشاره ای نشد.
به نام ایزد دانا
تماما دروغ است
یا اصلاح بفرمایید یا با گزارش نشر اکاذیب در مورد کشورم از شما شکایت خواهم کرد…
متشکر
من یه دیونه خونه بلدم اگه دیدی حالت بتر شد بگو بهت معرفی کنم