نشانههای ضرورت بر تعطیلی کسبوکار

گاهی اوقات پایان دادن به شکستها و عدم تلاش برای بهبود آنها سریعترین راه برای رسیدن به موفقیت است. اما چگونه متوجه شویم زمان انجام این کار فرا رسیده است و دست از تلاش برداریم؟
یکی از مهمترین تصمیمهایی که هر کارآفرینی در طول فعالیتهای خود با آن مواجه میشود این است که آیا کسبوکارش را رها کند یا خیر. تمام کارآفرینان زحمت زیادی برای رشد دادن ایدهی خود کشیدهاند و نمیتوانند با تعطیل کردن شرکت کنار بیایند. درنتیجه تا زمانی به کار خود ادامه میدهند که دیگر هیچ سرمایهای برای ادامهی مسیر باقی نمیماند. گاهی اوقات کسبوکار به مرحلهای میرسد که به جز صرف زمان و انرژی هیچ فایدهای نخواهد داشت. در این مرحله تعطیل کردن آن بهترین تصمیمی است که هر کارآفرینی میتواند در زندگی خود بگیرد. تمام کسبوکارها با یک ایدهی بزرگ ساخته میشوند و انرژی زیادی برای شکل دادن به آن صرف میشود. مشکلات این مسیر زیاد هستند و با تلاش و صبوری حل میشوند. اما گاهی اوقات شرایط طوری میشوند که نتیجهی کار، انرژی و زمان اضافهای که روی آن گذاشته میشود هیچ فایدهای نداشته و خروجی آن هر روز بدتر از قبل میشود. چنین کسبوکارهایی محکوم به شکست هستند و به جز هدر دادن انرژی و پول هیچ فایدهای نخواهند داشت. در این شرایط بهترین راه تعطیل کردن شرکت و تلاش برای راهاندازی کسبوکار جدید است. اما چگونه میتوان این شرایط را تشخیص داد و برای تعطیل کردن کسبوکار اقدام کرد؟ در ادامهی این مقالهی اینفو به بررسی سه موردی میپردازیم که نشان میدهند عمر یک ایده به انتها رسیده و بهتر است رها شود.
۱- کسبوکار به مرحلهی خوبی رسیده است اما درآمد چندان ندارد
بهعنوان مثال شرکتی را در نظر بگیرید که پنج سال از راهاندازی آن میگذرد و هر سال نزدیک به ۸۰ درصد رشد میکند اما هیچ کار جدیدی برای انجام دادن ندارد. چنین شرکتی باید هرماه ۸ تا ۱۲ درصد از درآمدش سود خالص باشد اما مشاهده میشود که میزان ضرردهی بیشتر از سوددهی است. معمولا در چنین شرایطی تصمیمهای اساسی برای تغییر دادن روند کار اتخاذ میشود تا شرکت بتواند به سوددهی برسد اما گاهی اوقات حتی تغییرات نیز فایدهای ندارند. کسبوکاری که نتواند طبق پیشبینی جلو برود و سود داشته باشد بهتر است که تعطیل شود.
۲- تعداد مشتریها روزبهروز کمتر میشود
رکودهای اقتصادی در هر بازاری رخ میدهند و در چنین شرایطی کسبوکارهایی موفق میشوند که بتوانند مدل کسبوکار خود را تغییر دهند و این کار اصلا ساده نیست. همچنین برندهای جدیدی وارد بازار میشوند که قیمتهای کمتری نسبت به رقبا دارند و کار را برای آنها دشوار میکنند. بنابراین شرکتها مجبور هستند قیمتهای خود را پا به پای آنها پایین بیاورند یا تغییرات اساسی در عرضه خدمات و محصولات داشته باشند. اما این راه حلها همیشه پاسخگو نیستند و بعد از گذشت مدتی تعداد مشتریها در هر ماه به مقدار قابل توجهی پایین میآیند. مدل کسبوکار اهمیت بسیار زیادی دارد. زمانی که جذب مشتریهای جدید هزینهی بالایی برای شرکت داشته باشد و با این حال نرخ ماندگاری آنها پایین باشد یعنی شرکت به زودی با بحران جدی روبهرو خواهد شد و بهتر است به فعالیتهای خود پایان دهد.
۳- انجام کار مانند گذشته لذتبخش نیست
معمولا زمانی که کسبوکار با بحران جدی روبهرو میشود همهی کارمندان باید فعالتر شوند و انرژی بیشتری صرف کنند. کار کردن زیاد تنها دو دلیل دارد و آن هم علاقه و انگیزه است. شخصی که از کسبوکارش لذت نبرد نمیتواند انرژی زیادی برای آن بگذارد. از طرفی هر چقدر هم علاقهی زیادی برای کار وجود داشته باشد وقتی هیچ پیشرفتی حاصل نشود انگیزهای برای ادامهی کار باقی نمیماند. راهانداز کسبوکار ساده نیست اما تصور کنید ماهها برای رشد دادن کسبوکار خود تلاش کردهاید تا شرایط مالی بهبود پیدا کند اما تنها نتیجهای که گرفتهاید ضرردهی بوده است. در این شرایط هر قدر هم فرد به کار خود علاقه داشته باشد انگیزهای برای ادامه دادن ندارد. ترک کردن کسبوکار بهترین تصمیمی است که میتوان در این مرحله گرفت. شاید ابتدا احساس شکست خوردن و تسلیم شدن کنید اما تعطیل کردن کسبوکار در چنین شرایطی مانند جلوگیری از خونریزی بیمار و دادن شانس دوبارهای برای ادامهی زندگی و پیدا کردن ایدهی بهتری برای راهاندازی کسبوکار جدید است.
اگر هنوز هم احساس میکنید که نمیتوانید زحمات خود را نادیده بگیرید و کسبوکار را تعطیل کنید به خودتان کمی زمان بدهید. بهعنوان مثال سه هدف تعیین کنید و ۶ ماه برای رسیدن به آنها فرصت دهید. اگر در این مدت نتوانستید به اهداف مورد نظر برسید کسبوکار را تعطیل کنید. تجربهی به دست آمده در کسبوکار قبلی کمک میکند ایدهی جدید را بهتر از گذشته پیادهسازی کنید و نتیجهی بهتری بگیرید.