پاسخ چند سوال درباره جن

آیا در عالم جنیان، حشرات و حیوانات وجود دارند. آیا آنها هم مانند جنیان، از آتش به وجود آمدهاند؟ و آیا در دنیای جنیان، درخت و گیاه نیز وجود دارند؟
ما باید به وجود جن معتقد باشیم، گر چه نتوانیم با دلایل علمى و فلسفى آن را اثبات نمائیم؛ زیرا قرآن کریم و رسول خدا و امامان(ع) از وجود آن خبر دادهاند، در قرآن مجید هفت بار لفظ «جان»، و بیست و دو بار لفظ «جن» و پنج بار لفظ «جنّه» و ده بار لفظ شیطان، شیاطین و ابلیس آمده است.
آنچه پیرامون سؤال مذکور، از آیات و روایات و کتابهای مختلف به دست آمده این است که:
«جنیان، همانند انسانها بر روی زمین و در این کره خاکی زندگی می کنند و عالم دیگری غیر از عالم انسانها ندارند. بنابراین، آنچه از گیاهان و درختان و دیگر اشیاء در عالم جنیان، تصور شود همین اشیاء و موجودات ریز و درشتی هستند که در کره زمین وجود دارند.»
تنها مطلبی که به سؤال مذکور در مورد جن، ارتباط داشته این است که در روایتی از امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) بیان شده است که:
«خداوند متعال، جن را به پنج صنف و گروه آفریده: گروه اول، مانند باد در هوا هستند. گروه دوم، مانند مارها هستند. گروه سوم مانند عقرب ها هستند. گروه چهارم مانند حشرات زمین هستند. گروه پنجم مانند انسان ها هستند».
پس جنیانی به صورت حشرات و دیگر حیوانات، آفریده شدهاند نه اینکه جنیان دارای عالم دیگری غیر از عالم انسانها باشند و در آن عالم، حشرات و حیوانات دیگری هم با آنها آفریده شده باشد.
بنابر این، آن حیواناتی که در عالم جنیان، تصور شده همان جنیان هستند نه حیوانات دیگر و خلقت تمام جنیان نیز به فرموده پروردگار بزرگ، از آتش است؛ زیرا خداوند متعال به طور مطلق فرمود که ما جن، را از آتش خلق کردیم و این خلق و آفرینش خود را به نوعی از اجنه، منصرف و مقید نفرموده همانگونه که در آفرینش انسان، به طور مطلق، فرموده ما انسان را از گل آفریدیم.
آیا جنیان نیز مانند انسانها از لحاظ ایمان و عمل به اصناف و گروههای مختلف تقسیم میشوند؟!
قرآن کریم در آیات ۱۱، ۱۴ و ۱۵ سوره جن به تقسیم و دستهبندی جنیان از نظر اعتقاد و عمل اشاره میکند و میفرماید:
«وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً».
«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً».
«وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛
در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالحاند و ما گروههاى متفاوتى هستیم. گروهى از ما تسلیم [فرمانها و احکام] خدایند، و برخى منحرفاند، پس کسانى که تسلیم شدند در صدد یافتن حقیقت و راه مستقیماند، ولى منحرفان هیزم دوزخاند.
در آیه اول جنیان را از زبان خود آنان به گروه صالحان و غیر صالحان تقسیم میکند. کلمه «صلاح» به معناى شایستگى است، در مقابل کلمه «طلاح» که به معناى ناشایستگى است.
مراد از «دون ذلک» برخی میگویند به معنای رتبهاى پایینتر و نزدیک به رتبه صالحان است. اما برخی میگویند ظهور آیه این است که کلمه «دون» به معناى غیر است؛ یعنی جنیان خواستهاند بگویند: بعضى از ما صالحاند، و بعضى دیگر غیر صالح. این معنا میتواند از جمله – کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً؛ ما داراى مسلکهاى متفرق بودیم – استفاده شود. و این عبارت بر تفرقه و تشتت دلالت دارد. کلمه «طرائق» جمع طریقه است که به معناى روشهایى است که مورد عمل واقع شده باشد.
واژه «قدد» جمع «قده» است که از مصدر «قد» به معناى قطعه است. اگر طرائق را به قدد توصیف کرده، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها جدا و بریده از طریقه دیگر است، و سالک خود را به هدفى غیر هدف دیگرى مىرساند.
البته در معنای صالحون برخی میگویند: ظاهرا مراد از کلمه «الصالحون» صالحان به حسب طبع اولى است؛ یعنی آنهایى که در معاشرت و معامله، طبعاً اشخاصى سازگارند، نه صالحان به حسب ایمان؛ به دلیل آنکه اگر منظور از صالحان، صلاحیت بر حسب ایمان بود، مناسبتر آن بود که این آیه بعد از آیه «وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ …»قرار گیرد، که در آن سخن از ایمان آوردن بعد از شنیدن هدایت بود.
اما در تقسیم دیگر در مورد جنیان میفرماید: «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ».
مراد از کلمه «مسلمون» این است که ما تسلیم امر خداییم؛ لذا مسلمون کسانی هستند که امر خود را تسلیم خدا کردند؛ یعنی هر چه خدا بخواهد و دستور دهد مطیع او هستند.
منظور از کلمه «قاسطون» کسانی هستند که میل به سوى باطل دارند. «قاسط» به معناى عدول کننده از حق است، بر خلاف کلمه «مقسط» که به معناى عدول کننده به سوى حق است.
بنابر این معناى آیه این است که ما گروه جنیان به دو طایفه تقسیم میشویم: یک طایفه آنهایى که تسلیم امر خدا و مطیع او هستند، و طایفه دیگر کسانى که از تسلیم شدن براى امر خدا – با اینکه حق است – عدول کرده و منحرف شدهاند.
کلمه «تحرى» در جمله «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً» در مورد هر چیزى استعمال شود، به معناى گشتن براى یافتن آن است؛ لذا معناى جمله چنین است: کسانى که تسلیم امر خدا شدند، آنها در صدد یافتن واقع و پیدا کردن حق بر آمدند.
قرآن کریم در ارتباط با سرانجام منحرفان از اجنه میفرماید: «أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛ و اما منحرفان هیزم جهنماند و در دوزخ با سوختن معذب مىشوند، و جانشان مشتعل میگردد.
دقیقاً مانند منحرفان از انس که فرمود: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ» ؛ بترسید از آتشى که هیزمش بدنهاى مردم (و سنگها) است.
آیا بعضی از مارها و حشرات و عقربهایی که ما میبینیم از اجنه هستند؟
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «خداوند متعال، جن را به پنج صنف و گروه آفریده: گروه اول، مانند باد در هوا هستند. گروه دوم، مانند مارها هستند. گروه سوم مانند عقربها هستند. گروه چهارم مانند حشرات هستند. گروه پنجم مانند انسانها هستند». منظور از این حدیث چیست؟ یعنی آیا بعضی از مارها و حشرات و عقربهایی که ما میبینیم از اجنه هستند؟ یا ما این گروه را هم نمیبینیم؟
پاسخ اجمالی
در این حدیث، گروه و افراد جن در نوع آفرینش و خلقت، بیان شده است که هر گروه در خصوصیات نوعیه با دیگر گروه فرق دارند، اگرچه در اصل آفرینش با هم فرقی ندارند؛ مانند اینکه میگوییم خداوند حیوانات، را به گروههای خزندگان، پرندگان، چهارپایان و… آفریده است.
بر اساس این روایت، برخی از مارها، عقربها یا حشراتی را که ما میبینیم، ممکن است از افراد جن باشند. با توجه به اینکه تمامی اجنه از هر صنف و گروه قابل دیده شدن هستند و هر فردی از افراد بشر نیز می تواند آنها را ببیند.
پاسخ تفصیلی
در این روایت، گروهای جن و نوع خلقت آنها بیان شده است که یک نوع از جنیان به صورت حشرات و نوع دیگر به صورت مارها و… آفریده شدهاند؛ مانند اینکه میگوییم خداوند حیوانات، را به گروههای خزندگان، پرندگان، چهارپایان و… آفریده است، اگرچه همه حیوان هستند، اما در برخی از خصوصیات با یکدیگر متمایزند. جنیان نیز در اصل خلقت با هم فرقی ندارند، اما دارای گروههای پنجگانه هستند که در حدیث بیان شده است.
در حدیث مورد پرسش، سخنی درباره دیده شدن یا نشدن آنها به میان نیامده است. اما با بررسی روایات وارده در موضوع دیده شدن جنیان، آنچه از مجموع روایات به دست آمده؛ این است که جنیان، جسم لطیفى هستند که امکان دیده شدن آنها، به طور مطلق بدون اختصاص به گروه یا نوع خاصی وجود دارد. این رؤیت و دیدن نیز اختصاص به فرد یا افراد خاصی از قبیل پیامبران یا امامان(ع) ندارد، بلکه همهی افراد بشر در صورتی که جنیان، خودشان را ظاهر کنند میتوانند ببینند».حال چه اینکه خودشان را به صورت انسان ظاهر کنند یا به صورت همان حشرات… بنابر این، ممکن است برخی از مارها و حشراتی را که میبینیم در حقیقت، افراد جن باشند.
نمونه ای از روایات مبنی بر دیدن جن
۱٫ شبی امام حسن و امام حسین(ع) روى بازوى پیغمبر(ص) خوابیدند و مادرشان حضرت فاطمه(ص) پس از خوابیدن آنها به منزل برگشت، آن دو بزرگوار وقتی بیدار شدند از عایشه پرسیدند: مادر ما چه شد؟ عایشه گفت چون شما خوابیدید به منزل برگشت، آنها هم در شب تیره و تار پر رعد و برقى که به شدت باران مىبارید، از منزل پیامبر بیرون آمدند، درب منزل نوری توجه آنها را جلب کرد، به دنبال نور رفتند و به طور اتفاقی به باغ بنى نجار رسیدند و اینجا بود که متوجه شدند از منزل فاصله گرفتند. امام حسن به امام حسین(ع) گفت ما سرگردانیم و نمیدانیم کجا میرویم و باید در این وقت بخوابیم تا صبح شود. امام حسین(ع) گفت برادر اختیار با تو است. همدیگر را در آغوش کشیدند و خوابیدند، وقتی پیامبر(ص) بیدار شد و فهمید آنان در منزل نیستند به دنبال آنها رفت و با الهام الاهی آنان را در باغ بنی نجار پیدا کرد، دید مارى گرد آنها است که مویش چون نى است و دو پر دارد، یکى را بر امام حسن(ع) روپوش کرده و یکى را بر امام حسین(ع)، چون چشم پیامبر(ص) به آنها افتاد آن مار خود را کنارى کشید و مىگفت خدایا من تو و فرشتگانت را گواه میگیرم که این دو فرزندان پیامبر تو هستند و من آنها را براى تو حفظ کردم و سالم به تو تحویل دادم. پیامبر(ص) به آن مار فرمود: «تو از چه کسانى هستی؟» گفت من فرستاده جنم به سوى تو، فرمود کدام جن؟ گفت جنیان نصیبین عدهاى از بنى ملیح؛ ما یک آیه از قرآن را فراموش کردیم و مرا خدمت شما فرستادند که بیاموزم… .
۲٫ امام باقر(ع) فرمود: «امیر المؤمنین علی(ع) بر منبر بود، اژدهایى از طرف یکى از درهاى مسجد پیش آمد و مردم خواستند آن را بکشند، امیر مؤمنان(ع)، آنان را از کشتن آن اژدها باز داشت، آنها دست باز داشتند آن اژدها آمد تا به منبر رسید به امیر المؤمنین(ع) درود گفت و آن حضرت بدو اشارت کرد صبر کند تا سخنرانى خود را به پایان رساند و چون سخنرانى خود را به پایان رساند به او فرمود: تو کیستى؟ گفت: من عمرو پسر عثمانم که کارگزار شما بود بر جن. پدرم مرده و وصیت کرده خدمت شما برسم و نظر شما را بخواهم و من نزد شما آمدم، یا امیر المؤمنین به من چه میفرمایى و چه حکم میکنی؟ امیر المؤمنین(ع) به او فرمود: من تو را سفارش به تقواى الهی و ترس از خدا میکنم و اینکه برگردى به جاى پدرت در میان جن کارگزار باشى که تو بر جنیان از طرف من نیابت دارى».
۳٫ سدیر صیرفى میگوید: «امام باقر (ع) نیازمندهایى را در مدینه به من سفارش داد و من از مدینه (به سوى مکه) روانه شدم و در تنگه روحاء (در سى میلى یا چهل میلى میان مکه و مدینه) بر شتر خود سوار بودم که یک شخصی را دیدم با خود گفتم شاید تشنه باشد به او آب تعارف کردم گفت نیازى به آب ندارم و نامهاى به من داد که مهر او هنوز تر بود، چون نگاه کردم، مهر امام باقر(ع) بود، گفتم: چه وقتى این نامه را از آقایت گرفتى؟ گفت: هم اکنون، در نامه امام(ع) به من دستوراتی داده بود، وقتی دوباره رو برگردانیدم کسی را نزد خود ندیدم، سپس نزد امام باقر(ع) آمدم، گفتم: قربانت، مردى نامه شما را که هنوز مهرش تر بود براى من آورد، فرمود: اى سدیر، ما خدمتکارانى از جن داریم که هر وقت شتاب داشته باشیم آنها را مىفرستیم».
۴٫ سعد اسکاف میگوید: «خدمت امام باقر(ع) میرفتم و مىخواستم اجازه ورود بگیرم، خدمت او برسم، به ناگاه دیدم شتران با جهازى بر در خانه صف کشیده و ناگهان آوازها برخاست و سپس مردمى عمامه بر سر از در خانه بیرون آمدند، من خدمت امام رسیدم و گفتم: قربانت، امروز دیر به من اجازه ورود دادید و مردمى دیدم عمامه بر سر از خانه بیرون آمدند، من آنها را نشناختم.
امام(ع)فرمود:
اینها برادران جن شما بودند نزد ما مىآیند و از حلال و حرام و معالم دین خود پرسش مىکنند
حکم تسخیر جن، ارواح و شیاطین چیست؟ آیا ارتباط و استفاده از جن و ارواح و حتی شیاطین در امور زندگی قابل توجیه است یا خیر ؟ چرا؟
ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح و اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام دارد.
قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی ایمانی، بی تقوایی، معامله ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت، افزایش گناه و خواری دانسته است.
روایات دینی؛ ساحری را کفر، کفر به قرآن، شرک، دوری از رحمت الاهی و دین اسلام، بی نیازی از بندگی الاهی و مایه ورود به جهنمو عدم ورود به بهشتو ساحر را ملعون دانسته اند.
فقها؛ هم به دلیل آیات و روایات و ضررهای جسمانی و روانی و دینی و اجتماعی، که ساحری دارد آن را حرام دانسته اند.
آیا ارتباط جنسی جنها برای زاد و ولد مثل انسانها است؟
پاسخ اجمالی
از آیات متعدد قرآن کریم، استفاده میشود که، جنّیان چون انسانها با یکدیگر سخن میگویند و یکدیگر را به نیکوکارى دعوت کرده و از عذاب خدا میترسانند. همچنین همانند انسانها تکلیف، زندگی، مرگ و عقاب و ثواب دارند. اما اینکه تکثیر و زاد و ولد جنّیان چگونه است آیات و روایات صریح در این زمینه نداریم، ولی با استفاده از برخی از آیات قرآن میتوان استفاده کرد که آنان دارای نر و ماده هستند و همانند انسانها مقاربت و نزدیکی جنسی دارند.
پاسخ تفصیلی
از آیات متعدد قرآن کریم، استفاده میشود که، جنّیان چون انسانها با یکدیگر سخن میگویند و یکدیگر را به نیکوکارى دعوت کرده و از عذاب خدا میترسانند. همچنین همانند انسانها زندگی و مرگ دارند، دارای تکلیف و حسابرسی، عقاب و ثواب هستند. دارای ادیان مختلف بوده و به نبوّت رسول خدا(ص) ایمان آوردهاند.
اما اینکه تکثیر و زاد و ولد جنّیان چگونه است، آیات و روایات صریح در این زمینه نداریم، ولی با استفاده از برخی از آیات قرآن میتوان استنباط کرد که آنان دارای نر و ماده هستند و همانند انسانها مقاربت و نزدیکی جنسی دارند. در اینجا به آیاتی اشاره میشود:
الف. «سُبْحانَ الَّذی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ»؛
منزّه است آن خدایى که همه جفتها را بیافرید، چه از آنچه زمین میرویاند و چه از نفسهایشان و چه آن چیزهایى که نمیشناسند. استناد کرد؛ طبق این آیه شریفه، نبات و انسانها نر و ماده دارند و نیز چیزهایی که ما آن ها را نمیشناسیم.
جمله «وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ» جنّ را نیز شامل میشود که نر و ماده دارند ولى ما چگونگی آنرا نمیدانیم. البته این در صورتى است که مراد از «الازواج» در آیه اصناف نباشد.
ب. «وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛
و از هر چیز جفتى بیافریدهایم، باشد که عبرت گیرید. این آیه صراحت دارد در اینکه نر و مادگى در بیشتر مخلوقات هستی جریان دارد و جمله «کُلِّ شَیْءٍ» به طور حتم جنیّان را نیز در بر میگیرد.
ج. «وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِ»؛
و نیز مردانى بودند از آدمیان که به مردانى از جنّ پناه میبردند. از این آیه استفاده میشود که بین جنّیان نیز زن و مرد وجود دارد.
تا اینجا با استناد به آیات یاد شده به دست آمد که جنیان نیز مانند انسانها دارای جنس نر و ماده هستند، اما در چگونگی مقاربت و نزدیکی آنان و تکثیرشان میتوان به آیاتی که در وصف حوریان بهشتى هست تمسّک نمود و آن اینکه خداوند سبحان در وصف حوریان بهشتی میفرماید:
«لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ»
حوریان بهشتى را قبل از شوهرانشان نه آدمى دست زده و نه جنّ.
مفسّران از این آیه نکات زیر را استفاده نمودهاند:
۱٫ برای جنیان نیز ثواب و پاداش هست.
۲٫ همانگونه که خداوند به نیکوکاران و مؤمنان از انسان، حوریان انسی بهشتی هدیه میکند که قبل از آنان هیچ انسانی با این حوریان نزدیکی نداشته به نیکوکاران و مؤمنان از جنّ نیز حوریان جنّی را هدیه میکند که قبل از آنان هیچ جنّی با این حوریان نزدیکی نکرده است.
۳٫ «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ» در آیه، به معنای «لم یفتضهن» است و افتضاض؛ یعنی آمیزش به گونهای که پرده بکارت پاره شود و از آن خون بکارت جاری شود. از آنجایی که قرآن میفرماید: «قبل از شوهرانشان هیچ انسان و جن با آنان نزدیکی نکرده»، معنایش این است که جنّ نیز همانند انسان زنان را لمس و با آنان همانند آدمی نزدیکی و آمیزش میکند. بنابراین، میتوان از این آیه استفاده کرد که تکثیر و زاد و ولد جنّ، همانند تکثیر و زاد و ولد انسان ها بهوسیله مقاربت و نزدیکی نر و ماده صورت میگیرد.
آیا جنّ میتواند چیزهای با ارزش، مانند طلا را با خود ببرد؟
در این زمینه، ابتدا باید گفت که امکان اینکه جنیان بتوانند چیزی را جابهجا کنند، در خود قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است:
«فرد نیرومندى از جنّیان [رو به سوى سلیمان کرد و ]گفت: پیش از آنکه از جایگاهت برخیزى، من آن تخت را نزد تو میآورم و من در این کار، توانا و امینم»
از این آیه میتوان نتیجه گرفت که همواره این امکان وجود دارد که اشیا توسط آنان جابهجا شود، اما با این وجود باید توجه داشت که اینگونه نیست که خدا به آنها این اجازه را داده باشد که آنان همواره در کار بشر دخالت کرده، زندگی عادی آنان را مختل کرده و به زحمتشان بیندازند.
در همین راستا، در بیشتر مواردی که ارواح و اجنه نسبت به اموری؛ مانند گمشدن اشیا مقصر شناخته میشوند، در واقع آنان هیچ تقصیری نداشته، بلکه انسانها تنها به دلیل برخی مشکلات جسمی و روحی، به دنبال مقصری از میان آنان میگردند.
در همین زمینه، امام صادق(ع) درباره آنچه در مورد آسیب رساندن از ناحیه ارواح مطرح شده بود، میفرماید: «بیشتر آن چیزی که در مورد آزار ارواح مطرح میشود، به دلیل بیماریهایی؛ مانند تلخی مزاج، فشار خون و بالا رفتن بلغم میباشد و انسان قبل از آنکه این بیماریها او را نابود کنند، باید به درمان آن ها بپردازد».
بر این اساس، بیشتر مواردی که گم شدن اشیا به اجنه نسبت داده میشود، در واقع اینگونه نبوده و چه بسا منشأ گم شدن آنها بعدها روشن شود. با این وجود، ادعیهای جهت رفع مزاحمت اجنه وجود دارد.
آیا شیطان (ابلیس) از فرشتگان بود یا جن؟
درباره اینکه شیطان از فرشته بوده است یا جن دیدگاههای مختلفی وجود دارد. منشأ این اختلاف، جریان خلقت حضرت آدم(ع) بود که با فرمان الهى، فرشتگان بر آدم(ع) سجده کردند ولى شیطان سجده نکرد.
عدهاى که میگویند شیطان (ابلیس) از فرشتگان بود، استدلالشان این است که: چون در آیه شریفه، ابلیس از بین ملائکه استثنا شده (همه ملائکه سجده کردند الاّ ابلیس) پس ابلیس باید از جنس ملائکه باشد.
جواب: استثنا شدن ابلیس از بین ملائکه نشان دهنده همجنس بودن او با ملائکه نیست؛ بلکه نهایتاً میرساند که ابلیس (به واسطه عبادت چند سالهاش) میان ملائکه و در صف آنها بوده است؛ ولى بعدها به دلیل استکبار و نافرمانى و عناد در پیشگاه خداوند سبحان، از بهشت رانده میشود.
تأیید بر این مدّعا چند مطلب است:
۱٫ خداوند در سوره کهف میفرماید: «شیطان (ابلیس) از جنس جنیّان است».
۲٫ خداوند، معصیت را به طور عام از ملائکه سلب نموده است. پس ملائکه موجوداتى معصوم هستند و هرگز مرتکب گناه، عناد، تفاخر، استکبار و… نمیشوند.
۳٫ در برخى آیات قرآن، سخن از آباء و اجداد شیطان به میان آمده. و این مطلب میرساند که توالد و تناسل در مورد شیطان و به طور عام در میان جنیّان راه دارد و حال آنکه ملائکه موجوداتى روحانى هستند که این قبیل مسائل یا حتى خوردن و آشامیدن و… در مورد آن ها راه ندارد.
۴٫ خداوند در برخى آیات قرآن فرموده است که ملائکه را رسولانى قرار داده است. رسول؛ یعنى فرستاده خدا و کسى که عنوان رسول، برازنده وى میگردد، احتمال هر گونه کفر و خطا و معصیت در او از بین میرود. پس چگونه ممکن است شیطان با این معصیت بزرگى که مرتکب شد، جزو ملائکه باشد؟!
علاوه بر این؛ اجماع علما و اخبار متواترى از ائمه معصومین(ع) به ما رسیده و حاکى از این است که: شیطان جزو ملائکه نبوده است. و همانگونه که میدانیم تواتر یکى از مهمترین ابزار کاشفیت در صدق حدیث میباشد.
پاسخ تفصیلی
محور و علت اساسى طرح این سؤال، جریان خلقت حضرت آدم(ع) میباشد. وقتى خداوند اراده فرمود که انسان را بیافریند، فرشتگان در نهایت ادب و احترام و به قصد پرسش و استفهام، از خداوند پرسیدند که: آیا ما براى تسبیح و تقدیس تو کافى نیستیم؟! و اصولاً خلقت انسان براى چیست؟ وقتى خداوند راز خلقت انسان را برایشان بیان فرمود و به فرشتگان نوید داد که انسان خلیفه خدا، در زمین است، فرشتگان متواضعانه دعوت پروردگارشان را (مبنى بر سجده بر حضرت آدم) پذیرفته و از سر اخلاص و احترام، بر آدم سجده کردند. در میان فرشتگان و یا بهتر بگوییم در صف فرشتگان، ابلیس قرار داشت که او نیز مدت طولانى، عبادت خداوند را میکرد؛ اما در درونش رازى مکتوم و مستور بود که هیچکس جز ذات اقدس حق تعالى بر آن آگاهى نداشت. رازى که مدتها پنهان بود اما در جریان خلقت حضرت آدم(ع)، از آن پرده بردارى شد، کفر ابلیس بود. آرى او از مدتها قبل کافر شده بود ولى استکبار و عنادش در قضیه سجده نکردن بر حضرت آدم، از این کفر پنهان، پرده برداشت.
وقتى خداوند به همه فرشتگان و ابلیس [که در میان آنها بود و عبادت میکرد] فرمان داد: بر آدم سجده کنید، همه فرشتگان اطاعت کردند غیر از ابلیس که از این فرمان سرپیچى کرده و سجده ننمود. استدلالش هم این بود که: من از آتش آفریده شدهام و او از خاک. چگونه موجود برتر بر موجود پستتر سجده کند؟
گویا ابلیس از حقیقت آدم غافل بود! گویا نمیدید که روح الهى در او دمیده شده و انسانیت انسان و ارزش و عیارش همان گوهر ملکوتى است که از ناحیه پروردگارش به او افاضه شده. آرى به گمان شیطان، آتش لطیفتر از گِل بود – گرچه در این قیاس هم، دچار اشتباه شده بود، که فعلاً محل بحث ما نیست – او فقط جنبه ناسوتى و بدنى انسان را دیده و از مقام شامخ انسانیت او غافل شده بود! و اینچنین بود که شیطان با دو عکس العمل مقابل دو عمل، از بهشت و درگاه عالى بارى تعالى رانده شد. عکس العمل اول او، تفاخر بود نسبت به عمل آفرینش انسان و عکس العمل دومش، استکبار و در نهایت، سرپیچى بود، نسبت به خداوند و دستور الهى.
اکنون سخن در این است که؛ آیا شیطان (ابلیس) جزء فرشتگان بود یا خیر؟ قبل از بیان پاسخ، لازم است مفردات این سؤال را به طور خلاصه مدنظر قرار دهیم تا به خواست خداوند پاسخ، از اتقان و استحکام علمى بیشترى برخوردار گردد، بدین منظور، به بررسى و توضیح چند واژه میپردازیم: الف. شیطان، ب. ابلیس، ج. فرشته، د. جن.
الف. شیطان
کلمه «شیطان» از ماده «شطن» میباشد. «شاطن»؛ یعنى موجود خبیث و پست، متمرّد و سرکش، طاغى و نافرمان. اعم از انسان، جنّ یا جنبندگان دیگر. حتى به معناى روح شریر و دور از حق نیز آمده، که در حقیقت قدر مشترک همه این معانى یکى است. بنابراین، شیطان اسم عام (اسم جنس) است که به موجود موذى و منحرف کننده (خواه انسان یا غیر انسان) اطلاق میشود.
در قرآن مجید و لسان ائمه معصومین(ع) نیز شیطان تنها به موجود خاص اطلاق نشده؛ بلکه به انسانهاى شرور یا حتى اخلاق ناپسند، چون حَسَد، نیز شیطان گفتهاند.
ب. ابلیس
اسم خاص (عَلَم) میباشد که تنها یک مصداق دارد. او کسى بود که اولین معصیت را در جهان امکان مرتکب شده و در برابر پروردگارش، دعوى استقلال کرد. تفاخر و استکبار نمود، از فرمان مولایش ابا کرد و سرانجام نیز از بهشت رانده شد.
نام غیر شریف ابلیس «عزازیل» بوده است و ابلیس، از ماده «ابلاس»، در واقع لقب او میباشد. ابلاس؛ یعنى مأیوس شدن و شاید به این اعتبار که ابلیس از رحمت خدا مأیوس شد، این لقب را گرفت.
ج. فرشته
مناسب است به پارهاى از صفات فرشتگان اشاره کرده تا بتوانیم نتیجه بگیریم که چون فرشته راهى به سوى معصیت ندارد. بنابراین، شیطان نمیتواند از جنس فرشتگان باشد.
فرشتگان، موجوداتى هستند که خداوند در موردشان بهترین توصیف را در قرآن مجید آورده است. آنجا که میفرماید:
«بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُون، لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُون»
در نهاد فرشتگان هرگز خلاف حق، چیزى نبوده و همیشه و در همه حال مشغول عبادت و اطاعت پروردگارشان هستند.
موجوداتى هستند معصوم. خود و ضمیر پاکشان را هرگز به گناه آلوده نمیکنند. مهمتر از همه؛ اطاعت و انقیادشان در برابر پروردگارشان است. اظهار عجزشان در برابر آنچه نمیدانند و عدم تفاخر و استکبار در برابر آنچه میدانند؛ زیرا یقین دارند که داشتههایشان نیز از سوى ذات ربوبى حق تعالى است و اگر لحظهاى ارادهاش بر ندانستن چیزى تعلق بگیرد، آنچه میدانند نیز تبدیل به نادانى خواهد شد.
آرى مهمترین تفاوت فرشتگان و شیطان در جریان خلقت و سجده بر آدم(ع) هویدا میشود؛ زیرا فرشتگان با جان و دل دریافتند که علم اسماء را نمیدانند؛ یعنى فهمیدند که چیزهایى را نفهمیدهاند. اما شیطان با عناد و استکبارى که داشت میاندیشید همه چیز را میداند و هرگز نفهمید که سجده بر آدم به جهت علومى است که از سوى خدا بر حضرت آدم(ع) افاضه شده و ذهن تاریک او را هیچ راهى بر یافتن آن علوم نیست! یعنى کبر و غرورش مانع از فهمیدن او شد و سرانجام مانع از سجده کردنش! زیرا اباى او از سجده نیز، اباى استکبارى بود نه اینکه طاقت یا توان سجده را نداشته باشد!
با این توضیحات روشن میشود که چون فرشته، معصوم محض میباشد، گناه در او راه ندارد. وقتى گناه راه نداشت، پس تمام کارهایش اطاعت محض پروردگار است. اگر اطاعت براى موجودى واجب و ضرورى شد پس کفر و استکبار و معصیت از او ممتنع است. (این دلیل، اولین دلیل عقلى بر تفاوت شیطان با فرشته است و در نتیجه، فرشته نبودن شیطان است).
قبل از بیان سایر ادله عقلى و نقلى، لازم است به توضیح مختصرى در مورد جن بپردازیم.
د. جنّ
جنّ در اصل، چیزى است که از حواس انسان پوشیده شده است. قرآن کریم وجود چنین موجوداتى را تصدیق نموده و درباره آنان مطالبى بیان کرده و جنس آنها را از آتش میداند؛ همچنان که نوع بشر از خاک آفریده شده. البته خلقت این موجودات نیز قبل از انسان بوده است.
برخى از دانشمندان، از جن تعبیر به نوعى از ارواح عاقله میکنند که مجرد از ماده میباشند. البته پیداست که تجرد کامل ندارند؛ زیرا چیزى که از آتش آفریده شده، مادى است و یک حالت نیمه تجرد دارد، به تعبیر دیگر نوعى جسم لطیف است.
از آیات قرآن بر میآید که جن نیز مانند نوع بشر، داراى اراده و شعور است و کارهاى سخت را نیز میتوان انجام دهد و مؤمن و کافر نیز دارد. بعضى صالحند، بعضى فاسد. مانند انسان زندگى و مرگ و قیامت دارند. … مذکر و مؤنث داشته و ازدواج و تکثر نیز در میان آنها هست.
اما سخن اصلى در اینکه؛ آیا ابلیس جزء ملائکه بوده یا خیر، بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد و منشأ آن اختلاف، شاید تمسک به برخى آیات قرآن مجید باشد.
عدهاى که میگویند، شیطان (ابلیس) جزء ملائکه است، دلیل عمده آنان، استناد به آیهاى است که خداوند فرموده: «و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس»؛ زیرا در این آیه، ابلیس از سجده کردن استثنا شده و مستثنى منه در این جمله، ملائکه است و در نتیجه ابلیس جزء ملائکه میشود.
ولى حق این است که ابلیس جزء ملائکه نمیباشد. اخبار متواترى که از ائمه هدى(ع) رسیده و امامیه در آن اجماع دارند، همگى تأکید بر این مطلب است که ابلیس جزء جنیّان بوده، نه فرشتگان!
براى این مطلب چند استدلال وجود دارد که ما به مهمترین آن ها اشاره میکنیم.
۱- خداوند تعالى فرموده: «…ابلیس کان من الجن»؛ یعنى ابلیس از جنس جنّ بوده است.
۲- خداوند تعالى فرموده: «لا یعصون الله ما اَمَرهم و یفعلون ما یؤمرون»؛ خداوند درباره ملائکه فرموده است که: به هیچوجه خدا را عصیان نمیکنند؛ یعنى به صورت عام از ملائکه نفى معصیت شده و این میرساند که اولاً، هیچیک از ملائکه و ثانیاً، هیچگونه معصیتى، را مرتکب نمیشوند.
۳- خداوند فرموده: «افتتخذونه و ذُرتیه اولیاء من دونى و هُم لکم عدو»؛این مطلب میرساند که در میان جنیّان ذریه و نسل یا به عبارتى توالد و تناسل وجود دارد و حال آنکه فرشتگان خلقتشان روحانى است و این قبیل مسائل بین آن ها وجود ندارد.
۴- خداوند مىفرماید: «جاعل الملائکه رسلاً»؛ یعنى خداوند ملائکه را رسولانى قرار داد، و میدانیم که کفر و عصیان بر رسول خدا جایز نیست.
اما در پاسخ به دلیل کسانى که استثنا ابلیس از فرشتگان را مدنظر قرار دادند، باید گفت: استثنا شدن ابلیس از ملائکه، به هیچوجه دلالت بر همجنس بودن ابلیس با ملائکه ندارد. نهایت چیزى که از این مطلب فهمیده میشود، این است که ابلیس در صف ملائکه و میان آنها بوده و مانند فرشتگان مأمور به سجده شده است. حتى عدهاى گفتهاند: استثنا در این آیه، از نوع استثنا منقطع است؛ یعنى مستثنى منه در جمله وجود ندارد.
در توصیف ابلیس گفتهاند حدود شش هزار سال خدا را عبادت کرده است. پس قرار گرفتن چنین موجودى [که مدت زیادى مشغول اطاعت پروردگار بوده]، در صف فرشتگان، امر چندان بعیدى نیست.
از امام صادق(ع) پرسیدند:
آیا ابلیس از ملائکه است یا جزء سایر موجودات آسمانى است؟ فرمود:
«نه از ملائکه است و نه از سایر موجودات آسمانى؛ بلکه او جنّ است؛ ولى همراه ملائکه بوده است. ملائکه نیز گمان میکردند او از جنس آنهاست، ولى خداوند متعال میدانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت».
نه مطالبتان اشتباه است من خودم جز آن افراد هستم
در ۵۰ درصده افراد هیچ چیز فراموش نمیشود و حتی اگر ی جن به یک زن تجاوز کند میتواند زن را حامله کند من با علمای زیادی حرف زدم و اگر جن از قبایل میمون و یا قبایل قویتر باش کمتر افرادی از آنها رهایی یافته و بیشترشان با آنها زندگی میکنند
اگه جن کافر باشد باعث کشتن هم میشود ولی اگر مسلمان باشد احتمالش خیلی کم است
سلام خسته نباشین تعجیلا به کمک نیاز دارم ، از اشنایان دور کسی ایت الکرسیرو تو زباله ها خاک کرده و بعد بهش عذاب اونده توهم میزنه میگه خواب میبینم و جنیا میان روم میگن گوشاتو میبریم و … چه کمکی برمیاد از دستمون !؟
سلام مدیر. من یه ساعت پیش جن را احضار کردم با دردسر فراوان اومد یه چیزی هوایی متوجه شدم ولی رفیقم حالش اصلا خوب نیست خیلی ترسیدم چه کار کنممممممم تر خدا با این شماره تماسیسی بگیرید ب همدان اگه میتونید کاری بکنونید زنگ بزنید در خیلی ترسیدم موندم پیش کی برم هی فریاد میزنههه جاسمم
۰۹۰۲۳۰۱۴۵۷۰
با سلام خدمت شما .
تا الان موارد بسیاری از تسخیر بدن انسان توسط جن گزارش شده و در آینده ای نزدیک چند فیلم در این زمینه منتشر خواهیم کرد . چیزی که در این ویدیوها مشخص هستش اینه که پس از خارج شدن جن از بدن افراد تسخیر شده این افراد زنده می مانند و معمولا گزارش شده چیزی را به یاد نمی آورند . البته خارج کردن جن از بدن فرد تسخیر شده کار ساده ای نیست و ممکن است قصد کند به بدن یکی دیگر از افراد داخل جلسه نفوذ کند ( طبق ادعای یکی از دوستان که چند بار در این جلسات بوده ) .
سلام
من یه گردبند حرز امام جواد دارم که همیشه دارمش ولی متوجه شدم وقتی وه اون گردبند داخل گردنم نیست و من خواب باشم و اطرافمم هیچ کس نباشه تو خواب اذیتم می کنن ولی با وحود گردنبند اصلا این اتفاقا نمی افته و تو خواب هم کاملا اطرافم و می بینم ولی حس مشکل اینجاست که برای چتد دقیقه حس می کنم روحم و دارن کامل از بدنم جدا می کنن که بسیار هم درد می کشم تو خواب وقتی از خواب بیدار می شم بدنم کاملا سرده ولی بعد گذشت چند دقیقه دمای بدنم درست نی شه با اینکه من نه تاحالا احضاری انجام دادم و حتی نماز هم می خونم نمی ددنم چرا این اتفاقا می افته چی کار کنم دلیل این اتفاقا چیه؟؟
سلام ببخشید ی سوال داشتم آیا جنی که بسیار قوی باشد میتواند روح انسان را بدزدد و خودش وارد بدن انسان شود… درصورتی که اگر از فرد خارج شود شخص بمیرد… خواهشمیکنم ج بدین
نه امکان پذیر نیست
نه امکان پذیر نیست