چرا برخی افراد بیشتر از دیگران رنج می کشند؟
چرا کائنات همه را یکسان خلق نکرد؟ چرا برخی از نظر جسمی ناتوان و دیگران توانمند هستند؟ چرا برخی فقیر و دیگران غنی هستند؟ اگر خدایی وجود دارد، چرا همه را یکسان خلق نکرده؟
چرا همه نباید کارهای مثبت داشته باشند؟ چرا همه نباید نرم افزار یکسانی داشته باشند؟ فایده تمام این نابرابری های وحشتناک چیست؟
این ها پرسش هایی هستند که از آغاز جهان انسان ها را به ستوه آورده اند. اکنون مکث کنید و آن را با شفافیت مطلق بررسی کنید.
اگر این کار را انجام دهید می بینید که علت اصلی رنج انسان نقض جسمی یا فقر نیست. علت رنج انسان، خودش است. نخست بیایید بین درد و رنج تمایز قائل شویم. درد، جسمی است.
درد، زمانی ایجاد می شود که بدن صدمه می بیند. بدن با بروز درد به شما هشدار می دهد که مشکلی وجود دارد و کاری باید انجام شود. درد، سودمند است. این یک ندای بیداری ارزشمند است. از سوی دیگر، رنج، روانی است.
توسط شما تولید شده است صد درصد ساخته ماست برای درد کشیدن انتخابی ندارید، اما برای رنج کشیدن انتخاب دارید. همیشه می توانید انتخاب کنید که رنج نکشید.
بیایید نگاه دقیق تری به این موضوع بیندازیم. هزار سال پیش، مردم سرتاسر دنیا شادمانه در ساده ترین خانه ها زندگی می کردند. این، مشکل نبود. امروز، مشکل این است که شخصی در یک عمارت و شخص دیگری در یک آپارتمان یکخوابه زندگی می کند.
این امر، منبع رنج شخص آخر است. شخصی سه خودرو دارد و دیگری یکی دارد. این نیز منبع رنج شخصی آخر است.
شخصی به سفرهای خارجی می رود و دیگری نمی رود. این هم منبع رنج شخص آخر پس، این موقعیت فیزیکی نیست که باعث بدبختی می شود. علت آن، روش واکنش شما به آن است.
کارمای شما چیزی نیست که برایتان رخ می دهد. کارمای شما روش واکنش شما به اتفاقی است که برایتان رخ می دهد. انسان ها می توانند از هرچیزی رنج ببرند.
شخصی نمی تواند به کالج برود، به همین دلیل رنج می برد. شخص دیگری وارد کالج می شود و نمی تواند فارغ التحصیل شود، پس رنج می برد. شخصی نمی تواند شغل پیدا کند، پس رنج می برد. شخصی شغل پیدا کرده و حالا بیشتر رنج می برد. شخصی ازدواج نکرده، پس رنج می برد. شخصی ازدواج کرده و در رنج است شخصی هیچ فرزندی ندارد، پس رنج می برد. شخصی فرزند دارد، پس در عذاب همیشگی است. رنج شما به دلیل موقعیت تان نیست. رنج شما به دلیل روشی است که خودتان را ساخته اید. و این چیزی است که باید به آن نگاه کنید.
هر گاه راه گریزی نیست، همواره راه عبوری هست. پس، از رنج و درد رو برنگردانید. با آن رو به رو شوید و آن را به طور کامل احساس کنید.
آن را حس کنید، اما در باره آن فکر نکنید. در صورت لزوم درد و رنج خود را ابراز کنید، اما در باره آن در ذهن خود فیلم نامه ننویسید. تمامی توجه خود را به احساس معطوف کنید، نه به شخص، رویداد یا وضعیتی که در ظاهر موجب آن بوده است.
اجازه ندهید ذهن به بهانه ناراحتى، از شما یک مظلوم بسازد. احساس تأسف برای خود و بازگویی ماجراها برای دیگران، شما را اسیر ناراحتی نگه می دارد.
از آنجا که امکان ندارد بتوان از عواطف دور شد، تنها راه دگرگونی، آن است که به درون احساس بروید، وگرنه هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. پس توجه کامل خود را به احساستان بدهید و از برچسب زدن ذهنی به آن دوری کنید. در همان حال که به درون احساس می روید، به شدت هشیار باشید. در آغاز شاید مکان تاریک و ترسناکی به نظر بیاید. هنگامی که میل به رو گرداندن از درد در شما شدید شد، این خواسته را مشاهده کنید، اما به آن عمل نکنید. همچنان توجه خود را بر درد متمرکز نمایید و اندوه، ترس، دلهره، تنهایی و هر چه را که هست، لمس کنید. هشیار و حاضر باقی بمانید؛ حاضر با تمامی وجودتان، با یکایک سلول های بدنتان. شما با این کار نور را به داخل تاریکی می تابانید. این شعله آگاهی شماست.