چرا گذشته دست از سرم برنمیدارد
ترس، با قدرت متقاعد کردن خیلی زیاد، خود را در صدای عدم اطمینان مستتر مینماید، وجودتان را مالامال از نگرانی، تردید و حتی وحشت میکند. ترس، با نطق غرای همیشگی خود، شما را در چنبرهی انتقاد از خویش گرفتار میسازد. قدرت مبهم ترس برگرفته از متقاعد کردن شما به دوری جستن از بالاترین حقیقت خود و سر فرود آوردن در مقابل جراحات گذشته است.
🔸هربار که ترس پیروز میدان میشود، شما بازنده هستید. هر بار که ترس را برمیگزینید، بالاترین آرزوهایتان از مقابل دیدگانتان پر میکشند. در چنین وضعیتی، در دام گذشته خود میافتید و قادر نیستید به سمت آیندهای که آرزویش را دارید و سزاوارش هستید، گام بردارید.
🔺 ترس فریاد میزند:«رها نکن! از کینهها، عصبانیت، غم یا بهانههای خود دست برندار!» ترس شما را مورد سرزنش قرار میدهد و میگوید که حتماً شکست خواهید خورد. ترس با خوشحالی، تمام مواردی که تلاش کردید و به نتیجهای که میخواستید دست نیافتید را به شما یادآوری میکند.
🔻ترس، تک صدایی یکنواخت است که از زمانی که خیلی جوان بودید به شما نهیب زده و همیشه به شما هشدار داده است:« مراقب باش. این وضعیت پایدار نخواهد ماند. تو استحقاقش را نداری. هیچ کس نمیتواند همه چیز را با هم داشته باشد. فکر میکنی که هستی؟» آنگاه شما به جای اینکه در مقام دفاع از خود برآیید و فریاد بزنید:« من زنی قوی، با اعتماد به نفس و ارزشمند هستم،» ، خود را به ترس تسلیم میکنید، سرتان را با شرمندگی به زیر افکنده و به راهی که میرفتید ادامه می دهید، حتی اگر دوستش ندارید و حتی اگر راهی باشد که شما را از خواستههایتان دور کند.
▪️خبر مأیوسکنندهتر، این است که اگر به جنگ ترس نروید و به آن پیروز نشوید، با گذشت هر سال، صدای آن بلندتر و بلندتر میشود. و همچون یک طوفان استوایی قدرت میگیرد. قبل از اینکه چیزی بفهمید، ترس نیرو و قدرت تندبادی را دارد که زندگیتان را جارو میکند، تمام دستاوردهایی که برایشان تلاش کردهاید را نابود میکند و تمام آرزوهایتان را به باد میدهد.