چطور موجوداتی این چنین پیچیده به وجود آمده اند؟

پژوهشی درباره پیشینه DNA ، سومریان و DNA

بدون شک هیچکس پیچیدگی یک جاندار را منکر نیست حال پرسش اینجاست:چگونه این همه پیچیدگی نتیجه ی انتخاب طبیعتی بی شعور است؟
زیست شناسان بیشتر از هرکسی با پیچیدگی بدن انسان سروکار دارند؛دیدگاه آنها به این مسئله چیست ؟ بیایید با هم این مسئله شگفت را برسی کنیم .

ابتدا از نگاه طراحی هوشمند بررسی کنیم ، طراح هوشمند چگونه میتواند یک ژن مناسب را طراحی کند؟
درواقع طراح دانا باید تشخیص دهد که یک ژن دقیقا چه پروتئینی را کد میکند ، سپس دقیقع ژن را ویرایش کند که به ساختار دقیق و ۳ بعدی پروتئینی دست یابد که ، جای جای این پروتئین از اتمهایی است که فقط در این شکل و حالت خود عملگر هستند ، یعنی اسید آمینه ها جوری باهم ارتباط داشته باشند که اتمهای تشکیل دهنده، به نوبه خود جوری باهم ارتباط برقرار کنند که در جایی و یک مجموعه اتمها نیازمند به جذب میزان خاصی بار الکتریکی (الکترون) شوند این محاسبه آنقدر پیچیده است که باید تعامل اوربیتالی و اشتراک الکترون تک تک اتمهای موجود در تمام اسید آمینه های پروتئین در تمام حالت های ممکن و حالت فضایی پروتئین ، همچنین تعامل بخش های آبدوست و آبگریز پروتئین با پیوند های هیدروژنی مولکول های آب احاطه کننده پروتئین بررسی شود.
درحالی که فقط برای محاسبه اینکه یک الکترون در یک اوربیتال مولکولی آنهم فقط در یک اسید آمینه چه سرنوشتی دارد باید حجم عظیمی از محاسبات را انجام دهد ، و میدانید که همین محاسبه در یک اتم منفرد ساده برای یک الکترون چقدر وحشتناک است.
تمام اینها فقط برای محاسبه ساده ترین شکل پروتئینی تک عملگر بود !
پروتئینهایی هستند که در اولین مرحله اتصال برای انجام مرحله دوم تغییر شکل پیدا میکنند و پیوند های جدیدی ایجاد میکنند ، یعنی باید دوباره تمام محاسبات را از اول انجام داد و اینبار به شکلی پیچیده تر !

●اجازه دهید موضوع را کمی ساده تر کنیم!

تا اینجا پروتئینی طراحی شد که روی ماده دیگری اثر بگذارد و در آن تغییر حالت ایجاد کند، حال باید محاسبه شود که اثر این تغییر در ماده x چیست!! باید تمام این تاثیرات زنجیره ای نیز محاسبه شود تازه پس از آن میرسیم به بروز خصوصیت یا فنوتیپ! تا همین مرحله هم کلی تداخلات برای فنوتیپ های دیگر هم اتفاق می افتد که باید آنها هم محاسبه و تعدیل شود!
حال که فنوتیپ بروز کرد تازه اول بدبختی ها است ( ! ) که این فنوتیپ تعاملش با محیط چگونه رقم میخورد ، و تاثیر این فنوتیپ بر موجودی متقابل چگونه خواهد بود.
مثلا چشم ها وظایف خاص خود را مدیون همین پروتئین های عملگر هستند، حالا این چشم با تمام این وظایفش باید خصوصیتی داشته باشد که جنس مخالف را هم دلداده کند !! که اگر نکند تمام این محاسبات بی نتیجه است فرد توان جذب جنس مخالف را ندارد و به باد فنا خواهد رفت .
متوجه اید؟ پیچیدگی این است که فنوتیپ هم بر جاندار دیگر اثر بگذارد و هم به سطوح درونی جاندار دوم نفوذ کند وبه ژنوتیپ برسد و آنجا اثر گذاری و تغییر بیان ژنی در فرد دیگری کند.
یعنی پیچیده تر از تمام این مراحل گفته شده ،
(اینجا این تمثیل شاید مناسب باشد ، تصور کنید ژن شما باید جوری طراحی شود که توان این را داشته باشد که از درون بدن شما مانند بلوتوث با برخی ژنهای طرف مقابل ارتباط برقرار کند و باعث تغییر بیان آنها شود !!! البته این ارتباط طبیعی انجام میشود نه فراطبیعی، طراح هوشمند هم هرچقدر هوشمند باشد تا اینجا دیگر کم می آورد !)

این پیچیدگی به قدری است که، شروع مسیر بصورت طراحی از “ژنوتیپ به فنوتیپ مناسب،تقریبا ناممکن است”

با این اوصاف طبیعت چگونه از عهده این عمل برمی آید ؟

“درواقع طبیعت هوشی ندارد و محاسبه ای انجام نمیدهد،

یعنی اصلا مسیر ژنوتیپ به فنوتیپ را طی نمیکند ” این کلید اصلی این مسئله است.

بلکه دقیقا برعکس این روند عمل میکند! از فتوتیپ به ژنوتیپ
یعنی طبیعت تنها عملی که انجام میدهد گزینش فنوتیپ است شرایطی که ایجاب میکند چه فنوتیپی مناسبتر است ؛
مثلا شما از دو لباس گرم با مارک های مختلف اگر بخواهید بدانید که کدام گرمای بدن را بیشتر حفظ میکند ، نیازمند به انجام محاسبات ترمودینامیک و همچنین میزان ظرفیت گرمایی پارچه و مقاومت گرمایی آن نیستید محصولات را به تن میکنید و گزینه ی مناسب را انتخاب می کنید پس بی هیچ آگاهی نسبت به محاسبات به انتخاب گزینه ی درست می رسید.
این یعنی غربال ، طبیعت هم تقریبا به همین صورت فنوتیپ ها را غربال میکند.(اما کمی پیچیده تر )
“اینجا به تبع غربال شدن فنوتیپ،فرم صحیح و کار آمد پروتئین با تمام پیچیدگی هایش بدون هیچ محاسبه ای انتخاب میشود”.

در این انتخاب هر پروتئینی که با دیگر عوامل تداخل کند یا ساختاری نامناسب داشته باشد ، خود بخود حذف میشود و به مرحله اجرا نخواهد رسید،

حال سوال این است که “این فرم صحیح پروتئین (ساختاری با این پیچیدگی عظیم) چگونه بدون محاسبه ساخته میشود”؟ و پس از آن در اختیار طبیعت قرار میگرد تا طبیعت نیز توان انتخاب داشته باشد .
اینجا یک عامل، نقش اساسی را ایفا میکند ، همانند سازی.
درواقع کارخانه عظیم همانند سازی ، بی وقفه ژنهارا همانند سازی میکند ، هرچه سریعتر و هرچه بیشتر ، مدام و مدام ، در اسپرماتوگونی ها و اووگونی ها، تکثیر بصورت سرسام آور انجام میشود ، با نرخ تولیدی آنقدر بالا که بیشترین انرژی مصرفی و هزینه جاندار را در بر دارد ، یعنی تولید مثل.

میزان و سرعت این نسخه برداری ها و همانند سازی ها آنقدر بالاست که ایجاد اشتباه در روند آن غیر قابل اجتناب است ، میزان این همانند سازی ها آنقدر بالاست که فقط رقم میزان اشتباهات انجام شده در آن شگفتی آور وغیر قابل تصور است! (هرچه اشتباه بیشتر یعنی تنوع و فرم جدید پروتئینها بیشتر)
اما جالب خاصیت نهفته در دل هر “یک” از این خطاها است ،یک زنجیره پروتئینی در نظر بگیرید که حاوی ۵۰۰ آمینو اسید باشد. هر آمینو اسید توسط ۳ نوکلئوتید از DNA کد میشود یعنی تقریبا ۱۵۰۰ نوکلئوتید DNA این رشته را کد میکند، یک نسخه RNA از روی DNA کپی شده و ریبوزوم روی آن مینشیند تا کد ها به پروتئین ترجمه شوند ، ریبوزوم ۳ کد اول را میخواند آمینو اسد متقابل را قرار میدهد و به ۳ کد بعدی میرود ، فرض کنید قسمتی از زنجیره چنین باشد …ATTACGGTA نقطه چین هارا ادامه توالی در نظر بگیرید.
این توالی اینچنین خوانده میشود …ATT , ACG , GTA حال گمان کنید در اثر خطا یک نوکلئوتید اضافی مثلا G بین دو T اول قرار گیرد چه اتفاقی رخ خواهد داد و اثرش چیست؟
زنجیره حاصل چنین خواهد بود ATGTACGGTA ظاهرا تفاوت خاصی نیست ، اما این زنجیره جدید چگونه خوانده میشود ؟
بدین صورت… ATG , TAC, GGT, A
مقایسه کنید چه اتفاقی برای کدهای ۳ نوکلئوتدی افتاد؟ تمام آنها تغییر کردند و این تغییر تا انتهای زنجیره ادامه میابد ، یعنی تمام پروتئین تغییر میکند و پروتئینی جدید حاصل میشود ، و این یعنی ژنی جدید ! ( البته در ترجمه RNA تغییر کوچکی نسبت به DNA دارد نیز حالت های دیگری هم می توان متصور بود که برای کوتاهی مطلب از آن صرف نظر شد)

توجه کنید تغییر فقط در یک نوکلئوتید، پیامدش در تغییر پروتئین و ایجاد حالت های مختلف چه میزان عظیم بود حال بماند که تغییرات کلان هم در ژنها داریم.
بطور میانگین در هر نسل از انسان حدود ۴۰ خطا رخ میدهد ،
۹ میلیارد انسان فقط در حال حاضر زندگی میکند، و این یعنی ۳۶۰ میلیارد خطا فقط در یک نسل !! ،حال یک نسل به عقب برگردید ! رقم آنها هم با این رقم جمع خواهد شد. ،تقریبا رقمی به همین بزرگی اضافه خواهد شد ،حال حساب کنید تا کنون چند نسل انسان زیسته ؟ این رقم چه میزان خواهد بود ؟ !! عظمت تغییر و تنوع و فرم های مختلف پروتئین ها به چه عددی خواهد رسید ؟ این رقم تقریبا بینهایت است!!
نتیجه چیست ؟《 نتیجه این است که رقمی آنچنان بزرگ از تنوع و تغییرات داریم که هر زنجیره پروتئین ممکنی با هر ترتیب آمینو اسیدی را ایجاد میکند !》
همه زنجیره های پروتئینی لازمه در این دیتا بیس عظیم طبیعی وجود خواهند داشت . بی نیاز از هیچ طراحی.
بدین ترتیب پیچیده پروتئین های مورد لزوم حیات ،بدون هیچ هوشی ایجاد شده و در اختیار طبیعت قرار میگیرد ،
حال طبیعت کافی است که فنوتیپ را انتخاب کند ،زیرا هرگونه توالی پروتئینی قابل تصوری در اختیارش است
و طبیعت نیز انتخاب میکند !
و از اینجا به بعد به تبع انتخاب این پروتئین توسط شرایط طبیعی، ژن با تمام توالی منحصر به فردش نیز انتخاب میشود ،
انتخاب میشود که این ژن مفید است بماند و ژن دیگر نه، و حذف میشود ! همان مسیر معکوس
و این یعنی “انتخاب طبیعی” .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *