چگونه عشق یکطرفه را فراموش کنیم؟
هرکسی در طول زندگیش حداقل یکبار عاشق خواهد شد و اگر عشقی یکطرفه باشد با عمق درد آشنا میشود.
«غرورم را شکستم، همهجوره کنارش بودم، همهجوره محبتم را بهاش ابراز کردم، همه کاری براش کردم که بفهمه دوستش دارم، اما اون با من چی کار کرد؟»
حتماً در طول زندگی خود و اطرافیانتان جملاتی از این دست را شنیدهاید و با کسانی روبهرو شدهاید که عشق و علاقهٔ یکطرفه نسبت به کسی را در زندگی خود تجربه میکنند و این علاقهٔ یکطرفه و بینتیجه تا جایی پیش میرود که زندگی روزانه و کار و فعالیت آنها دچار مشکل میشود؛ اما این دوستداشتن یکطرفه چه مزایا و معایبی میتواند برای شخص داشته باشد؟ و چه کمکی میتوان به این افراد کرد؟
رنج دوستداشتن کسی که علاقهای به شما ندارد، واقعاً مشکل است و توأم با احساس ناامیدی و افسردگی است و زمانی که فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که شما میخواهید، این احساسات قویتر هم میشوند. بیشتر آدمها با امید اینکه روزی بتوانند به هر قیمتی به وصال محبوب برسند روزگار میگذرانند؛ اما در حقیقت این امیدها هیچوقت به واقعیت بدل نمیشوند و آنها دچار احساس ناکامی در زندگی میشوند.
نشانههای عشق دوطرفه:
عشق واقعی زمانی است که دو طرف از نظر احساسی و ذهنی همهٔ احساساتشان را با هم شریک باشند. این عشق معمولاً نشانههای زیر را دارد:
توجه به علاقههای طرف مقابل
اگر فردی شما را دوست داشته باشد، به نیازها و علایق شما توجه زیادی نشان میدهد، دوست دارد بداند که شما چه علایقی دارید و از چه چیزهایی بدتان میآید.
خوشحالی از موفقیت یکدیگر
وقتی یک نفر به کارهای شخصی و موفقیت و شادی فرد دیگر خیلی علاقه نشان میدهد، یعنی آن فرد را دوست دارد، در شادیهای او سهیم است و او را دوست دارد. کسانی که یکدیگر را دوست دارند از موفقیت و شادی هم خوشحال میشوند.
حمایت دوطرفه
فردی که به شما علاقهمند باشد در زمانی که شما شرایط سختی را تجربه میکنید، آسایش و آرامش شما را فراهم میکند. کسانی که یکدیگر را دوست دارند در بدترین و بهترین شرایط زندگی در کنار یکدیگر هستند و از هم حمایت میکنند. اگر فردی صبورانه به شما کمک میکند که مشکلات شخصی خود را حل کنید و تا حد ممکن پشتیبان شماست، آن فرد به شما علاقه دارد.
لذت از با هم بودن
اگر فردی به راستی به شما علاقه داشته باشد، دوست دارد زمانی را هر چند کوتاه با شما سپری کند. برای باهم بودن لازم نیست دلیل و یا برنامهای وجود داشته باشد، کسانی که یکدیگر را دوست دارند از صرف بودن با هم لذت میبرند.
نشانههای «عشق یکطرفه»:
عشق یکطرفه عشقی است که میل به معشوق، امری ذهنی است. یعنی عاشق در افکار و پیشفرضهایش باور دارد که معشوقش به او علاقهمند است و او از احساسات معشوقش بیاطلاع است. روانشناسان این حالت را بیش از آنکه عشق بنامند، آن را نوعی مشکل میدانند. در برخی موارد اشخاصی هستند که به شدت کسی را دوست دارند و تصور میکنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد، اما اینها تنها پروردهٔ خیالات اوست زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد! این حالت نوعی بیماری است و حالت عادی و معمولی نیست، زیرا در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقهمند شود ولی بداند که عشق و علاقهاش یکطرفه است، بیشک از آن عشق دست برمیدارد. ولی زمانی که شخص دچار «عشق بیمارگون» باشد، از این عشق یکطرفه دست برنمیدارد و اگر میل عاشق پس از اجابتنشدن خواستهاش دوباره مطرح شود، ممکن است در نهایت منجر به سرخوردگی شود.
پیامدهای عشق یکطرفه:
زمانی که عاشق به معشوقش میرسد همه چیز ختم به خیر میشود، اما اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است با بهوجود آمدن خشم، عشق به تنفر منجر شود. این افراد همواره با تصورات ذهنیشان زندگی میکنند و معتقدند که دیگران هستند که نمیخواهند او به معشوقش برسد. چنین فردی خیال میکند معشوقش او را دوست دارد و مخالفتهای دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد بهشدت افسرده میشود، البته مقصود این نیست که همهٔ عشقها اینگونه است، بلکه منظور برخی از این عشقهاست که ما آن را بهعنوان عشق بیوصال و یا عشق یکطرفه مینامیم.
گامبهگام مقابله با عشق یکطرفه:
اگر کسی را با تمام وجود دوست داشتهاید ولی پاسخی در قبال این دوستداشتن او دریافت نکردهاید و هنوز نتوانستهاید با احساسات خود کنار بیایید، گذشتن از پنج مرحلهٔ زیر میتواند به شما در فراموشکردن او کمک کند.
انکار کردن
در ابتدا ممکن است فراموشکردن محبوبتان باورنکردنی به نظر برسد.شوکهشدن، بیحسی و کرختی بعد از مواجهشدن با این واقعیت که شخص مقابلتان علاقهای به شما ندارد، احساسات طبیعی هستند که در این زمان تجربه میکنید. پس از تحلیل رفتن تدریجی و کمتر شدن شوک اولیه، احساس درد، غم و گناه در این مرحله کمتر میشود.
عصبانیت
این مرحله سختترین مرحله برای مدیریتکردن خودتان است. وقتی که از مرحلهٔ انکار واقعیت عبور میکنید و شرایط را همانطور که هستند میپذیرید، عصبانیت ایجاد میشود. در این مرحله فرد حمایت کسی را نمیپذیرید و هرگونه کمکی را رد میکند. فرد میخواهد هر کسی و هر چیزی را برای این فقدان سرزنش کند. سؤالی که افراد در این مرحله از خود میپرسند این است که «چرا من؟» «چرا او مرا رها کرد؟»
چانهزدن
این مرحله، ادامهٔ مرحلهٔ عصبانیت و خشمگینشدن است. چانهزنی تقریباً همیشه گفتوگویی با همهٔ قدرت است، فرد تمام تلاشش را میکند تا در مقابل رفتن شخص محبوب بایستد و به هر نحوی و با هر وسیلهای او را برگرداند.
افسردهشدن
مرحلهٔ چهارم بیشترین قابلیت را دارد تا فراموشکردن محبوب را تبدیل به فقدانی ناتوانکننده برای همهٔ عمر کند. وقتی که فرد نبود فرد موردعلاقهٔ خود را میپذیرد و کاملاً دچار ناامیدی میشود، در واقع در این مرحله قرار میگیرد. خیلی مهم است که متوجه تفاوت بین غمگینی طبیعی ناشی از فقدان و افسردگی بالینی (این نوع افسردگی نیاز به درمان دارد) بشویم. احساساتی مانند ناامیدی و پوچی و احساساتی مانند کنارهگیری و غمگینی شدید در طول این مرحله طبیعی هستند.
پذیرفتن واقعیت
پذیرش، آخرین مرحلهٔ فراموشکردن است. این مرحلهای است که هر کسی برای رسیدن به آن تلاش میکند. در این مرحله فرد با خودش آشتی میکند و خودش را آماده میکند تا با آرامش از آن عبور کند و با فرد مورد علاقهاش در صلح قرار گیرد. او که در مرحلهٔ خشم از دست معشوق عصبانی بود، حالا با او در صلح است و میپذیرد که معشوق رفته است و به مرور زمان به زندگی عادی برمیگردد.
منبع : سپیده دانایی