انگیزه و خاستگاه مقام اندرزگری کرزوس نزد کوروش از دید تاریخ نگاران یونانی

یزدان صفایی
کورش دوم، همواره نزد تاریخنگاران به عنوان پادشاهی که با شاهان شکستخورده، به مهربانی و بزرگواری رفتار میکرده، شهره و نامور بوده است. این شهرت و آوازهی کورش، هرچند که باید برخاسته از واقعیتِ ذاتی او بوده باشد اما گاهی به صورت افراطی در نظر مورخان کلاسیک، آب و تاب داده شده است تا جایی که به شاه مغلوب، مقام شگفتانگیزی چون مشاور و اندرزگرِ کورش نسبت داده شده است. در این مقاله، تلاشِ نگارنده بر کشف و جستوجوی علت و خاستگاه مقام والای کرزوس نزد کورش در نظر مورخان بوده است.
هرودوت پس از روایت نبرد دولت لیدی در برابر پارسیان و فتح سارد، در قالب داستانی طولانی و کشدار، از احترام بالای کرزوس نزد کورش پس از شکست در برابر پارسیان، سخن میگوید. بدین صورت که کرزوس سخنان حکیمانهای ابراز میکند و این سخنان نزد کورش بسیار پسندیده مینماید و همین نیز مایهی نجات او و برکشیدناش به عنوان مشاور پادشاه هخامنشی میشود. (هرودوت، کتاب یکم، بندهای ۷۶ تا ۹۰)
در منابع یونانی، کرزوس نزد کورش مقام مشاور پیدا میکند. تا جاییکه هنگام شورش پاکتییس -مسئول رسیدگی به امور گنجینههای کرزوس- علیه کورش، کرزوس مورد مشورت کورش قرار میگیرد و کورش از پیشنهادی که او در این باره ارائه میدهد، استقبال میکند. (هرودوت، کتاب یکم، بندهای ۱۵۴ و ۱۵۵.) برخی از مورخان معاصر نیز کرزوس را اندرزگر بزرگ شاه نامیدهاند. (اومستد، ۱۳۸۰: ۵۵) هر چند که گزنفون، کرزوس را تنها در مقام همصحبت کورش قرار میدهد. (گزنفون، کتاب هفتم، فصل دوم، ص ۲۰۵)
اما در جایگاهِ نقد این روایت یونانی، باید خاطرنشان کرد که داستان هرودوت دربارهی چگونگی ارج و قربیافتن کرزوس نزد کورش، به اندازهای خیالپردازانه و دارای الگوهای داستانی-هیجانی است که نگارنده را مطمئن میسازد که منبع روایت هرودوت، گفتههای افسانهای-استورهای رایج میان مردم لیدی بوده است؛ اما چنین روایتهایی از کجا سرچشمه میگیرند؟ آیا میتوان پیشینهای تاریخی برای علت به وجود آمدن داستانهای ستایشآمیز از کرزوس توسط مردم لیدی یافت؟ و اگر آری، آن چیست؟
طبق گزارش هرودوت، کرزوس دو پسر داشت، یکی از آن دو کر و لال بود، در حالیکه دیگری از بسیاری لحاظ از جوانان همسن خود پیش بود. این پسر آتیس نام داشت. آتیس که فرزند خوشرو و نیکرفتاری برای پدر بود، در جوانی در اثر حادثهای جان خود را از دست میدهد. این فرزند به اندازهای برای کرزوس عزیز بود که دو سال در مرگ او به سوگ نشسته بود. (هرودوت، کتاب یکم، بندهای ۳۴ تا ۴۶.). داشتن فرزند برای کرزوس اهمیت بسزایی داشته است تا جاییکه او یک بار از معبد آپولون میپرسد که آیا صاحب فرزندی خواهد شد یا خیر؟ و هنگامیکه پاسخی نمیشنود ضمن قربانیکردن و پرداخت مبلغ هنگفتی از هاتف معبد میپرسد که برای داشتن فرزند چه تدابیری باید بیندیشد؟ (گزنفون، کتاب هفتم، فصل دوم، ص ۲۰۴)
احتمالاً نقص فرزند دیگر علت عزیزتر شدنِ آتیس بوده است و همین عزیز بودنِ فرزند نزد شاه سارد، میتوانسته پس از مرگاش تأثیر عمیقی بر شخص کرزوس بگذارد. بدون شک از دست رفتن شاهزادهی جوان که میتوانست پس از شاه، بر مردم لیدی حکومت کند، در ذهن لیدیها تأثیر بسزایی گذاشته است و خاطره و یاد پسرِ جوان شاه، با ورود کورش پیروز -که کرزوس را زنده نگه میدارد- درهممیآمیزد و در روایتهای شفاهی میان لیدیها، کورش به عنوان فردی که به نوعی جانشین کرزوس و مورد مشورت او قرار گرفته است، نقشِ پسر و جانشینِ از دست رفتهی کرزوس را به خود میگیرد.
میدانیم که ویژگی حکومت کورش، پذیرفتهشدن از سوی ملل مغلوب با رضایت خاطر خودشان بوده است. (دیودور کتاب نهم، ۲۴. بریان، ۱۳۷۹: ۱۲۳) و در مورد مردم لیدی، این پذیرفتهشدن، احتمالاً به دلیل تجسم پسر کرزوس در قالب کورش بوده است.
در بررسی رفتار کورش با کرزوس، یک احتمال آن است که کرزوس توسط کورش کشته شده باشد.
در سالنامهی نبونید، طی گزارشهای سال نهم (۵۴۷ پ. م) ضمن گزارش لشکرکشی کورش به کشوری که نامش به صورت ناقص آمده: «لو…» اشاره شده که شاه آن کشور به دستور او کشته شده است. (Oppenheim 1969: 265-317)
اگر نام این کشور را که ناقص به ما رسیده است، لودیه (=لیدیه) فرض کنیم، دلیل دیگری بر اختراعی بودنِ نقش مشاوری کرزوس خواهد بود؛ چراکه در این صورت، کرزوس پیش از آنکه فرصتی داشته باشد که به کورش پند و اندرز بدهد، به دستور او کشته شده است؛ اما نگارنده چندان اصراری بر این خوانش و نتیجهی حاصل از آن ندارد و بر اساس پژوهشهای تازهتر با این احتمال موافق نیست؛ چراکه این پژوهشها خوانش جدیدی از این واژه و نتیجهگیری دقیقتری ارانه میدهند:
بر خلاف دیدگاه رایج حرف اول نمیتواند «Lu» خوانده شود که نیازمند این است که به صورتLu [ud-di] خوانده شود تا از آن لیدیه گرفته شود. تطبیق دستخطها نشان میدهد بدون شک، آن کاراکتر حرف «Ú» را نشان میدهد و تنها بازسازی ممکن ŭ- [raš-ṭu] اورارتو است. یعنی بر اساس سالنامهی نبونید، کورش، پادشاه اورارتو را از میان برده است و نه کرزوس، پادشاه لیدی را ( Rollinger 2004: 51-56)
همچنین تصویری وجود دارد که کرزوس را بر روی کومهای از هیزم نشان میدهد که پیکر دومی در حال آتش زدن هیزمهاست. این تصویر بر روی گلدانی نقش شده است که اکنون در موزهی لوور پاریس قرار دارد و از ناحیهی ولچی Vulci به دست آمده، مربوط به ۵۰۰ پیش از میلاد است و اثر هنریِ نقاشی به نام موسون Muson است. (همایون: ۱۳۵۵: ۴۳-۴۴.) این تصویر نیز کرزوس را طوری نشان میدهد که گویی با اراده و خواست خود، قصد آتشزدن خویش را دارد و در نتیجه، جملهی «که شاه آن کشور به دستور او کشته شده است» از «سالنامهی نبونید» نمیتواند اشارهای به کشتهشدن کرزوس باشد. . همچنین روایت هرودوت، مبنی بر آمادهسازی آتش به دستور کورش (هرودوت، کتاب یکم، بند ۸۶) نمیتواند معتبر باشد. بهویژه که به گفتهی همو پیش از گشودن سارد، کورش از سربازانش خواسته بود که کرزوس نباید آسیب ببیند. (هردودت، کتاب یکم، بند ۸۰)
کرزوس نیز موفق به خودکشی نمیشود و به گفتهی کتزیاس در واقع کورش، کرزوس را با احترام پذیرفت و در نزدیکی اکباتان، شهر بزرگ «بارنه» را در اختیار او گذاشت. (خلاصهی تاریخ کتزیاس، کتاب چهارم، بند ۸)
بنابراین، نگارنده، روایت منابع یونانی را مبنی بر اینکه کورش، کرزوس را زنده نگه داشته است میپذیرد؛ اما ارج و قرب او را نزد کورش تا حدِ یک مشاور برجسته، برگرفته از روایتهای رایج میان لیدیها میداند که آن نیز متأثر از بازآفرینی کورش به عنوان فرزند از دست رفتهی شاه ایشان بوده است.







