اولین حادثه سقوط یو.اف.او در آمریکا پیش از حادثه رازول

رازول

رازول

پیش از حادثه رازول

 در روستای «آرورا» در جنوب غربی تگزاس که منطقه‌ای در حدود سه مایل مربع را در بر گرفته است، سنگ قبرهای گورستان محلی، نشان از آخرین منزل آرامش سخت‌کوشان منطقه، اعم از تیراندازان و کشاورزان دارد. اما نقل است که جسدی بدون هیچگونه نام و نشانی در اینجا دفن شده است.
«گورستان آرورا» در سال ۱۸۶۱ درست در شروع جنگ داخلی کشف شد. «کمیسیون تاریخی ایالت تگزاس» در اینجا یک تابلو نصب کرده است که می‌گوید: «این گورستان مشهور است به افسانه‌ای از یک فضاپیما که در حوالی این منطقه در ۱۸۹۷ سقوط کرده و خلبان آن که در این سقوط کشته شده در اینجا مدفون است.»

 پنجاه سال پیش از اینکه ارتش ایالات متحده اعلام کند که یک بشقاب پرنده در «رازول» نیومکزیو سقوط کرده، گزارشی از یک شیء ناشناس عجیب که در املاک یک قاضی محلی سقوط کرده وجود داشته است.
در یک صبح آوریل سال ۱۸۹۷، یک فضاپیما ظاهرا به پروانه بادی ملکی متعلق به مردی به نام «قاضی پراکتر» برخورد می‌کند. وسیله پرنده منفجر شده و آتش گرفته و کلا سوخته است. یک انفجار اتفاق افتاده است. در آن روزها، این اتفاق پیش از اختراع تلویزیون و هواپیماهای جت بوده و هر صدایی توجه شما را جلب می‌کرده است. علاوه بر آن، زمین هم لرزیده، بنابراین همه می‌دانستند که یک اتفاق مهم افتاده است.
یک گزارشگر محلی از راه رسیده و گزارش کرده که این اتفاق، در یک زمین بزرگ بایر افتاده است، به همراه بقایای چیزی که از نظر او «غریبه‌ای» از یک کره دیگر بوده است. ساکنین محلی یک «غیر زمینی» را به وسیله شاهدانی توصیف می‌کنند که او را به شیوه مسیحی دفن کرده‌اند و یک سنگ قبر بی‌نشان هم برایش  نصب کرده‌اند.

 این حادثه در سال ۱۸۹۷ اتفاق افتاده است، یعنی شش سال پیش از اینکه ماشین پرنده سنگین «برادران رایت» پرواز کند. به همین دلیل میتوان سقوط فضاپیمای «آرورا» را یک بمب پر صدا در بحثهای جنجالی «یو.اف.او» دانست. چون این ماجرا شش سال پیش از وجود هر وسیله بشری در هوا اتفاق افتاده است.
شاهدان گفته‌اند که بقایای سقوط به وسیله نیروهای قانونی محلی جمع‌آوری و هرگز هم پس از آن دیده نشد. برخی هم معتقدند که «قاضی پراکتر»، آنرا در ته یک چاه عمیق دفن کرد.
برای دهها سال، این اتفاق در حد زیادی به فراموشی سپرده شد تا اینکه در ۱۹۴۵ مردی به نام «برالی اوتز» که ملک «پراکتر» را خرید، از قرار معلوم در جریان تمیز کردن چاه، از بقایای ماجرای سقوط، بعدها دچار یک آرتروز مزمن شد که او مدعی است نتیجه آب آلوده است. او معتقد بود که آب چاه، حاوی نوعی ماده است که او را دچار یک آرتروز مزمن کرده. این آرتروز به اندازه کافی سخت بود که نهایتا هم باعث مرگش شد. بنابراین بسیاری از مردم در حال حاضر مشکوکند به اینکه چاه آلوده به نوعی مواد رادیواکتیو نبوده باشد که عاملی منطقی‌ست و همان دلیلی‌ست که در پشت آرتروز او هم پنهان بوده است.

 ما متوجه شدیم که مردمی که از این چاه استفاده کرده‌اند، مریض شده‌اند. بنابراین اتفاقی که در آن زمان افتاده این بود که نماینده‌های این مردم در واقع تصمیم به کور کردن چاه گرفتند.
اتفاق «رازول» در ۱۹۴۷، همچنین باعث شد که بحثهایی نیز درباره اتفاق «آرورا» در بگیرد. و اینبار، درباره جسد غریبه‌ای که از قرار معلوم، هنوز هم در گور بی‌نشان آرمیده بود. محققین میخواستند جسد را معاینه کنند اما مسئولین گورستان این اجازه را به آنها نمیدادند. اولین سوال این هست: چرا که نه؟ چه ضرری دارد؟ به عنوان یک مورخ، من بیشتر کنجکاو میشوم وقتی کسی سعی میکند چیزی را از شما پنهان کند. این به شما میگوید که کاری نمیتوانید بکنید.
جیم مارس نویسنده کتاب «دستور کار بیگانه» می‌گوید: «من اولین بار در ۱۹۷۳ به این گورستان آمدم و پیش از اینکه سنگ قبر ناپدید شود، آنجا بوده‌ام و شاید یکی از معدود کسانی باشم که هنوز هم به خاطر دارد که جای سنگ قبر کجا بوده. یک قبر کوچک و کوتاه. مثل یک قبر بچه یا یک آدم خیلی کوچک اندام، همراه با یک سنگ کوچک نشانه. چند سال پیش، رادار زمینی دانشمندان نشان داد که واقعا یک قبر کوتاه، اینجا وجود داشته است. در ۱۹۷۳، «بیل کیس» نویسنده هوایی «دالاس تایمز هرالد» بود. من هم برای تلگرام «استار» کار میکردم. اینجا همدیگر را دیدیم. او یک فلزیاب داشت و ما اینجا سه تا نوشته فلزی را در گور پیدا کردیم. دو ماه بعد از اینکه سنگ قبر گم شد، «بیل» از من دعوت کرد که همدیگر را اینجا ببینیم. رفتیم سراغ قبر و هیچ نشانه‌ای از نوشته آنجا نبود. او سه تا سوراخ کوچک را نشان من داد که در قبر دریل شده بودند. یک کسی آن فلز را از قبر بیرون کشیده بود.»
در دهه‌های اخیر، تحقیقات بیشتر در زمینه منطقه سقوط بی‌نتیجه ماند، شامل باقیمانده آلومینیوم زیاد در ته چاه پلمپ شده‌ای که «قاضی پراکتر» از آن بیرون آورده بود. آیا اتفاقی که در یک مزرعه تگزاسی و در اولین ساعات هفدهم آوریل ۱۸۹۷ افتاد، واقعا میتواند شاهدی از یک برخورد خارجی باشد؟ آیا این میتواند اولین اتفاق اینچنینی در ناحیه غرب آمریکا بوده باشد؟ یا اینکه تنها یکی از هزاران اتفاق بوده است؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *