بیگانگان باستانی: فصل اول – قسمت پنجم

در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸، شنوندگان رادیو در سراسر ایالات متحده، مبهوت یک دسته اخبار از مریخیهایی بودند که در تدارک حمله به زمین بودند.
(صدای گوینده رادیو)
– سفینههای مریخی در سراسر کشور فرود میآیند. این پایان است.
در حالیکه خبر به نظر درست میرسید، اما این تنها یک برنامه تخیلی بود، به کارگردانی و اجرای «اورسن ولز». به شکلی باور نکردنی، بسیاری از شنوندگان، آن را حقیقی پنداشتند و مضطرب شدند. گزارشات روزنامهها میگفت که خانوادهها، خانههایشان را ترک میکنند و به سوی کوهها میروند، در حالیکه عدهای دیگر، خود را مسلح میکردند و آماده جنگ با هجوم «خارجی»ها میشدند.
Paul Levinson, PH.D
شاید این برنامه با یک معرفی روشن اعلام کرده بود که این اتفاق واقعی نیست. اما در آن زمان طوری اجرا شد که احساس میشد واقعا در حال اتفاق است. البته مردمی که آن را شنیدند، فکر کردند که این واقعا در حال وقوع هست.
Albert A. Harrison, PH. D
مردم ناراحت بودند . بعضی از آنها واقعا به طرف ارتفاعات میرفتند، به نقاط مختلفی میرفتند تا دیگران را هم با خود ببرند، مثل خانواده و دوستان. برای ارتش اعلام آمادگی کردند.
بازتاب این حمله تخیلی «خارجی»،در اغلب مردم، آماده شدن برای بدترینها بود. اما اگر عکسالعمل عمومی به یک نمایش رادیویی،نتیجهای همچون یک هراس جهانی در بر داشته باشد، اگر آنها واقعا از راه برسند چه میشود؟
«لس آنجلس»، کلیفرنیا . در اولین ماههای ۱۹۴۲، شهر تحریک شده بود. حمله غافلگیر کننده اخیر در «پرل هاربر»، آمریکا را به جنگ جهانی دوم سوق داد و خطر حمله «ژاپنیها» از دریا و هوا، ارتش را در حال آمادهباش کامل نگاه داشت .
Chris Pittman
«پرل هاربر»، خاطرهای بسیار نزدیک برای مردم است. مردم در آمادهباشی کامل بودند. حد بالایی از شک و تردید برقرار بود. آمریکاییهای ژاپنیتبار، در کمپها نگهداری میشدند، «کشتیهای – یو» در اقیانوس اطلس حضور داشتند، زیردریاییهای ژاپنی در اقیانوس آرام، و مردم بسیار وحشتزده بودند.
در یک دفاع بسیار سازمان یافته، پدافندها و دژبانهای ساحلی، سراسر خطوط ساحلی را چنان زیر نظر داشتند که تا کنون دیده نشده بود.
Albert W. Metz : جنگ شروع شده بود. من یک پسر بچه ۱۳ ساله بودم و یک شب در فوریه ۱۹۴۲، آژیر خطر در نیمههای شب به گوش رسید. خاموشی. ما پیش از این هم خاموشیهایی داشتیم.
در ۲۵ فوریه، بین ساعات ۳:۱۲ و ۴:۱۵ صبح، پست ساحلی سی و هفتم تیپ «آرتیلری» در لسآنجلس، آتش مسلسلهای ضدهوایی خود را بر یک شیء ناشناخته در پرواز، گشود.
(صدای گزارشگر)
– شاهدان بر بام ساختمان خبری «کلمبیا» در قلب «هالیوود»، توانستند کاملا شاهد نور گلولهها و نورافکنهایی باشند که آسمان را در منطقه وسیع ساحلی ، جارو میکردند .
C. Scott Littleton, PH.D : فکر میکنم چیزی که دقیقا مرا بیدار کرد، صدای ضدهواییها بود. از تخت بیرون پریدم و والدینم بیدار شدند؛ پدرم که افسر ضدهوایی بود، فهمید که این باید یک اتفاق مهم باشد.
Dorothy Matich : مادرم به من و برادرم میگفت: بروید زیر تخت، بروید زیر تخت، همانجا بمانید! و البته ما پا شدیم و دزدکی نگاه کردیم. همه جا آتشباران بود . تقریبا مثل چهارم جولای (جشن استقلال آمریکا).
Albert W. Metz : من شروع به شنیدن صداهای بلند انفجار کردم. من و برادرم از پنجره اتاقمان بیرون را نگاه کردیم و نورافکنها را دیدیم که اینطرف و آنطرف در آسمان میچرخیدند.
«یو.اف.او»های عجیبی که نور افکنها بر آن متمرکز شده بودند، چه بودند؟ از کجا آمده بودند؟ ژاپن؟ یا از جایی خارج از این دنیا؟ آیا این عکس باورنکردنی که روز بعد در «لسآنجلس تایمز» منتشر شد، برای اثبات آن کافیست؟ آیا نظریهپردازان «غریبههای باستانی» اینهمه مدت درست میگفتند؟
C. Scott Littleton, PH.D : دقیقا بالای سرمان بود. یعنی همین بالای سرمان.
پروفسور انسانشناس بازنشسته، «اسکات لیتِلتِن» ۹ ساله بود و اهل سواحل «هرموسا»، وقتی که شیء عجیبی را درست بالای خانهاش دید.
C. Scott Littleton, PH.D : ما چیزی را دیدیم که مادر من همیشه به آن «حشره نقرهای» میگفت. من امروز آن را به شکل یک لوزی تشبیه میکنم. یک بیضی کشیده. چیزی بود که من هرگز فراموش نمیکنم. زیر نورافکنها محاصره شد و ضدهواییها شروع به شلیک به سوی آن کردند. به تدریج به این شکل عبور کرد، و بعد کمی شروع به از دست دادن ارتفاع کرد و همانطور که در بالای جایی میرفت که قبلا ساحل «ریداندو» خوانده میشد، ما گمش کردیم اما صدای سلاحها ادامه داشت. و به سرعت دیدم، یعنی همه دیدیم، که دستهای از هواپیماها در جستجوی شیء بالای سر ما، به پرواز درآمدند. در حدود سه تا پنج خطشکن هواپیمای موتوری یو.اس. اما هیچکس، هرگز تایید نکرد که این هواپیماها در آسمان بودند. اولین فکر ما در وحله اول، هواپیماهای تجسسی ژاپنی بود. بعدا، اسناد ژاپنیها ثابت کرد که هیچ هواپیمای ژاپنی آن شب در جنوب کلیفرنیا نبوده. هرگز نبوده.
پس از حذف فرضیه هواپیمای ژاپنی که به حریم هوایی آمریکا وارد شده باشد، سخنگوی نیروی دریایی، «فرنک ناکس»، این حادثه را به «ترس از جنگ» نسبت داد .
اما سخنگوی جنگ، «هنری استیمسن»، به سرعت این توضیح را در دفاع از اساس یک وسیله پرواز حقیقی که مورد هدف قرار گرفته باشد، رد کرد . تا به امروز هم، به نظر میرسد کسی نمیداند که چه چیزی، یا چه کسی آن شب بر فراز «لسآنجلس» در پرواز بود.
برخی میگویند که حادثه شلیک «لسآنجلس»، چیزی نبود مگر یک آموزش آمادهباش؛ یک نمایش ارتشی، تا شهروندان را برای حمله واقعی آماده کند. برخی دیگر گفتند که شیء ناشناخته در پرواز، در حقیقت یک «بالن باراژ» بوده که طناب کنترل خود را از دست داده بود. اما حتی این توضیحات نیز، به نظر نمیرسد برای آنها که اتفاق حقیقی را شاهد بودهاند، معتبر بوده باشد.
C. Scott Littleton, PH.D : جایی بود که بالنهای جنگی به بالای سر هواپیماها میرسیدند، در «اِل سِگاندو» داگلاس در آمریکای شمالی. بعد باید طناب کنترل را رها میکردند، تا به شمال کوههای «سنتامانیکا» برسند و بعد به همین مسیر برگردند. «بالنهای باراژ»، چنین مانورهایی نمیدهند.
بر طبق گفتگوهای جنجالی، یک حقیقت این است که ۱۴۰۰۰ ضدهوایی، به شیء ناشناخته شلیک کردهاند و توپ «شرَپنِل» برای یک ساعت از آسمان میباریده. اما این سلاحها چه چیزی را هدف گرفته بودند؟ آیا ارتش واقعا زندگی مردم را در چنین خطری قرار میدهد، تنها برای یک مشق نظامی؟
Tom Horsfall : وحشتی شدید. شش نفر کشته شدند، به خاطر تصادفات رانندگی و برخورد گلولههای «شرپنل» که به همه جا میبارید.
C. Scott Littleton, PH.D : یکی از دوستان من گفت که شاهد یک قطعه «شرپنل» بوده که به سقف گاراژ همسایهاش برخورد کرده. بنابراین، بله بارش «شرپنل» خسارتهایی هم به بار آورد.
Dorothy Matich : صبح روز بعد، چیزی در حیاط ما بود. مادرم به من گفته بود برو ببین چی هست، یک چیزی مثل تله یا چیزی شبیه به این بود. و وقتی خم شدم و روی چمنها زانو زدم، زانوی خودم را بریدم، و حالا من یک تکه از «شرپنل» خودم را دارم. در همه این سالها نگهش داشتم. این شرپنل من است، خیلی هم تیز هست.
C. Scott Littleton, PH.D : با حذف دیگر احتمالات، ممکنترین احتمال که من این را به عنوان یک محقق برجسته اعلام میکنم، منطقیترین احتمال قابل توضیح، این است که آنچه ما امروز «یو.اف.او» میخوانیم، چیزیست نه از این دنیا، بلکه چیزیست متعلق به یک تکنولوژی دیگر. اگر این واقعیت داشته باشد، پس این اتفاق، یکی از بزرگترین مشاهدات «یو.اف.او» در تاریخ است. بیش از یک میلیون نفر آن را دیدهاند.
اما چه «یو.اف.او» باشد و چه نباشد، خاطرات زنده میمانند برای آنها که چیزی را در آسمان آن شب دیدند. در حقیقت به حدی واضح، که بسیاری از مردم، هر سال در «فورت مک آرتور» گرد میآیند. در «سن پدرو»، واقع در کلیفرنیا، تا این اتفاق مرموز را دوباره ردیابی کنند .
Tom Horsfall : شهر به هم ریخت. مردم فکر کردند که ما مورد حمله هواپیماهای ژاپنی واقع شدیم. بعضی نظرشان این است که بالون بوده. بعضی دیگر میگویند که من یک هواپیما دیدم و مطمئنم که یک هواپیما بود. و بقیه هم میگویند: «نه… هیچ هواپیمایی نبود»
Dorothy Matich : در آن زمان خیلی ترسناک بود. من فکر میکنم تا به امروز هم کسی نمیداند که آنها به چه چیزی شلیک میکردهاند. بالون هواشناسی بوده و یا بشقاب پرنده!
اما برای آنها که بر این باورند که یک وسیله پرواز غریبه را آن شب دیدهاند، یک سوال باقیست. چه اتفاقی برایش افتاد؟
C. Scott Littleton, PH.D
شایعات میگوید که بالاخره در آب افتاد و توسط غواصان نیروی دریایی پیدا شد. بنابراین ممکن است صدمه دیده و سقوط کرده باشد و این ممکن است توضیحی باشد برای اینکه چرا ارتش پنج سال بعد، به سرعت نسبت به «رازول» عکسالعمل نشان داد. چون احتمالا آنها از قبل، حداقل میدانستند که چه چیزی را در آنجا پیدا خواهند کرد.
آیا زمین واقعا مورد سرکشی یک فضاپیمای خارجی قرار گرفته بود؟ در صبح ۲۵ فوریه ۱۹۴۲؟ و آیا ممکن است که تهدید جهانی تولید شده توسط جنگ جهانی دوم ماشه را چکانده باشد؟ احتمالا این ایده به اندازهای که برخی فکر میکنند، بعید نیست. آیا ممکن است که فضاپیمای غریبه، برای هواپیماهای جنگی دشمن هم اشتباه گرفته شوند؟ در آلمان هیتلری؟
در کتاب چاپ ۱۹۹۳ «خدایان عدن»، «ویلیام برَملی» نظریهای داشت مبنی بر این که موجودات فضایی در آستانه هر بلای تاریخی انسان، نقشی را بازی کردهاند و حتی از جنگ، به عنوان کنترل جمعیت بشر استفاده کردهاند . اما در همان حال که بسیاری نسبت به نظریه «برملی» مرددند، یک چیز هست، که همه در آن هم عقیدهاند و آن اینکه تعداد گزارشات مشاهده «یو.اف.او» همواره در زمان جنگ افزایش مییابد
Bill Birnes, PH.D
در زمان جنگ، وقتی که تعداد زیادی از مردم در نبرد هستند، چنان نبردی که به قدری فجیع است که به نظر میرسد تمامی تمدن، خود را از صحنه روزگار محو میکند، ناگهان سر و کله «یو.اف.او» پیدا میشود.
در حالیکه گمانهزنان و مورخین ارتش، این مشاهدات را به عصبیتها و نگرانیهای جنگی نسبت میدهند، اما آنها که «یو.اف.او»ها را باور دارند، مثالهایی مییابند که ندیده گرفتن آنها دشوار است. وقتی جنگ جهانی دوم در سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد، شمار زیادی از گزارشات اشیاء پرنده ناشناخته، در سراسر آلمان هیتلری دیده شد. به دلیل اینکه وجود «یو.اف.او» هنوز مورد بحث نبود، متحدین بر این باور بودند که این «شیاطین»، آنطور که آن روز خوانده میشدند، جنگندههای جدیدی هستند که به دست نازیها توسعه یافتهاند. اما اولین جنگنده بمبافکنهای آلمانی «مشر اسمیت ام- ای ۲۶۲» توسط نیروی هوایی آلمان، تا ۱۹۴۳ هم وارد جنگ نشدند.
Chris Pittman
واقعا شکی در پیشرفته بودن سیستم نیروی محرکه «نازیها» و تکنولوژی هوایی آنها نیست. آنها اولین جت جنگنده بمبافکن قابل استفاده را داشتند. آنها یک هواپیمای آزمایشی ساختند که به شکلی باورنکردنی شبیه به «یو.اف.او»هایی است که حتی همین امروز گزارش میشوند. واجد تکنولوژی پیشرفته راکت بودند . شایعات طویلی در باره پروژههای «نازی» در ساخت هواپیماهایی با استفاده از تکنولوژی «یو.اف.او» بر سر زبانها بوده است.
Bill Birnes, PH.D
در پایان قرن نوزدهم، ما «الیِستر کرالی» «اچ.جی ولز»و «برام استاکر» ، نویسنده دراکولا را داریم، و همینطور «ژول ورن» ، که «از زمین تا ماه» را نوشته است. همه اینها عضو مجمعی بودند به نام «طلوع طلایی» .
در این مجمع، آنها در واقع نه تنها به وجود «یو.اف.او»ها، بلکه به موجودات فضایی هم باور داشتند. این فرهنگ، هیتلر را در اواخر دهه ۱۹۲۰ و در اوایل دهه ۱۹۳۰ تحت تاثیر قرار داد .
در جستجوی منشاء «نسل آریایی»، آنها به هندوستان و متون «ویدا» میرسند که در باره «یو.اف.او» گفته است . پس هیتلر به روش خودش، یک باورمند به «یو.اف.او» بوده و در راه توسعه «یو.اف.او»ی خودش بوده. بر اساس متون «ویدا»، تا سلاحی حیرتبرانگیز و پر هیجان داشته باشد که بتواند به جنگ پایان بدهد.
با وجود اینکه «نازیها» هرگز نتوانستند آنچه که سلاح حیرتآور گفته میشد را تولید کنند، گزارشها از ماشینهای پرنده عجیب در حریم هوایی آلمان، همچنان در طول جنگ ادامه داشت. اما این چه بود که خلبانهای جبهه متحدین، آن را گزارش میکردند؟
Bill Birnes, PH.D
در دهه ۱۹۴۰، همانطور که موج بمبافکنهای آمریکایی، کاملا شهرهای آلمان را نابود میکردند،«درِسدن»، «هامبورگ»، «برلین»، در این یورشها بود که خلبانهای آمریکایی گویهایی از نور را میدیدند که به سوی هواپیماهایشان میآمدند.
نمی دانستند آنها چه هستند. در ابتدا فکر کردند که اینها سلاحهای مخفی آلمان است. پس آنها را جنگندههای «فو» نام گذاشتند. لغت «فیو» در فرانسه، یعنی «آتش»، و اینها گلولههایی از آتش بودند که پیدا میشدند. پس به جای «فیو»، به آنها جنگندههای «فو» میگفتند.
Chris Pittman
شمار زیادی از آنها بر فراز آلمان و اروپای شرقی دیده میشدند، به اشکال متنوعی توصیف شدهاند. مثل صنایع پیشرفته، یا به سادگی، گویهای نورانی.
George Noory
در آن زمان این بسیار موضوع مهمی بود که ارتش، شروع به توجه به آنها و تحقیق درباره این اجرام کرد. صدها مورد از آنها وجود داشت. هیچکدام به نظر برای هواپیماها خطری نداشتند، اما همه جا بودند!
به شکلی نادر، وقتی که جنگندههای «فو» ظاهر میشدند، هواپیماهای متحدین، گاهی دچار مشکل مکانیکی میشدند. و بزرگترین معمای ممکن، این بود که برخی از خلبانها گزارش میدادند که از میان «یو.اف.او»ها عبور کردهاند، درست مثل اینکه هیچ جرمی وجود نداشته باشد. هرگز معلوم نشد که جنگندههای «فو» چه بودند و یا از کجا آمده بودند، اما تئوری نوعی سلاح سری آلمانی در سطحی وسیع از سوی خلبانهای متحدین در آن زمان، پذیرفته شده بود. اما آیا ممکن است که «رایش سوم»، چنان تکنولوژی توسعه یافتهای حتی پیشرفتهتر از هواپیماهای مدرن ما داشته باشد؟ برخی بر این باورند که آنچه که «نازیها» دست به توسعه آن زدند، مکانیزمی پیشرفته بود که دانشمندان هنوز هم روی آن کار میکنند. تکنولوژی نیروی ضدجاذبه مرکوری.
David Childress
این سیستم، مرکوری را در یک سیستم بسته میگذارد، مثل یک گوی شیشهای. وقتی که مرکوری شروع به چرخش در روشی ژیروسکوپیک در درون سیستم بسته میکند، موجب بلند شدنش میشود. بالا رفتن الکتریکی آن همچنین همراه با نوری روشن است و در حقیقت، بسیاری از «یو.اف.او»ها دقیقا به همین شکل توصیف شدهاند.
در جنگ جهانی دوم، آلمانها شروع به تولید تعداد بیشماری از مرکوری کردند. و در واقع تعدادی از «یو- بوت»هایشان که بعدا غرق شدند، یکی در نزدیکی سنگاپور و دیگری در نروژ، تنها چند سال پیش بود که پیدا شدند، و همه محموله آنها «مرکوری» بود .
آنچه که تعداد انگشت شماری از مورخین در باره جنگندههای «فو» نوشتهاند، که هنوز هم ظاهرا یک راز است، این است که نوعی توپ پلاسمایی بودهاند. هدف جنگندههای «فو» این بوده که ضربان بالایی از شارژ مغناطیسی در اطراف بمبافکن تولید کنند که موتور را از کار میانداخت و در سیستم الکتریکی داخل هواپیما اختلال ایجاد میکرد .
آیا جنگندههای «فو» واقعا بر اساس تکنولوژی فضاییها ساخته شده بود؟ اگر اینطور بوده، آلمانها آن را از کجا به دست آوردند؟ نظریه پردازان «یو.اف.او»، به کشف بشقاب پرندهای اشاره میکنند که در «جنگل سیاه»، در نزدیکی «فریبرگ» آلمان در ۱۹۳۶ سقوط کرد. برخی معتقدند که دانشمندان آلمانی، فضاپیما را تعمیر کردهاند تا انرژی و نیروی محرکه آن را مورد آزمایش قرار دهند و با مهندسی دوبارهای، قادر به تولید نوعی از تکنولوژی شدهاند، که برخی آن را تکنولوژی خارجی مینامند .
L. A. Marzulli
آیا نازیها این فضاپیما را گرفتهاند و آیا نوعی معاهده بین آنها شکل گرفته؟ آیا نازیها جسدی هم پیدا کردند؟ این سخت است که بتوان گفت آنها چقدر در اختیار داشتهاند . آیا هیچ تماسی وجود داشته؟
George Noory
همیشه این تئوری وجود داشته که آنها یک فضاپیما را گرفتهاند و مهندسی آن را تغییر دادهاند. این کاملا ممکن است. آنها واقعا پیشرفتهتر از هر فرهنگ دیگری در زمان خود بودند . جای خوشوقتیست از دانش آمریکاییها که ما هم با دانش و تکنولوژی خودمان با آنها مبارزه کردیم .
Robert H. Frisbee, PH.D
پس از جنگ جهانی دوم، نوعی تمرین توسط آمریکاییها شکل گرفت به نام «عملیات گیرهای». متحدین با همه این تکنولوژی آلمانی مواجه بودند. موتورهای جت، هواپیماها، هواپیماها با موتور راکت، و همه این دستگاههای حیرتانگیز.
یک مثال از آنچه که در «عملیات گیره» مورد استفاده بود، برای شما میآورم؛ درست در پایان جنگ، «وان بران» و تیمش شروع به طراحی یک راکت چند مرحلهای کردند که قادر بود به ایالات متحده برسد . آنها همچنین برنامهای برای ایستگاه فضایی داشتند، یک ایستگاه فضایی گَردان علمی تخیلی و علاوه بر این، آنها یک ذخیره کننده عظیم نور خورشید داشتند. یک آینه که برای تمرکز خورشید بر روی زمین طراحی شده بود.
به عنوان نوعی اشعه مرگ. همه این ایدههای عجیب، از این تیم سر میزد، که تبدیل شد به یک نیروی ضربتی برای ایالات متحده. در نهایت این «وان بران» بود که راکت «ساترن- ۵» را ساخت که بتواند انسان را به ماه ببرد.
داستان جنگندههای «فو» در جنگ دوم جهانی درست مثل مبارزه لسآنجلس، در حد وسیعی به دست مورخین سنتی، فراموش یا نادیده گرفته شده است. اما اتفاقی که درست ۲ سال پس از جنگ حادث شد، حتی تردیدهای بیشتری را دامن زد. اگر این غریبهها واقعا وجود داشته باشند چه؟ و آیا ممکن است که یکی از ادوات آنها با «زمین» برخورد کرده باشد؟
ادامه دارد








