تاریخ حقیقی آتلانتیس

دراندونزی و سرزمینه ای مجاور بوده که انسان بعد از مهاجرت از دشت های نیمه بیابانی برای نخستین بار شرایط آب و هوایی مطلوبش را برای زاد و ولد و زندگی پیدا کرده و کشاورزی و تمدن را رونق بخشیده . این همه در دوران پیلستوسن ، آخرین دوران زمین شناسی رخ داده که حدودا ۱۱۶۰۰ سال پیش به پایان رسیده . اگرچه طبق معیارهای انسانی دوره طولانی است اما بنابرمعیارهای زمین شناسی دوره کوتاهی است .
پلیستوسن – نامی یونانی به معنی متآخرتر- که عصر آنتروپوزونیک یا عصر کوآترنری یا عصر یخبندان هم نامیده شده . طی دوران پلیستوسن و دقیق تر طی فواصل یخبندانی که در وقفه هایی ده هزار ساله رخ داده ، سطح آب دریا حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر پایین تر از مقدار فعلی بوده . با این کار نوار ساحلی بزرگی که اصطلاحا پلتفورم قاره ای نامیده می شده ( با عرض حدود ۲۰۰ کیلومتر ) درمعرض دید و قابل استفاده بعنوان خشکی بوده و پلهای زمینی ایجاد کرده که بسیاری ازجزایر و مناطق را به هم متصل می کرده .
جالب ترین این مواجهه ها در منطقه اندونزی رخ می دهد . دقیقا همان نقطه ای که بشر شکوفایی خود را آغاز کرد . در آن زمان خشکی پهناوری در دریای جنوبی چین قاره پهناوری به وجود آورده بود . در واقع بزرگ تر از سرزمینی که از ادغام آسیای صغیر و لیبی شکل گرفته باشد . این دقیقا همان چیزی است که افلاطون در مباحثه اش در خصوص آتلانتیس در رساله اش کریتاس بیان کرده .
باپایان عصر یخبندان یخچالهای عظیمی که کل نیمه شمالی آمریکای شمالی و اوراسیا را پوشانده بودند آب شدند . آبهای آنها به دریا سرازیر شدند و سطح آن به حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ متررسید و با این افزایش ناگهانی سطح دریا ، آتلانتیس دردل اقیانوس غرق و برای همیشه ناپدید شد و خیلی ها با این سیل ناگهانی غرق شدند که براساس اطلاعات افلاطون حدود ۱۰ میلیون نفربرآورد می شدند .
دیدگاه دیگری می گوید که عدن همان لموریای آتلانتیس بوده . یا اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم ، قاره غرق شده لموریان آتلانتیس بوده ، دوبرابر آتلانتیسی که افلاطون یاد کرده . لموریان فلات وسیعی بوده که یونانی ها آن را سرزمین الیسیان می نامیدند ( الیسیان یا الوسیان سرزمین مردگان جاوید یا جزایر خجستگان معنی می داده ) مصری ها آن را «سرزمین نی ها » / sekhet Aaru یا سرزمین اجدادی (To-wer) م می نامیدند . این پارادایز آنسوی دریاها جایی بوده که آنها قبلا در آن می زیستند و آن zepte pi ( دوران بسیار کهن ) می نامیدند . قاره غرق شده سرزمین مردگان هم نامیده می شد . قلمرو خوفناک ممنوعه ای که هیچ ملوانی جرات سفر به این قلمرو را نداشت . و آن را « سرزمین بدون بازگشت » می نامیدند . جالب اینجاست که نام سرزمین اجدادی یا سرندیپ دقیقا نام دراویدی سوماترااست . جزیره ای که هندوها بهشت اولیه خود را آنجا قرار داده اند که آن هم در فاجعه ای غرق شد . این سرزمین بدون بازگشت مکان تیره و طاعون زده ای هست که بالای آب قرار داشت و یهودی ها آن را شئول ( جهنم ) می نامیدند . برای یونانی ها جزیره برکت ( Makario nesos ) یا هادس بود . مصری ها آن را آمنتی یا پونت می نامیدند و برای میان رودانیان « دیلمون » نام داشت و پلینزیها آن را هاوایکی می نامیدند و هندوها ساوارگا . سلتی که افسانه هایشان بهترین خاطرات قلمرو طلایی غرق شده هستند آن سرزمین آوالون یا ایماین آبلاچ یا ینیس ویدر ( سرزمین شیشه ای ) می نامیدند . برای سرخپوستان توپیان برزیل ، ایوامارینی بود و مایاهای یوکاتان آن را آزتلان یا آتیتلان می نامیدند .
از مقاله تاریخ حقیقی آتلانتیس

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *