جشن سده

 

به تفصیل در شاهنامه و کتابهاى دیگر از آن یاد شده است.
این جشن در روز مهر از ماه بهمن بر پا مى شده و اکنون نیز در برخى از شهرهاى زرتشتى نشین برگزار مىگردد. جشن سده که ریشه در اساطیر ایران دارد بنا به روایت شاهنامه از زمان هوشنگ پیشدادى که پیداش آتش را به او نسبت مى دهند برپا گشته است.

بنا به آنچه در شاهنامه آمده یک روز زمستانى هوشنگ پادشاه پیشدادى با عده اى از همراهان و نزدیکان براى شکار به خارج از شهر مى روند. در آنجا هوشنگ چشمش به مار سیاهى مى افتد. سنگى از زمین برمى دارد و به سوى مار پرتاب مى کند، مار به تندى مى خزد و جان به در مىبرد ولى سنگ به سنگ دیگرى که آتش زنه بوده برخورد مىکند و در نتیجه شعله اى از آن مى جهد و خار و خس اطراف را فرامى گیرد و هوشنگ و همراهان که تا آن روز آتش ندیده بودند در آن روز سرد زمستانى از دیدن آن آتش گرم و روشن شادمان مى گردند و با افزودن خار و خس و هیزم و هیمه بیابانى از خاموش شدن آن جلوگیرى مى کنند و پس از مشورت با یکدیگر آن را با خود به شهر مى آورند و در محوطه محدودى از آن نگهدارى مى نمایند و کسى را براى حفظ و نگهدارى از آن مى گمارند این محل اولین آتشکده و شخصى که در خدمت آتش و براى حفظ و نگهدارى آز آن گمارده شده به نام «آترپان» یا آذربان نامیده شد. مردم آن را موهبت خدایى دانستند زیرا پیش از پیداش آتش مردم شبها را در تاریکى به سر مىبردند، زمستان ها را با سرما و برودت سر می کردند و غذاى خام و ناپخته و گوشت خام مى خوردند. پرواضح است که پیدایش این آخشیح (عنصر) سودمند چه تاثیر بزرگى در بهبود حال انسان اولیه غارنشین داشته است.از طرفى انسان اولیه غارنشین شبها در معرض تهدید جانوران وحشى و درنده بود ولى پس از پیدایش آتش انسانهاى غارنشین شبها در جلوى غار مسکونى خود آتش مى فروختند تا با دیدن آتش، جانوران و حیوانات درنده و وحشى فرار کنند و به غار وارد نشود.

 گذشته از اینها با پیدایش آتش انسان توانست فلزات را ذوب کند و با آن وسایل منزل و آلات جنگى و کشاورزى و غیره را بسازد. پس مى بینیم که پیدایش آتش اولین قدمى است که انسان به سوى ترقى و تمدن برمى دارد. جشن سده اولین جشن ایرانى چون جشن نوروز به روزگار جمشید و جشن مهرگان به دوران فریدون و جشن تیرگان به زمان آرش که همزمان با منوچهر بود نسبت داده مى شود و مى دانیم که هوشنگ قبل از همه آنان بوده است.

غیر از فردوسى که به تفصیل و به روشنى و آشکار از پیدایش آتش به دست هوشنگ نام مى برد نویسندگان بزرگى چون ابوریحان بیرونى و شعراى زیادى چون منوچهرى، فرخى و عنصرى به نیکى از این جشن بزرگ ایرانى مى نویسند و مى سرایند. جشن سده پس از سقوط ساسانیان تا چندین قرن برگزار مى شد. سلطان محمود غزنوى که مى خواست با اقدام به سنت ها و رسوم ایرانى خود را در دل ایرانیان جاى دهد این جشن را بسیار باشکوه بر پا مى داشت. عنصرى مى گوید:

 سده جشن ملوک نامدار است ‎/ زافریدون و از جم یادگار است ‎/ زمین امشب توگویى کوه نور است ‎/ کز آن نور تجلى آشکار است ‎/ گر از فصل زمستان است بهمن چرا امشب جهان چون لاله زار است این جشن باشکوه ایرانى، مانند بسیارى از رسوم و سنن و آیینهای ایرانى پس از حمله مغول و پس از تشکیل دودمان صفوى بسیار کمرنگ شد به طورى که پس از دوران مغول و متعاقب آن از روزگار صفوى جز در شهرهاى زرتشتى نشین و روستاهاى ایران که اصالت فرنگى خود را گرامى مى داشتند در جاهاى دیگر متروک گردید ولى به طورى که از دوستان تاجیکى شنیده ام در تاجیکستان با شکوه و ابهت خاصى این جشنهاى اصیل ایرانى برگزار مى گردد. مهمترین جشن سده اى که پس از سقوط ساسانیان برگزار شد در زمان قابوس بن وشمگیر در اصفهان بود که بنا به روایتى شعله هاى آتش از صد فرسنگى به چشم مى خورد. اکنون در کرمان، یزد، تهران، شیراز، اصفهان و اهواز زرتشتیان این جشن را بر پا مى دارند. هنگام غروب آفتاب چند موبد سپیدپوش در حالى که شمعدان هاى روشن در دست دارند، با خواندن اوستاى ویژه بر هیزم ها و چوب هاى خشک آتش مى زنند و هیزم ها و هیمه ها را مى فروزند و خاطره پیدایش آتش را در روزگار هوشنگ پیشدادى گرامى مى دارند. پارسیان از بیش از هزار سال پیش یعنى از موقعى که ایران را ترک کرده و به هندوستان مهاجرت کردند تمام آداب و رسوم و سنت هاى زرتشتى و ایرانى خود را به جا مى آورند.آنها جشنهاى ایرانى را به جا مى آورند چون فرهنگ ایران فرهنگ شادى و شادمانى بوده است چنانچه داریوش بزرگ در کتیبه بیستون مى گوید: بزرگ است اهورامزدا که آسمان را آفرید، که زمین را آفرید، که بشر را آفرید، که شادى را براى بشر آفرید. بنابراین هر چیز که به انسان شادى واقعى ببخشد مایه خشنودى خداوند است. اساساً طبیعت و زیبایى هاى طبیعت و آفرینش را خداوند براى شادى بشر خلق کرده است بنابراین هم باید آن را پاک و پالوده نگه داشت و هم از آن لذت برد و شاد بود و به آفریده هاى نیک خداوند درود فرستاد. باز هم بجاست که گفته شود اهمیت محیط زیست و پاک نگه داشتن طبیعت امروز براى همگان مبرهن و آشکار است. در اینجا شعرى را که چند سال قبل سروده ام در پى مى آورم: اى آتش گرم و روشن و پاک ‎/ وى بال گشوده سوى افلاک ‎/ نام سده را نهاده بر خویش ‎/ عمرت زهزاره ها بود بیش ‎/ بس راز کهن به دل نهفتى ‎/ از آن به کسى سخن نگفتى ‎/ شهنامه که پیک راستانست ‎/ یادآور عهد باستانست ‎/ اینگونه ترا نمود تصویر ‎/ اى آتش جاودان پیگیر ‎/ «هوشنگ» خدیو پیشدادى ‎/ یک روز پى شکار و شادى ‎/ بر اسب شهى سوار گردید‎/ در دشت پى شکار گردید ‎/ تا گاه کنار مشت خارى ‎/ افتاد نگاه او به مارى ‎/ برداشت بجا یکى یکى سنگ‎/ افکند به سوى مار شبرنگ‎/ آن مار خزید و جان به در برد ‎/ آن سنگ، سنگ دیگرى خورد‎/ ناگاه شراره اى بیفروخت ‎/ هر خار و خسى که بود از آن سوخت ‎/ آن شعله خرد گسترش یافت‎/ گرمى و فروغ از آن برون تافت ‎/ پیدایش آتش از همین جاست‎/ هر چند در میان سخن هاست‎/ در روز دهم ز ماه بهمن‎/ شد آتش جاودانه روشن‎/ مهرایزد و روز ایزدمهر‎/ بنمود فروغ ایزدى چهر ‎/ جشن سده گرم و شادى افزاى ‎/ زان روز بمانده پاى بر جاى ‎/ آغازگر تمدن است آن ‎/ شد حاصل از آن رفاه انسان ‎/ دیدست هزار زیر و بم را ‎/ گه شادى و شور و گاه غم را ‎/ پیریست که بس هزاره دیدست ‎/ گه گفته و گه گهى شنیده استگه داد به خلق شور و شادى ‎/ گه رفت به مرز نامرادى ‎/افسرد ولى نگشت خاموش ‎/ از خاطره ها نشد فراموش ‎/ زنهار اگر زبان گشاید ‎/ بس راز نهفته را نماید‎/گوید به تو هر وجب از این خاک‎/ از آتش عشق شد چنین پاک‎/ از خون دل و دلاورانش ‎/ سرخ است شفق در آسمانش ‎/ فریاد برآورد که ایران‎/ هرگز نشود خراب و ویران ‎/ این ملک ز بس که زیر و بم دید‎/ چون آهن آبداده گردید ‎/ آئین سده نماد هستى است ‎/ راى به سوى خداپرستى است ‎/ ایرانى پاکزاده زنهار ‎/ این آتش گرم را نگهدار ‎/ چون شعله عشق و جاودانست ‎/ یادآور آتش من آنست در نزد یونانیان قدیم آتش را خداى «پرومته» که نزد یونانیان باستان خداى آتش بود آن را از آسمان به زمین آورد. برخى از ملل دیرپاى دیگر عقیده داشتند که آذرخش (برق) از آسمان به درختان خشک جنگل گرفت و آن را شعله ور ساخت و آتش از آتش گرفتن جنگل ها به وسیله آذرخش آسمان ایجاد شد.

 بی مناسبت نیست که در اینجا از پنج نوع آتشى که در اوستا از آن نام برده شده یاد شود.

 آن پنج نوع آتش عبارتند از:

۱- آتشى که در کهکشان و آسمان هاست و براى نمونه ما آن را آذرخش یا صاعقه مى شناسیم.

۲- آتشى که در گیاهان است که همان آتش و گرمى سبب مى شود که درخت خشک و بى برگ وبار زمستانى در بهاران بشکفد و جوانه و شکوفه و برگ و بار بیاورد و این آتش همان گرمى و حرارت است.

 ۳- آتشى که به صورت گرمى و حرارت در انسان و جانوران و پرندگان است. هرگاه این گرمى و حرارت بیفسرد و سردى عارض گردد انسان و پرنده وحیوان خواهند مرد و از آن به جان تعبیر مىنماییم.

۴- آتشى که به صورت گرمى و حرارت شعله ور است و تا چند سال قبل وسیله طبخ و گرم کردن و روشنى بود و هزاره هاى متوالى یاور انسان به شمار مى رفت.

 ۵- آتشى که به عنوان آتش عشق در ادبیات و به خصوص عرفان ایران هزاران سال است که تجلى مى نماید و شعراى بزرگى چون مولوى و حافظ و دیگران از آن نام برده اند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *