حقیقت یا افسانه؟

رالف الیس محقق و نویسنده ای است که با بررسی و تفسیر متون دینی نظریات بحث برانگیزی درباره شخصیتهای دینی ارائه داده است. از جمله قابل تامل ترین و بحث برانگیزترین نظریات او میتوان به آنچه درباره عیسی مسیح مطرح کرده اشاره کرد. از نظر الیس, عیسی نجار یا چوپانی ناشناس و فقیر نبوده, بلکه شاهزاده ای از نژاد مصری و ایرانی, و در واقع نوه کلئوپاترا بوده که در جوانی ادعای تاج و تخت کرده است. تجرد مادام العمر او نیز افسانه ای بیش نبوده و با دو خواهر ثروتمند و نژاده خویش ازدواج کرده است. الیس معتقد است شخصیتهایی چون ابراهیم, داوود و سلیمان نیز وجودی فراتر از اقلیم اساطیر و افسانه ها داشته اند و تاریخ و محل زندگی یا پادشاهی شان به عمد مخدوش شده است. در نوشته زیر فشرده ای از روش تحقیق و نتیجه گیری رالف الیس درباره شخصیت تاریخی ابراهیم با استناد به مقالات همین نویسنده تقدیم خوانندگان میشود.

ابراهیم

متونی همچون نوشته زیر از جوزیفوس, مورخ یهودی قرن اول میلادی, جرقه ایده اولیه رالف الیس برای جستجو در پی ابراهیم در میان فراعنه مصر بوده است: «فرعون نِکو, شاه مصر در آن زمان, با ارتشی عظیم به سرزمینش وارد شد و پرنسس سارا, مادر ملت ما را دستگیر کرد. و جد بزرگ ما ابراهیم چه کرد؟ آیا با نیروی ارتش به این توهین پاسخ انتقام آمیز داد؟ و این در حالی بود که او سیصدو هجده افسر زیر سلطه خود داشت, و نیروی انسانی بی پایان در اختیار خود.»

نویسنده برخلاف نظر کسانی که برخی داستانهای تورات, انجیل و قران را عاری از واقعیت های تاریخی میدانند, معتقد است اگر این نوشته ها به درستی تفسیر شوند با اسناد تاریخی مطابقت نشان خواهند داد. اولین قدم برای انطباق این متون با اسناد تاریخی, تعیین دقیق دورانی است که وقایع مربوط به ابراهیم رخ داده است. الیس کلید این معما را در بخشی از انجیل که در آن فرعون درباره خاندان یوسف پرس و جو میکند می جوید: «شغل شما چیست؟ و آنها پاسخ دادند… ما خادمین شما چوپان هستیم, هم ما و هم پدرانمان.» یکی از سلسله های فراعنه مصر با نام چوپانان شناخته می شدند, همان فراعنه ای که بر اساس اسناد تاریخی در طول سلسله های چهاردهم تا شانزدهم به «تسخیر» مصر شمالی پرداخته بودند, کسانی که با نام هیکسوس, عبارتی که ترجمه آن شاه چوپان است شناخته میشدند. اما چرا یک خاندان از فراعنه مصر چوپان نامیده میشدند؟ الیس پاسخ را در علاقه شدید مصری های به ستاره شناسی می یابد. از نظر او این خاندان از این جهت صاحب عنوان فوق بودند که با خوشه اجرام آسمانی که قوچ نامیده میشود مرتبط بودند, و چنین نتیجه میگیرد که واژه های گوسفند و گله که به کرّات در کتاب مقدس تکرار شده اند با نگاه از این زاویه به کل معنایی متفاوت پیدا میکنند: گوسفند اشاره دارد به خوشه قوچ یا پرستندگان آن, و گلّه اشاره دارد به خوشه گاو و پیروانش.

از دید زمین, خوشه ها به کندی در طول هزاره ها در آسمان جابجا میشوند و هر در دوران نشان خاصی حاکم است. برای مثال دوران ما دوران حاکمیت نشان ماهی است, اما دوران سلسله های سیزدهم و چهاردهم فراعنه مصادف بود با تغییر حاکمیت از نشان گاو به نشان قوچ. دوران گاو تا حدود سال ۱۸۰۰ پیش از میلاد ادامه یافت, که از لحاظ زمانی هم با به قدرت رسیدن اولین فراعنه هیکسوس و هم با ظهور ابراهیم در کتاب مقدس بسیار نزدیک است. بنا بر نظریه الیس, این تغییر نشان حاکم بر دوران باعث ایجاد شکاف اجتماعی بین پرستندگان نشان گاو در شهر تبس و فراعنه چوپان هیکسوس در مصر شمالی, یا همان آریایی ها شد. چنان که اسناد تاریخی نشان میدهند در آن زمان کشور دچار جنگ داخلی شد. هم نوشته های مورخ مصری قرن سوم پیش از میلاد, مَنِتو, و هم متن انجیل نشان میدهد که در واقع دو سفر خروج روی داده و نه یک سفر خروج. اولین سفر یک مهاجرت بزرگ بوده و دومین سفر مهاجرت کشیشان در مقیاسی کوچکتر. پس از اولین سفر, یوسف به مصر بازمیگردد و در جایگاه دوم قدرت و پس از فرعون, قدرتمند ترین مرد مصر میشود. سپس از خانواده اش می خواهد که در مصر به او بپیوندند, اما چنان که در متن انجیل آمده به آنها هشدار میدهد: چنانکه خود نیز میدانید شما چوپان هستید و وظیفه تان خوراک دادن به گله است… فرعون شما را فراخواهد خواند از شما خواهد پرسید پیشه تان چیست. باید پاسخ دهید حرفه مان از جوانی تجارت گلّه بوده است, و حرفه پدرانمان نیز. اگر چنین نگویید مجاز به اقامت در سرزمین مصر نخواهید شد. چوپان بودن ما از نظر مصریان زشت و کریه است.

الیس این نوشته را چنین تفسیر میکند که نشان های آسمانی قوچ و گاو, یا به عبارتی دین های مصریان با واژه های گوسفند و گلّه جایگزین شده اند و سپس آن را به شکل زیر بازنویسی میکند: شما چنان که خود نیز میدانید هیکسوس/آریایی هستید و وظیفه تان تشویق پیروان گاو به تغییر آیین است… و فرعون شما را فراخواهد خواند و خواهد پرسید دینتان چیست. باید پاسخ دهید که دین ما از جوانی پیروی از گاو بوده است و دین پدرانمان نیز. در غیر این صورت مجاز به اقامت در سرزمین مصر نخواهید شد, چرا که هیکسوس/آریایی بودن ما از نظر مصریان زشت و کریه است.

مصر درگیر جنگ و خونریزی داخلی شده بود, جنگ بین شمال و جنوب مصر که منجر به سفر و مهاجرت مردم هیکسوس و تخریب بخش بزرگی از سرزمین های دلتای شمالی شد. البته که چوپان ها برای مصریان کراهت داشتند, چوپانان همان هیکسوس های چوپان بودند.

الیس در بخش های متاخرتر کتاب عهد جدید شواهد بیشتری می یابد: عیسی که از نوادگان همان خاندان بود هنگام تولد برّه خدا نامیده شده. به عبارت دیگر او یک چوپان (هیکسوس) جوان و در تبعید بوده, یک برّه. هنگامی که به بلوغ میرسد چوپان میشود. این دوران درست همان زمانی است که نشان قوچ جای خود را کم کم به نشان ماهی میدهد. به همین ترتیب عنوان سابقه دار و قدیمی عیسی که چوپان بوده تبدیل میشود به عنوان ماهیگیری که انسان صید میکند, خدای نشان ماهی. به این ترتیب او اولین شاه ماهیگیر میشود.

الیس سپس به تطبیق نام فراعنه سلسله های فوق با نامهایی که در تورات, انجیل و قران ذکر شده میپردازد. مشکل اینجا است که نامهای سلسله فراعنه مورد نظر او به طور کامل در اسناد تاریخی ثبت نشده اند. آخرین نام ثبت شده از فراعنه سلسله شانزدهم که آخرین فراعنه هیکسوس بودند یاکوبام است, نامی که بی ربط با اسم یعقوب به نظر نمیرسد. در کتاب مقدس حرف «م» از پایان نام این فرعون حذف شده است. معادل این حرف در نوشتار هیروگلیف احتمالاً کاربرد ضمیر اشاره ای دارد. نویسنده بر این پایه یعقوب پدر یوسف را فرعون یاکوبا از فراعنه هیکسوس فرض میکند و تورات را حاوی داستانهای تاریخی درباره خانواده های حاکم بر مصر و از تبار سلطنتی, و نه داستانهایی درباره دسته ای چوپان و گلّه هایشان.

الیس در جستجوی فرعونی که در کتب دینی نِکو نامیده شده به فهرست نام فراعنه مراجعه میکند و نزدیکترین تشابه را میان نام این فرعون به روایت کتب دینی و فرعونی از سلسله پانزدهم به نام نِهِسی (به کسر حروف نون و ها) می یابد. مصرشناسان هرچند نامها را از نوشته های هیروگلیف استخراج میکنند, نمیدانند هر نام باید چگونه تلفظ شود. بنابراین تلفظ صحیح نام این فرعون ممکن است نِهوسی بوده باشد و در تبدیل و ترجمه خط هیروگلیف به زبانهای امروز, هر دو تلفظ به یک اندازه معتبر است. در متون دینی آمده که نام همسر ابراهیم سارا بوده است. الیس احتمال میدهد که این نام از نام سلطنتی این فرعون, یعنی آسِرا گرفته شده باشد. وی همچنین احتمال میدهد که نِکو و نِهِسی شکل های مختلفی از اسم کوچک این فرعون بوده باشند.

با جستجوی بیشتر در انجیل به سومین نامی برمی خورد که احتمالاً شکل دیگری از همین نام بوده باشد: ناکور (ناحور در روایت اسلامی), پدربزرگ ابراهیم. از نظر نویسنده نام های ناکور و نِکو شباهت زیادی به هم دارند و این شباهت اتفاقی نیست. پسر ناکور در انجیل تهارا (ترح, تارج یا تارخ به روایات اسلامی) بوده, حال آنکه پسر فرعون نِهِسی, شِشی نام داشته است, اما نکته جالب در این است که نام سلطنتی فرعون نِهِسی آسارا است که شباهت قابل توجهی به نام تهارا در انجیل دارد, گویی حرف «آ» در آغاز این نام عمداً در انجیل حذف شده است. نام پدر ابراهیم در قران آزر ذکر شده است. الیس به این نکته اشاره میکند که حرف «آ» در قران از نام آسارا حذف شده است, اما بر خلاف انجیل از پایان این نام و نه از آغاز آن, و چنین نتیجه میگیرد که نام این فرعون عمداً در هر دو کتاب دینی با تغییر و دستکاری ذکر شده است.

بر پایه این فرض نام پدر و پدربزرگ ابراهیم در کتب مقدس, اشاره به یک فرعون واحد دارد که در اسناد تاریخی دارای دو نام است. این فرعون در تاریخ نِهوسی و آسارا نامیده شده و در متون دینی ناکور و آزارا. مانعی که نویسنده بر سر راه تایید این فرض میبیند نام پسر نِهِسی است. در کتاب دینی ناکور یا آزارا پدر ابراهیم خوانده شده است, حال آنکه در اسناد تاریخی پسر نِهِسی یا آسارا, فرعونی است با نام شِشی و نه ابراهیم. این مانع به زعم نویسنده با بررسی نام سلطنتی شِشی فرو میریزد: نام سلطنتی فرعون شِشی «مایِبره» یا «مامایِبره» بوده است. بار دیگر با جابجا کردن حرف «م» از ابتدای نام به انتهای آن, واژه ای به دست می آید که نزدیکی انکار ناپذیری به نام ابراهیم دارد.

انجیل تایید میکند که ابراهیم فرعونی مصری بوده است, حتی اگر معتقدین به انجیل این نکته را نپذیرند: «تو را پدر ملت های متعدد قرار داده ام. و به تو فرزندان فراوان خواهم داد… و شاهان از نسل تو زاده خواهند شد.»

عیسی

طبق نظریه رالف الیس, آخرین نفر از این تبار از فراعنه انجیلی عیسی است. سفر خروج چیزی بیش از یک درگیری و جنگ داخلی نبوده است. عیسی فرعونی بود که در تبعید زاده شد. مصر در این نقطه از زمان دیگر قلمرو قانونی این فرعون زادگان محسوب نمیشد, ولی سنتهای مصری هنوز در آنها ریشه دار بود. از همین رو عیسی برای تحصیل و آموزش به مصر فرستاده شد. طبق همین سنتها عیسی با عنوان شاه ماهیگیر خوانده شد. اسناد تاریخی نشان میدهد که مخالفین عیسی او را «پیامبر دروغین مصری» مینامیدند. او فرماندار طبریه (واقع در سواحل غربی آنچه امروز اسرائیل خوانده میشود) بود و بعدها تلاش کرد اورشلیم را با کمک ششصد تن و از مقر فرماندهی خود در کوه زیتون, از شورشیان یهودی باز ستاند. این واقعه با شباهتی فراوان در انجیل نیز توصیف شده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *