ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه چیست؟ و هر کدام چه خصوصیاتی دارند؟

مدیتیشن

ناخودآگاه

حتما برات پیش آمده گاهی با وجود تلاش های زیاد به موفقیت و کامیابی نمیرسی و گاهی با خودت فکر میکنی چرا من هیچ شانسی ندارم یا چرا انقدر بدشانسم!

زندگی آدمای موفق رو میبینی و تصور میکنی اونا تمام سهم شانس و خوشبختی رو ازت گرفتن. میدونی تفاوتت با آدمای موفق چیه؟

اونها یادگرفتن که چطور از توانایی و قدرت ضمیر ناخودآگاه برای دستیابی به خواسته هاشون استفاده کنن، اونها یاد گرفتن چیزی به اسم شانس وجود نداره، همه چیز درون خود، در ذهن رخ میده و جهان بازتابی از افکار خودمون هست.

بقول امپراطور بزرگ رومی، مارکوس آئورلیوس: قدرت شما در ضمیر ناخودآگاه خودتان است نه در اتفاقات بیرون. این نکته را بدانید و مطمئن باشید که قدرت‌هایتان را پیدا می‌کنید.

برای اینکه این حقیقت رو درک کنی میخوام اول تو رو با حقیقت ذهنت آشنا کنم.

ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه چیست ؟

اگه در مغز انسان یه خط فرضی افقی بکشین، به دو نیمه بالایی و زیرین تقسیم میشه، بخش بالایی ضمیر خودآگاه نامیده میشه و بخش پایینی ضمیر‌ِ ناخودآگاه.

ضمیر ناخودآگاه و مثال کوه یخ

ذهن خودآگاه بخش هوشیار و منطقیه مغزه که حافظه کوتاه مدت داره، کارهای ارادی رو انجام میده و نگهبان مغز هم هست؛ مثلا اگه کسی سعی کنه که ما رو با باور جدیدی آشنا کنه که با باورهای قبلیمون تعارض داره، این بخش باهاش مخالفت میکنه؛ یا اگه کسی سعی کنه که نقد یا سرزنشمون کنه، ضمیر خودآگاه اون رو فیلتر خواهد کرد.

درواقع ما به واسطه ذهن خودآگاه ورودی ها یا اطلاعات ذهنی رو وارد ضمیر ناخودآگاه میکنیم.

این ضمیر در یک لحظه تنها توانایی انجام یک کار رو داره، نمی‌تونه هم‌ زمان دو یا چند تا کار رو انجام بده. ممکنه تصور کنید میشه هم زمان، هم مطالعه کرد و هم تلویزیون دید؛ درحالیکه اگه واقعاً از کاری که در اون لحظه انجام میدی آگاه شی، میبینی که یا در حال مطالعه هستی یا در حال تماشای تلویزیون! زمانی که فکر می‌کنی هم‌ زمان داری هر دو تا کار رو انجام میدی، در حقیقت داری سریعاً بین این دو کار تغییر حالت میدی.

ذهن خودآگاه از نظر تکامل بعد از ذهن ناخودآگاه بوجود آمده و جالبه بدونی که ضمیر خودآگاه تنها ۸ درصد از مغزه و ۹۲ درصد باقی مانده ضمیر ناخودآگاهه؛ بنابراین تمام تلاشهای آگاهانه ای که برای تغییر خود یا موفقیت انجام میدیم گرچه موثره اما فقط ۸ درصد ماجرا است!

ذهن ناخودآگاه بخش ناهوشیاره که اعمال غیرارادی رو کنترل میکنه مثل نفس کشیدن، تپیدن قلب و کنترل احساسات.

اگه بعضی اوقات بدونِ اینکه دلیلش رو بدونی حس بدی داری، بدون که این کارِ ناخودآگاهت هست.

چرا روش هایی مثل جملات تاکیدی به تنهایی اثر ندارد؟

ضمیر ناخودآگاه خاطرات و باورها و ارزش های ما رو در خودش ذخیره میکنه و خانه انگیزه، عادات، رفتار، درک و بصیرت ماست. به همین دلیله که جملات تاکیدی به تنهایی هیچ معنی ای برای اون نداره و باعث تغییر باورها نمی شه. جملات تاکیدی در سطح خودآگاه به وجود میاد و توسط ضمیر ناخودآگاه فیلتر می شه چون معمولا با نظام باوری مطابقت نداره.

اولین شرط برای تغییر یه باور اینه که ضمیر خودآگاه رو که مثل نگهبان مغز میمونه، بصورت منطقی یا با تکنیکهایی مانند “هیپنوتیزم”، “برنامه ریزی عصبی کلامی” یا ” NLP” و سایر تکنیک ها قانع کنی که باور جدید رو قبول کنه؛ با این کار باور مربوطه به ضمیر ناخودآگاه وارد شده و ناخودآگاه قبولش میکنه.

دومین شرط اینه که ضمیر ناخودآگاه باور جدید رو که در غالب یه سری کلمات و عبارات وارد می شه رو بپذیره تا اونها رو خودِ ذهن ناخودآگاه پردازش کنه. مهم ترین دلیلی که افراد از روش هایی مثل “فایل های سابلیمینال” یا “خودهیپنوتیزم” نتیجه نمی گیرن، نپذیرفتن پیام ها توسط ناخودآگاهه که در مقاله زیر مفصل اون رو توضیح دادیم .

مهم ترین عواملی که باعث می شوند از پیام های سابلیمینال نتیجه نگیریم چه هستند؟

ضمیر ناخودآگاه منشاء تولید احساسات

لازمه بدونین که منشا تولید احساسات، افکار هستن. ضمیر ناخودآگاه کلماتی که بار منفی یا مثبت دارن رو میشناسه، مثلا وقتی میگی من خوشبخت هستم، ناخودآگاهت کلمات خنثی رو حذف و کلمه خوشبختی رو که بار مثبت داره درک میکنه مثل سنگی که تو آب میندازی و حلقه هایی درست میشن که مدام بزرگ و بزرگتر میشن، ذهن ناخودآگاه کلمه خوشبختی رو مدام بزرگ و بزرگتر میکنه.

ضمیر ناخودآگاه و خوشبختی

جهانی که ما برای خودمان ساخته‌ایم نتیجه‌ی تفکرات‌مان است.نمی‌توانیم این دنیا را بدون تغییر طرز فکرمان تغییر دهیم.
آلبرت انیشتین

دوست عزیزم به این نکته دقت کن اگه افکار و گفتگوهای درونیت رو که در ضمیر خودآگاه پدید میان کنترل کنی، یک هیچ از بقیه جلوتری!

کنترل افکار

حتما تا حالا تجربه کردی، زمانهایی که درباره آینده یا وقایعی که هنوز اتفاق نیفتاده تصویر سازی منفی میکنی، احساسات منفی مثل استرس و ترس رو تجربه میکنی؛ یا زمانهایی که درباره خاطرات خوش گذشته فکر میکنی، همون احساسات خوش برات تداعی میشن؛ درواقع با اینکه فقط فکر و تخیل کردی و در زمانی غیر از زمان کنونی بودی، در همون لحظه این احساسات تولید میشدن، چون ذهن ناخودآگاه متوجه زمان و تفاوتِ واقعیت و خیال نیست و هر فکری که تولید میشه انگار در همون لحظه، در حالِ تجربه ش هست.

مثال واضح تر زمانیه که خواب میبینی، اگه تو خواب در حال فرار از کسی یا چیزی باشی و در همون حال از خواب بپری، متوجه شدت ضربان قلبت میشی انگار که واقعا داشتی فرار میکردی!

راههای نفوذ به ضمیر ناخودآگاه

برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه روشهای زیادی وجود داره.

برای اینکار باید قوانین ضمیر ناخودآگاه رو بدونیم که اونها در مقاله ی ۷ نکته مهم برای شناخت ذهن ناخودآگاه که بتوانید آن را برنامه ریزی کنید شرح دادیم.

دو روش کلیِ خیلی قوی هست که در عین سادگی اثرات شگفت انگیزی داره :

۱- تکرار:

هر پیامی که به‌صورت تکرار دربیاد در ضمیر ناخودآگاه ما می نشینه. این میتونه گفتگوهایی که با دیگران میکنیم یا حتی گفتگوهای ذهنی خودمون باشه که هرچقدر بیشتر تکرار بشن بیشتر در ناخودآگاه ما نفوذ می‌کنن. به قول ارل نایتینگل نویسنده و روانشناس: ” هرچه ما در ذهن ناخودآگاه خود بکاریم و با تکرار آن را تغذیه کنیم، یک روز به واقعیت تبدیل می‌شود.”

هرکاری رو که تکرار کنیم کم کم بصورت عادت در ما شکل میگیره و کنترلش به ناخودآگاه منتقل میشه؛ مثل رانندگی کردن، اوایلِ یادگیریِ رانندگی اگه با دوستت هم حرف بزنی نمیتونی درست تمرکز کنی و احتمالا بجای ترمز گاز میدی! این یعنی هنوز خودآگاهت درگیره و نمیتونی دوتا کارو همزمان انجام بدی ولی بعد مدتها بدون فکر کردن، رانندگی میکنی و با دوستت هم صحبت میکنی و تو لحظه ی حساس، این بار سریع و بدون فکر، عکس العمل درست رو نشون میدی و ترمز میکنی؛ به این خاطر که عادت رانندگی وارد ضمیر ناخودآگاه تو شده.

۲- تصویر سازی ذهنی:

بهتره که تصویرسازی ذهنی رو مدتی قبل از خوابیدن یا بعد از بیدار شدن از خواب انجام بدی (چون در این دو زمان ذهن در حالت آلفا قرار داره و ضمیر ناخودآگاه شما در دسترس تره و بهتر برنامه ریزی میشه.) دقت کن برای رسیدن به چیزی که میخوای کلمات تاکیدی موثر هستن اما کافی نیستن. بهتره که تصویر سازی رو همراه با ایجاد احساسات مثبت استفاده کنی و مثلا تصور کنید چیزی رو که میخوای همین حالا داری، چه احساسی خواهی داشت؟ شور و شادمانی و “شکرگذاری”

توجه کن هرجا که بین ضمیرخودآگاه و ضمیر ناخودآگاه تو تضاد باشه، این ذهن ناخودآگاهه که در آخر برنده میشه! ولی زمانی که خودآگاه و ناخودآگاه باهم موافق و همسو باشن و بتونی که از همکاری این دو بخش استفاده کنی، قدرت این دوتا در هم ضرب می‌شه یعنی میتونی کارها رو با قدرت بیشتری پیش ببری، مهارت های زندگیت را بهتر کنی، کنترل بیشتری رو احساساتت داشته باشی و در نهایت قهرمان زندگی خودت باشی.

این جمله قشنگ محمد علی کلی یادت باشه: قهرمان‌ها در باشگاه‌ها ساخته نشده‌اند. قهرمان‌ها از چیزی داخل وجودشان نشأت می‌گیرند. یک رویا، یک چشم‌انداز…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *