غارها و فرازمینی ها – ایا غارها گذرگاهی برای موجودات فضایی بوده اند

غارهای زیبای لانگمن در چین

غارهای زیبای لانگمن در چین

آیا چنین گذرگاهها یا دروازه هایی ، تنها حاصل تخیل نیاکان ماست؟

یا اینکه در حقیقت چنین سفر میان منظومه ای در جهان باستان وجود داشته است؟ در اینصورت، چه کسی… یا چه چیزی ، موجد چنین تکنولوژی پیشرفته ای در هزاران سال پیش، بوده است؟

دروازه پلوتو

دروازه پلوتو

برخی از نظریه پردازان فضانوردان باستانی معتقدند که سرنخهای بیشتر را می توان در آیینهای استادانه ای یافت که در “پلوتونیون” تُرکی شکل می گرفته است.

باید منظره ای تماشایی بوده باشه وقتی که کشیشان “سیبل” (کوبله) مراسم مخصوص اهدای قربانی را اجرا می کرده اند اونها یک گاو نر را به درون غار می راندند و این گاو به خاطر گاز درون غار می مُرد.

مردم هم جمع میشدند و این مراسم را تماشا می کردند بعد هم کشیشها حیوانات قربانی را بیرون می آوردند و همه میدیدند که کشیشها زنده اند و این نشان میداد که اونها قدرت والایی دارند و یا مستقیما با یک منبع الهی وصل هستند که میتونند در این مراسم زنده بمونند.

این ثابت می کرد که اینجا دروازه جهنمه و همه مردم می ترسیدند و احترام زیادی برای اون قائل می شدند.

اینکه این آیینها وجود داشته و اینکه “سیبله” به عنوان نگهبان دروازه ها شناخته میشده به ما میگه که مردم باستان کار بسیار مهمی در رابطه با سفر زمان و این گذرگاهها انجام میداده اند.

جستجوها نشان داده است که در حقیقت بخاری از زمین این منطقه متصاعد می شود که حاوی مقادیری ازگاز مونو اکسید کربن و سایر گازهاست که میتواند هر چیزی یا هر کسی که آن را تنفس کند، از بین ببرد افسانه های باستان گفته اند که هر حیوانی به این مکان نزدیک میشد می مرد و از بین می رفت.

همین اتفاق امروز هم می افته هر پرنده ای که به اون نزدیک بشه،میفته و می میره اگر سموم درون غار به اندازه ای بوده باشد که یک گاو نر را از پا بیندازد.

کشیشان چگونه از آن جان به در می بردند؟ آیا ممکن است که طبق گفته برخی از نظریه پردازان فضانوردان باستانی این کشیشان اطلاعاتی سرّی را دریافت می کرده و حتی احتمالا از سوی موجودی غیر زمینی به نام “سیبله” به معبری کیهانی دسترسی داشته اند؟

 

این ماجرا در “پاموک کالای” ترکیه ظاهرا یک سند محفوظ یک مورد استفاده از تکنولوژی معبر کیهانیست وقتی این کشیشان مخصوص میتونستند وارد این مکان بشن احتمالا میتونستند از یک گذرگاه انرژی عبور کنند که به اونها این امکان رو میداده تا به جاهایی برن که کلا با جایی که مردم عادی می تونستند در این غار تجربه کنند متفاوت بود.

باید به اینکه چیزی سرّی در این غار بوده که اون رو مخفی می کردند هم فکر کرد شاید در اینجا یک جور تکنولوژی معبر بین سیاره ای وجود داشته و اونها این نمایش را اجرا می کرده اند تا مردم را بترسونند

 

اونها نمایش هایی را اجرا می کرده اند تا مردم را بترسونند و مطمئن بشن که مردم میدونند اینجا یک غار ممنوعه هست .ولی در حقیقت اینجا مکان نگهداری یک تکنولوژی غریبه و احتمالا یک معبر کیهانی بوده .

آیا ممکن است که “پلوتونیون” یک گذرگاه فرازمینی بوده باشد؟

گذرگاهی که تحت مراقبت کشیشان بوده تا از ورود دیگران جلوگیری کنند؟

اما چرا؟

شاید پاسخ را بتوان در سایت باستانی دیگری در حدود ۷,۰۰۰ مایل دورتر از اینجا یافت .

ماچوپیچو

“ماچوپیچو” ، پرو

 

این ویرانه های باستانی اینکایی ، در حدود ۵۰ مایلی “کوزکو” در آغوش کوههای بلند “آند” جای گرفته و عبارت از مجموعه کاخهاییست که متعلق به قرن پانزدهم است.

در زاویه جنوب غربی، در جایی که باستانشناسان آن را به عنوان میدان عمومی می شناسند “معبد سه پنجره” واقع شده است .

میدانی سنگی به طول ۳۵ فوت و عرض ۱۴ فوت که در طول یکی از دیوارهای آن سه پنجره ذوذنقه ای تعبیه شده است.

کتب تاریخی اشاره می کنند که پنجره های “معبد سه پنجره” طوری ردیف شده اند تا طلوع خورشید تحویل ماه جوئن درست در زاویه دقیقی وارد بشه.

کل بنا در جهت دریافت اولین شعاع نور خورشید از پس کوه ، و از خلال این سه پنجره در زمان تحویل تابستانیست.
برخی از متخصصان بر این باورند که این سه پنجره حکایت از افسانه اینکایی “خلقت” دارند .

بر اساس این افسانه “ویراکوچا” فرزند خدای خورشید از طریق سه دروازه اسرارآمیز کوهستانی قدم به این جهان گذاشته و تمدن “اینکا” را بنیاد نهاده است.

در داستان اینکایی “خلقت” فرزندان خورشید، یعنی “برادران ایار” از سه معبر فرود آمدند و از سه پنجره قدم به درون گذاشتند تا “ملت اینکا” را به وجود بیارند .

گفته اند معبدی با سه پنجره که در “ماچوپیچو” واقع هست سمبل همین رویداد معجزه آمیزه این برادران فرزندان الهه ای به نام “ویراکوچا” بودند که ظاهرا برای اولین بار خرد و دانش و مقدمات تمدن را به مردم امریکای جنوبی ارائه کرده و صرفا با نگاه کردن از درون این پنجره ها ذهن میتونه پرواز کنه و یک بار دیگر با این خدایان تماس برقرار کنه و با اونها متصل بشه.

برخی از نظریه پردازان فضانوردان باستانی بر این باورند که شاید حکایت اینکایی “خلقت” بیش از یک اسطوره سازی صرف باشد.

آنها معتقدند که این می تواند توصیف سفری از طریق یک معبر کیهانی باشد که هزاران سال پیش به وقوع پیوسته است شما وقتی این افسانه را مطالعه می کنید فورا با خودتون فکر می کنید که این یک جور دروازه کیهانیست .

که اینها توصیف کرده اند واین فرزندان خورشید،این موجودات پیشرفته آسمانی ، یک جور تکنولوژی کیهانی را در اختیار داشته اند که به اونها این امکان را داده تا این دروازه ها را باز کنند شاید هم این حکایت اینکایی یک جور یادآوری از استفاده از تکنولوژی این دروازه ها باشه “برادران ایار”ممکنه موجوداتی کاملا حقیقی بوده باشند که به زمین آمده اند و میهمان “اینکاها” شده اند و اصول علم و تکنولوژی و زبان محاوره خودشون و همه وجوه تمدن را به اونها بخشیده باشند و برای رسیدن به اینجا هم از یک تکنولوژی معبر کیهانی در کنار این کوه استفاده کرده باشند.

آیا امپراطوری بزرگ “اینکا” به دست فرازمینی هایی بنا شده که از طریق معبری کیهانی به زمین آمده اند؟

آیا این موضوع می تواند توضیح دهد که چرا سایتهایی همچون “پلوتونیون” به شدت مورد حفاظت بوده اند؟

شاید پاسخ این سوال ، پیش از اینها کشف شده باشد آنهم نه در جهان باستان، بلکه به دست “علم” شهر “پرینستِن” ، ایالت نیوجرزی جولای ۱۹۳۵ ضمن کار در “انستیتوی مطالعات پیشرفته” فیزیکدانان،”البرت آینشتاین” و “نِیتان روزِن”ایده ای خلاقانه را منتشر کردند.

آنها به این نتیجه رسیدند که تئوری نسبیت در واقع می تواند میان بُری به تسلسل فضا-زمان بزند این معابر ، موسوم به “پل آینشتاین-روزن ” که بیشتر به نام “کرمچاله” مشهورند دو مکان جدا از هم را به هم متصل کرده

و سفر به دوردست ترین ستاره های کیهان را ممکن می کنند. چیزی که شما به اون اشاره کردید ساختاری فضاییست که همراه با خم شدن بسیار بسیار شدید فضا و اتصال دو نقطه کاملا متفاوت در فضاست.

یعنی اگر یک تکه کاغذ رو در نظر بگیرید که از یک طرف به طرف دیگه خم شده و بعد مشتی به دو سطح موازی روبروی هم بزنید و یک نقطه را به نقطه روبروش وصل کنید.

 

اگر فاصله سیاره ما تا نزدیک ترین منظومه رو در نظر بگیرید می بینید که فاصله ای حدود ۴٫۲ سال نوریست یعنی اینکه شما باید ۴٫۲ سال با سرعت نور که برابر است با ۱۸۶,۰۰۰ مایل در ثانیه سفر کنید تا به اونجا برسید اما تنها راه واقعی برای انجام اینکار استفاده از یک جور “کرمچاله” است.

در حالیکه ایده سفر در کرمچاله احتمالات خارق العاده ای را مطرح می کند اما به دست آوردن این تکنولوژی نیازمند کنکاشهای کلانی است.

دانشمندان برآورد کرده اند که ایجاد یک سفر با استفاده از کرمچاله نیازمند انرژیی بسیار فراتر از توان تولید انرژی ماست.

اما یک تئوری در باره “ضد ماده” شاید بتواند کلیدی را برای باز کردن قفل سفر کرمچاله ای فراهم کند.

شما به ماده ای با جرم منفی نیاز دارید در حالیکه ما فقط ماده با جرم مثبت را می شناسیم.

برای همین هم اسم این ماده رو” ضد ماده ” گذاشتیم نه اینکه نتونه وجود داشته باشه .

فقط ما هنوز بهش دسترسی پیدا نکرده ایم خلاصه کلام اینکه این کار نیازمند صرف مقادیر عظیمی از انرژیست.

فرض کنید که میخواهید جرم کل “ژوپیتر” (مشتری) را بردارید و اون رو به انرژی تبدیل کنید می دونید که اینجا صحبت از یک انرژیست که میلیونها میلیون بار قوی تر از یک بمب هسته ایست با وجود آنکه بیشتر دانشمندان میگویند که حتی اگر چنین امکانی وجود داشته باشد .

ما هنوز راه درازی برای رسیدن به تکنولوژی کرمچاله در پیش داریم .

اما کسانی هستند که معتقدند ، این میان برهای کیهانی پیش از اینها وجود داشته اند در سال ۱۹۹۱، دانشمندان “دانشگاه وَندِربیلت” اعلام کردند که آشفتگی حاصل از “بیگ بنگ” نه تنها موجب خلق کیهان شد بلکه ممکن است که حتی موجب فرم گرفتن کرمچاله هایی در میلیونها سال پیش شده باشد.

در جریان “بیگ بنگ” خودِ فضا-زمان، به هم فشرده شده از هم باز شده، یا منقبض شده و یک تئوری هم میگه که اگر شما شیئی به اندازه کوه هیمالیا داشته باشید فضا-زمان پیرامون این شئ ممکنه چنان در فشار باشه که باعث بشه این شئ را در افق خودش فشرده کنه.

سیاه چاله ها

سیاهچاله‌

به همین طریق می تونید فرض کنید که فضا زمان به هم فشرده شده و فرم یک کرمچاله کوچولو رو به خودش گرفته باشه بر اساس گفته محققان، نتیجه احتمالی این امر می تواند کرمچاله ای به اندازه یک اتم باشد .

این کرمچاله کوچک، به محض استقرار ممکن است بتواند به اندازه ای گسترده شود که یک کرمچاله قابل عبور را تشکیل دهد.

یکی از داشته های ما این هست که از زمان “بیگ بنگ” تا به حال جهان در حال انبساط بوده و این به معنای اون هست که فضا-زمان هم در حال انبساط بوده.

حالا وقتی کیهان خیلی کوچک بوده یک کرمچاله ریز و کوچولو تشکیل شده ولی با انبساط این ساختار حفره ای این کرمچاله هم انبساط پیدا می کنه و بزرگ میشه بنابراین میشه که ما حالا با یک کرمچاله بزرگ مواجه باشیم.

اگر کرمچاله ها در اولین دوران ظهور کیهان به وجود آمده اند آیا ممکن است که طبق باور برخی از نظریه پردازان فضانوردان باستانی موجوداتی آسمانی پیش از اینها و در گذشته ای دور، از کرمچاله ها برای سفر به زمین استفاده کرده باشند؟

کاملا محتمل هست که باز شدن کرمچاله ها یا معابر کیهانی و عبور موجودات از اون ، راهی برای توضیح چگونگی ارتباط بشر با خدایان باستان باشه.

“چیواوا” ، مکزیک

 

در ۱۲۵ مایلی مرزِ تگزاس این سایت وسیع باستانی که در نزدیکی رشته کوه “سیه را مادره باختری” واقع شده است.متعلق به سال ۱,۲۰۰ میلادیست .تنها، بقایای بخشی از این سایت معروف به “پاکیمه” و “کازاس گرانده” شامل ۲,۰۰۰ اتاق گِلیست که نشان دهنده شهری با طراحی مناسب است .که دارای میدانها، مغازه ها، تعمیرگاهها و ساختمانهایی چند طبقه به همراه سیستم آب و وفاضلاب پیشرفته بوده است.

 شهر پاکیمه

کرم چاله فرازمینی شهر پاکیمه

پاکیمه یا کازاس گرانده با وسعتی بالغ بر یکصد مایل از هر طرف ، بزرگترین سایت باستانی شناخته شده است و یک تقابل فرهنگی جالبی در اینجا به چشم می خوره از بعضی جهات، خیلی شبیه امریکای میانه یا مثل شهرهای “ازتکی” ست.

اما از جهاتی دیگر، ساختاری “پوئبلویی” یا شهری با فرهنگ جنوب غرب داره .میگویند که “پاکیمه” در هنگام آبادانی جمعیتی بالغ بر ۱۰,۰۰۰ نفر داشته است .اما این تمدن پر رونق کلمبیایی باستانی از میان رفت و به طرز اسرارآمیزی در قرن شانزدهم ناپدید شد .

در حالیکه کسی دقیقا نمیداند ساکنان “پاکیمه” چه کسانی بوده اند .اما اعتقاد بر این است که فرزندان آنها بومیانی هستند که به نام “تاراهومارا” معروفند .

“تاراهوماراها” اکنون در ارتفاعات و دره های “سیه را مادره” زندگی می کنند و بیشتر آنچه که از شهر باستانی “پاکیمه” در دست است از همان حکایاتی به دست آمده که از نیاکان این مردم به آنها رسیده است .

طبق این افسانه ها ، “پاکیمه” مکان مقدسیست که مردم آسمانی قرنها در آنجا دیده میشدند .“تاراهوماراها” می گویند که این موجودات اسرارآمیز نورانی بلند قامت و موبور از درهای این ویرانه ها وارد میشده اند.

“تاراهوماراها” عمیقا معتقدند که مردم آسمانی همین امروز هم در صحرای “چیووانا” هستند .
اونها معتقدند که افراد قد بلند مو بور امروزی شاید نسل همان قوم آسمانی باشند که برای اولین بار اونها را به دنیا آورده اند .اونها معتقدند که گذرگاهی وجود داره و این قوم آسمانی همین امروز هم از اونها برای انتقال به نقاط مختلف زمین و نقاط دیگر کیهان استفاده می کنند.

در معماری “پاکیمه” صدها شکاف تی-شکل وجود دارد .شکافهایی که یادآور درگاههایی باستانی هستند که ۴,۰۰۰ مایل دورتر و در جنوب پرو واقعند این درگاههای تی-شکل که بر بلندای کوههای آند نشسته اند ، “درگاه آمورو مورو” نام داشته و افسانه های پیرامون آن ، این شکافها را به عنوان گذرگاههایی توصیف کرده که موجودات از طریق آنها وارد این جهان می شوند و یا از آن خارج می گردند.

میشد این موضوع را صرفا تصادفی فرض کرد اگر که در “پاکیمه” حکایات غریبی در باره موجوداتی سفید پوست وجود نداشت.اما حکایتهای مشابهی در باره همین درگاههای خدایان در پرو هم وجود داره

این احتمال هست که اینجا مکان یک معبر کیهانی باشه که انسانهای فرازمینی در زمانهای مناسبی از سال و در هنگام فعال بودن این دروازه ها ، از طریق اونها رفت و آمد می کرده اند .

با توجه به گذرگاههای مشابه و افسانه هایی در باره موجودات غیرزمینی در “پاکیمه” و “آمورو مورو” آیا ممکن است که فرازمینی ها،این مکانهای باستانی را به عنوان معابری کیهانی ساخته باشند؟

برخی از نظریه پردازان فضانوردان باستانی مدعیند که این دروازه ها نه تنها در مکانهایی همچون “پاکیمه” و “آمورو مورو” در گذشته ای دور وجود داشته اند بلکه حتی ممکن است دروازه های فعالی ، همین امروز هم در زمین موجود باشند.

“دریای سارگاسو” این گستره آبی عجیب ، با عرض ۷۰۰ و طول ۲,۰۰۰ مایل در میان اقیانوس اطلس شمالی کاملا مهجور مانده است.

اینجا دریایی بدون ساحل است که در محاصره قوی ترین جریانهای دریایی دنیا قرار دارد و همچنین به دلیل شماری از اتفاقات غیر مترقبه ای که در آن رخ داده است “نامهایی همچون ، “دریای کشتیهای گمشده سکوت مرگ”، و “دریای وحشت” را نیز .با خود یدک می کشد

نکته عجیب آنکه هر چند آبهای اطراف آن سهمگین هستند اما “دریای سارگاسو” ، خود کاملا آرام است آب این دریا به شکل غریبی آبی و اسرارآمیزه اصلا با این منطقه کاری ندارند انگار باد از وزیدن باز مونده انگار زمان متوقف شده.

در زمان کشتی های بادبادنی اگر یکی از این کشتیها وارد این منطقه میشد زوما از اونجا خارج نمی شد و در زمره کسانی که در تله “دریای سارگاسو” افتاده اند به حساب میامد .

قایقها را کامل و سالم پیدا می کردند اما سرنشینان اونها بدون هیچ ردی ناپدید شده بودند .اما چرا اینطوره؟

چون نکته عجیب اینه که آرام بودن آبهای “دریای سارگاسو” زبانزده شاید بتوان گفت که قدیمی ترین و مشهورترین رویداد گزارش شده از گم شدن در “دریای سارگاسو” در آگست ۱۸۴۰ اتفاق افتاد .

یعنی هنگامی که یک کشتی تجاری به نام “رُزالی” از آلمان به کوبا در سفر بود.

به گفته “لندن تایمز”، هنگامی که این شناور را بی هدف و منحرف شده از مسیر یافتند با وجود آنکه کاملا سالم بود و بادبانهای آن بر جای خود قرار داشت اما کاملا متروکه بود.

هر چه بر “رُزالی” رفته بود به صورت یک راز باقی ماند .

در سال ۱۸۸۱، یک کشتی به نام “اِلن آستین” در “دریای سارگاسو” با یک قایق بادبانی سرگردان برخورد کرد.

ادامه دارد…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *