قانون جذب : حقیقت یا توهم؟ ( قسمت یازدهم )|مقاله ای تکان دهنده در مورد قانون جذب

فاصله یک مشکل تا راه چاره آن

قانون جذب

ذهنیت سرزنش قربانی

در این بخش بررسی خواهیم کرد که چرا قانون جذب، “ذهنیت سرزنش قربانی” را القا می کند که سبب قضاوتی غیرعادلانه در مورد رنج کشیدن دیگران می گردد؟

علاوه بر اظهارات سراسر خطا و اشتباه، آموزه های اساتید قانون جذب منجر به یک ذهنیت سرزنش قربانی می گردد که فرض می کند هر چیزی که برای ما رخ می دهد بر اثر خطای ماست، چون افکار، نیات و انتخابهای ماست که آن را آفریده است.

بنابراین تمام قربانیان باید سرزنش شده و از آنها دوری شود

حتی اگر آنها بر اثر ظلم و ستم و بی عدالتی دیگران دچار رنج شده باشند. طبق این آموزه که “شما واقعیت خویش را می آفرینید”، هر چه برای شما رخ دهد چه خوب و چه بد، حاصل آفرینش خود شماست، بنابراین شما وقایع زندگی خود را انتخاب کرده و آفریده اید. به عبارتی دیگر، هیچ کس قربانی به حساب نمی آید، و شما تنها چیزی را دریافت می کنید که درخواست کرده اید. این مطلقا مسخره و ساده لوحانه به نظر می رسد.

اما متاسفانه خیلی ها هستند که این باور را پذیرفته اند و آن را به عنوان یک اصل برای قضاوت دیگران به کار می برند. این باور نه تنها از نظر منطقی غلط است، بلکه از نظر اخلاقی و انسانی نیز غلط است. این باور یک ظلم ناعادلانه است و به نوعی نمک پاشیدن بر زخم های اشخاص بی گناهی است که از نابرابری ها و ظلم دیگران رنج می‌برند.

طرفداران این نظریه هر چیز بدی را که برای دیگران رخ دهد، به گردن خود آنها می اندازند. از دید آنها، هر کسی که مورد تجاوز، سرقت، ارعاب، سوء استفاده، کلاهبرداری یا مواردی اینچنینی قرار گیرد باید سرزنش کرد، زیرا طبق اصل ” افکار شما دنیای شما را می آفرینند”، بدبختیها و تجربیات بد افراد هم نتیجه افکار بد آنها بوده است. خلاصه کلام این که بی گناهان هم در نظر آنها خطاکار هستند. بنابراین این باور به نوعی پیشداوری محسوب می شود. چون که در حقیقت اتفاقات بد برای آدمهای خوب نیز می افتد، و قربانیان بی گناه هم وجود دارند. هر کس که این را باور ندارد؛ به قول سعدی ” نشاید که نامش نهند آدمی”!

هم نوع دوستی

بنی‌آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به‌درد آورَد روزگار دگر عضوها را نمانَد قرار تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی کمک به هم نوع باعث قرار گرفتن در فرکانس او می‌شود!

اگر فکر می کنید چنین انسانهای قسی القلبی وجود ندارند، سخت در اشتباه هستید. من بسیاری از اساتید و سینه چاکان قانون جذب را دیده ام که با دیدن اشخاص فقیر و ناتوان در خیابان، روی خود را برگردانده و می گویند: ” به این ها نگاه هم نباید کرد. همه اینها حاصل تفکرات غلط و مجازات خود آنهاست. کمک به این اشخاص سبب می شود ما هم در فرکانس این اشخاص بیچاره و فقیر قرار بگیریم”! خیلی سنگدلانه و ناجوانمردانه است، اینطور نیست؟

من با این گونه افراد بحث های بسیاری داشته ام. اشخاصی که پولهای بادآورده فراوانی از آموزش قانون جذب، نتورک مارکتینگ هرمی و سایر بیزینس های دیگر اندوخته اند، اما حاضر نیستند حتی ریالی در امور خیر و کمک به همنوعان خود هزینه کنند. از آنجایی که این افراد به شدت روی عقاید خود تعصب داشتند، حرفهای مرا نپذیرفته و مرا متهم به قرار داشتن در فرکانش فقرا و انسانهای بدشانس و بیچاره می نمودند. حماقت چشمان آنها را واقعا کور کرده و حرص دنیا و مال اندوزی سبب می شد تا از پذیرفتن حقیقتی که ممکن بود به نفع آنها نباشد، طفره بروند. آنها بر چیزی که می خواهند باور داشته باشند باور دارند، نه بر آنچیزی که باید باور داشته باشند!

اگر این اشخاص همانگونه که خود مدعی هستند “جویندگان حقیقت” هستند، باید در برابر حقیقت، ذهنی گشوده و پذیرا داشته باشند؛ اینطور نیست؟ خدا را شکر می کنم که همه مردم مثل این مدعیان قانون جذب اینگونه نمی اندیشند، در غیر این صورت ما انسانها حتی از حیوانات نیز در مرحله پست تری قرار می گرفتیم و مصداق آیه شریفه ” اولئک کالانعام بل هم اضل” بودیم.

منبع:افکار سبز

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *