مجموعه دل نوشته های مفهومی زیبا و عاشقانه-۱

دل نوشته های مفهومی زیبا و عاشقانه

ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ

ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯿﺼﺪﺍ …

ﺗﻮ ﭼﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﮔﺮﻓﺘﯽ !

ﺍﻣﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺲ ﺍﺯ

ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺎﻧﺪ !!

ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ

ﭼﺘﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ !

ﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﻡ …

امیر ناصری‬

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

عکس ها

تنها

پنجره هایی هستند

که زمان و همه دنیای آن سویش

از حرکت ایستاده است…

کاش میشد

به جایی در این عکس ها کوچ می کردیم…!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از خویش گریزانم

از مردم دنیا نیز

در جمع پریشانم

در خلوت تنها نیز

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

غزلهایم مشقی از هجرت توست

هر چند ناچیز!

هدیه ی چشمانت می کنم

که خلاصه ی عشق است و هیچ جز آن ندید

تا با هر نفس گفته باشم

دنیا بی تو جای خوبی نیست

امیر طاهری‬

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمی گویم دوستت دارم

تمام دوست داشتن های دنیا را

به هر جان کندنی شده

می ریزم پای تو

“تویی که نمی خواهی بفهمی دوستت دارم…”

ا ط‬

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

زندگی دفتری از خاطره هاست…

یک نفر در دل شب

یک نفر در دل خاک

یک نفر همدم خوشبختی هاست

یک نفر همسفر سختی هاست

چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد

ما همه همسفر و رهگذریم

آنچه باقیست فقط خوبی هاست…

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بعضی لعنتی ها هیچ کاری نمی کنند

فقط می گویند دوستت دارم

و بعد می روند …

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کلماتم

ترکیبات اضافی نیست

غم اوست و خاک من

بی کسره و فاصله …

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش

آفتابش در دست

خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز

کوله بارش سرشار از عشق ، امید

آفتابش نوروز

باسلامش ، شادی

در کلامش ، لبخند

از نقس هایش گُل می بارد

با قدم هایش گُل می کارد

مهربان ، زیبا ، دوست

روح هستی با اوست

قصه ساده ست ، معما مشمار

چشم در راه بهارم آری

چشم در راهِ بهار

فریدون مشیری‬

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﮔﯿﺮﻡ

ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﮔﺮ ﺳﯿﺮﻡ

ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ

ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ

ﺗﺮﮎ ﯾﮏ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﮐﺮﺩ

ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﮔﯿﺮﻡ

ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ

ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻌﺒﯿﺮﻡ

امیر طاهری

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

در من

تویی

در حال مرگ است …

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات اما

نجابت می کند مانند بانوهای ایرانی …

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

صدای سوت قطار که می آید

عده ای گوششان را می گیرند و

عده ای قلبشان را …

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ساعت را برداشتم

تا نکوبد ثانیه های نبودنت را ،

که حس نکنم !

چه قدر برای آمدنت دیر شده …

نشسته ام و بین رفتن های تو

و ماندنهای خودم

مخرج مشترک می گیرم!

حاصلش فقط

داغِ تو می ماند

روی دلم

امیر طاهری‬

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

جاده های سردرگمی که

از حوالی من می گذرند

قدم های تو را

به من نخواهند رساند …

وقتی خودشان

در پیچ و خم

خاطره ها و آرزوها

گم شده اند …..!!!

سید‬ حسین دریانی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *