مشکل زبان و رنجهای فلسفه و منطق

ویتگنشتاینWittgenstein ، فیلسوف اتریشی، مشکلات نظری فلسفه را مشکلات ناتوانی زبان می دانست چون به نظر او واژه ها در جملات مختلف معنای گوناگون دارند و غالبا در زبان دارای چند معنی هستند. او می گفت زبان روزمره نیز پر از تضاد و سوء تفاهم است.

ویتگنشتاین نخستین بار درآغاز قرن ۲۰ اصطلاح “فلسفه زبان” را بکار برد و کوشش نمود که فلسفه را به علوم طبیعی و ریاضیات و منطق نزدیک کند. وی قصد داشت با کمک منطق و علوم طبیعی و نظریه شناخت علمی، فلسفه را نجات دهد و می گفت “فلسفه متافیزیک معمولا اشعاری اند در لباس تئوری.” او شاگرد راسل و نماینده پوزیتیویسم منطقی در غرب بود. راسل او را یک نابغه نامید.

لودویگ ویتگنشتاین میان سالهای ۱۹۵۱-۱۸۸۹ میلادی زندگی نمود و در سن ۶۲ سالگی بر اثر سرطان درگذشت. پدرش یک کارخانه دار ثروتمند بود. وی بدلیل مشکلات شخصی روانی ناشی از جنگ جهانی اول و تمایلات همجنسگرایی در تمام عمر احساس گناه می کرد ولی بر اثر کتابی از تولستوی در باره انجیل ها، دچار تحولات درونی در سرنوشت و زندگی شد.

ویتگنشتاین بعدها نوشت که هرازگاهی برای استراحت از رنجهای منطق و فلسفه به سینما می رفته است. طبق روایتی او در بسترمرگ گفته بود “به آیندگان بگویید که او با کمک فلسفه و منطق زندگی جالب و پرهیجانی داشته بود.” وی بخشی از ارثیه پدری را به شاعران نیازمند هم زمان خود مانند ریلکه و تراکل بخشید.

دو ادعا و کوشش مهم ویتگنشتاین در تاریخ سیر اندیشه در غرب، اعلان پایان عمر فلسفه سنتی در غرب و نقد زبان بود. وی می گفت که اکثر پرسشها و جملات فلسفی درباره اشیاء و مقوله ها، یا غلط اند یا بی معنی، در حالی که جمله باید شکل منطقی واقعیات را نشان دهد. هدف فلسفه توضیح منطقی افکار است، ولی فلسفه در طول تاریخ ۲۷۰۰ساله خود نتوانسته به پرسشی پاسخ دهد و فقط هرج و مرجی از افکار و جهان بینی ها را موجب شده است.

در نظر ویتگنشتاین فلسفه در هیچ زمینه ای نتوانست خود را به سطح منطق و علوم طبیعی و مطلق ارتقا دهد و خود را با موضوعات ظاهری و غیرمهم مانند بحثهای هستی و وجود و ظاهر و باطن و ایده و قیامت و حقیقت و زمان و غیره مشغول نمود. بدلیل ضعف و ناتوانی زبان نمی توان مقوله ای فلسفی را روشن بیان کرد یا تفهیم نمود.

ویتگنشتاین مدعی است انسان نه تنها با دردسرهای جملات متافیزیک روبرو است، بلکه پرسشها نیز گاهی ایده آلیستی و متافیزیکی اند. بجای زبان دانشگاهی بهتر است گاهی از زبان عامیانه هم برای طرح موضوعات فلسفی استفاده نمود. او به کشف اختلاف زبان عامیانه و زبان علمی نائل گردید. او می نویسد: “از جمله وظایف فلسفه این است که از دامی که زبان برای تفکر پهن کرده جلوگیری کند و باید واژه ها را از برج عاج متافیزیک شان پایین آورد تا طرز استفاده از آنها در زندگی ممکن شود.”

ویتگنشتاین موجب پیشرفت رشته منطق ریاضی مدرن نیز شد. او می گفت فلسفه باید خادم و خدمتکار علوم باشد و تنها هدف فلسفه این است که سبب آزادی زندانی از اسارت گردد. در نظر او، خدا یعنی سرنوشت که مستقل از جهان و اراده انسان است. وی از جمله فیلسوفان منطق و علوم طبیعی است که در آغاز قرن ۲۰ به طرح این گونه موضوعات و پرسشها پرداخت.

ویتگنشتاین اشاره می کند که تجربیات ۲۷۰۰ ساله نشان داده اند که تمام کوششها برای اتمام هرج و مرج سیستم های فکری و تغییر سرنوشت فلسفه باشکست روبرو شده اند. از جمله آثار او “تحقیقات فلسفی”، “یاد داشتهای روزانه” و “بحث های منطقی” را می توان نام برد.

مشهورترین کتاب ویتگنشتاین “تحقیقات فلسفی” در سال ۱۹۲۲ منتشرشد. او بر این باور بود که با کمک این کتاب به تمام پرسشها و موضوعات فلسفی زمان خود جواب داده و به این دلیل چندسالی از هرگونه کوشش فلسفی دست کشید تا این که در سال ۱۹۵۳ با انتشار کتاب دوم خود یعنی “بحث های فلسفی” به رد پاره ای از نظراتش در کتاب اول پرداخت. معروف ترین جمله ویتگنشتاین این بود که می گفت: “در باره موضوعی که نتوان واضح و روشن حرف زد، بهتر است سکوت کرد”.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *