آسترولوژی

رازهای درباره‌ی پوست که ماه تولدتان آشکار می‌کند
آسترولوژی هوروسکوپ نیست،خرافات هم نیست،علمی دقیق است که از ریاضی،فیزیک،نجوم و متافیزیک تشکیل شده.

یکی از اهداف آسترولوژی هوروسکوپ است که تاثیر انرژی و فرکانسهای ستارگان و سیارات را در زمان،مکان و تاریخ خاصی بر روی یه واقعه بیان میکنه.اساس یه هوروسکوپ حرفه ای روز،ماه،سال،مکان و‌زمان دقیق یه واقعه است.

این اطلاعات رو شخص آسترولوژ در یک نمودار بنام رادیکس وارد میکنه.دور این نمودار رو سیمبولهای دوازده برج آسمانی نشان میدن که هر کدوم نماد یه مجموعه ستاره ثابت هستند،مثل دوقلو،اسکورپیون،شیر و‌و‌و.تقسیم این دایره به دوازده قسمت هست که هر قسمت زمان و مرکز دایره مکان واقعه رو نشون میده.

حاصل این محاسبه رو هوروسکوپ میگن که میتونه فوق العاده دقیق باشه.سیارات و ستاره ها دارای انرژی و فرکانسهای مختلف هستند که هر کدومشون بنا به زمان و مکان نوعی تأثیر برروی زمین و هر چیزی روش هست دارند.

خودمون انسانها رو که در نظر بگیریم انرژی و فرکانس هایی که از سیارات و ستاره ها و فضا نشیٔت میگیره روی ما اثر میذاره،اما اثر مختلف بنا به قدرت دریافت ما.اسپیریت ما انسانها(ذهن برتر)مدام در حال ارسال و دریافت سیگنال هست.

این تاثیرات در حالت ناخودآگاه و بی اطلاعی اثرشون فرق داره با زمانی که شخص واقف به وجود و نوع این انرژیها و فرکانسها باشه و یا حتی توان ارتباط و درک اسپیریت رو داشته باشه و از نظر ذهنی مثلا در بعد چهارم یا بالاتر باشه.

در پستهای بعدی کاملا آسترولوژی رو باز میکنم تا دوستانی که فکر کردن من رد میکنم و مخالف آسترولوژی هستم ببینن که اینطور نیست،بلکه من مخالف پذیرش واهی و تلقین هستم،آسترولوژی اگر دانش و درکش باشه خیلی خوب میشه ازش استفاده کرد و بهره برد،چون چشمه انرژی و فرکانس هست.

نبود این دانش باعث میشه شخص بقول یکی از دوستان دچار مسمومیت فکری و ذهنی شه،تلقین ذهن رو وارد یه لابیرنت میکنه و باعث دوگانگی اون میشه که اثرات فوق العاده مخرب داره،پس اگر دنبالش هستیم و میخواهیم استفاده کنیم اول پایه ها و اساس اون رو و ذات خودمون و کالبد انرژی و نوری خودمون همراه این علم یادبگیریم و چشم بسته هر چارت کشیدنی و طالع بینی رو که این روزها همش بی اساسه و الافی نپذیریم.

قبل از ادامه یه نکته درباره کیف دست خدایان بگم بچه ها پرسیده بودند، این کیفها در همه جاهای مختلف زمین پیدا شده،در دست آنوناکیها و یا گماشته های آنها بر روی زمین بوده،تنها چیزی که فعلا به روشنی میشه دربارشون گفت اینه که یک نژاد فرازمینی واحد با انسانهای ساکن در جاهای مختلف زمین در ارتباط بوده،محتواشون هنوز مبهمه.

باور به آسترولوژی هزاران سال همراه ماست،علم رسمی میگه ستاره ها چیزی برای ارائه دادن ندارن و آسترولوژی رو‌مثل یوفولوژی،متافیزیک و فضانوردی باستانی رد میکنه،شواهد و تجربه ها چیز دیگری رو‌نشون میده و قدرت آسمان غیرقابل انکار است.

خیلی ساده میشه اینجوری فکر کرد که وقتی ماه این همه تاثیر روی زمین و حیاتش داره،چرا ستاره ها و سیاره های دیگر نباید تاثیر داشته باشند!

قبل از اینکه تجزیه آسترولوژی و انرژی سیارات رو بگم یادم افتاد به رونالد ریگان،سال هزار و نهصد وشصت و هفت این هنرپیشه سینما به عنوان دولتمرد انتخاب میشه،بعد از اون حتی پرزیدنت شد،ریگان مشاورانی داشت که همه از اونا بیخبر بودند.

سوم ژانویه رأس ساعت دوازده قرار بود ریگان به عنوان دولتمرد قسم بخوره،اما نکرد و ده دقیقه بعد از دوازده قسم خورد.ریگان مشاوری داشت که آسترولوژ بود و اون بهش گفته بود که ده دقیقه تاخیر کنه،در اون زمان آسترولوژی در کالیفرنیا ممنوع بود،هفت سال بعد خود ریگان این ممنوعیت رو برداشت.

سال هزار و نهصد و هشتادویک که پرزیدنت شد،در یک تیراندازی زخمی ولی جان سالم بدر برد،همسر ریگان سریعا افشا کرد که مشاور آسترولوژ اونا این واقعه رو پیش بینی کرده بود و مدام به ریگان پیشنهاد برای عقب جلو کردن ساعت ملاقات میکرد،کاری که هیچ پرزیدنت دیگری نکرده بود.

با افشا شدن این قضیه موج بزرگی از باور آسترولوژیک در آمریکا به راه افتاد و باعث پدید آمدن نوع مدرنی از دین شد که بدنه و دیواره اون رو فقط صمیمیت،عشق،مهربانی و انساندوستی تشکیل میده،دینی که خون و خشونت بدور است ولی در رأس آن مثل ادیان دیگر یک خدا وجود دارد.

همونطور که در ادیان دیگر با گذشت زمان شاخ و برگ زیادی به محتوای اصلی اضافه میشه،در آسترولوژی هم به همین شکل با توجه به موقعیت جغرافیایی و تمدن و فرهنگ بومی،بیزنس و پولسازی،فقر و بیماری و حوادث طبیعی و تجربیات فردی نیز خیلی چیزها اضافه شده و باعث شده آسترولوژی به معنای واقعی بکار گرفته نشه.

ترس یکی از دیگر آیتمهایی است که افراد رو به سمت آسترولوژی و تکیه بر گفته های شخص آسترولوژ میکشاند، یعنی شخص رو در مسیر رسیدن به رضایت درونی قرار میده،فشاری که ترس بر انسان وارد میکنه باعث میشه دنبال دستاویز و تکیه گاه بگرده.ترس و نقش اون رو در ذات انسان بعدا میگم.همه اینها دست به دست میده و باعث میشه که انسان نتونه بهره ای از انرژی سیارات و ستارگان و‌فرکانسهای جاری در فضا و ذهن کیهان ببره،در صورتی که از آسترولوژی مخصوصا قضیه آکورایوس میشه بهترین بهره ها رو در جهت بیداری و صعود برد.

تقویم ماه از گذشته های دور هزاران هزار سال پیش مورد استفاده هوموساپین قرار میگرفته. علت توجه بشر به ماه در ابتدا دانش بشر درباره ماه نبوده بلکه رویت مکرر،حرکت و تأثیر اون بر روشنایی زمین نقش اون رو در ذهن و زندگی بشر پررنگ میکرد. کیفیت فازهای ماه تأثیر مهمی روی نبض زمین داره، نبض زمین یعنی زندگی گیاهان، حیوانات و انسانها.

ماه در اشعه ها و انرژی های مختلف همراه فرکانسهای متفاوت که به سمت زمین سرازیر میشن نقش زیادی داره،مثلا در فاز اول ماه یعنی زمانی که ما چیزی از اون در آسمان نمیبینیم گفته میشه تأثیری که بر ذهن برتر انسان(اسپیریت) داره حالت دوره جدید است و ذهن توانایی آپدیت و خروج از عادتها را دارد، که خیلیها در این موقع که فکر کنم حدود سی و پنج ساعت طول میکشه بیشتر وقت روی سمزدایی بدن میزارن،و بعد از اتمام این دوره (ماه تاریک) دوباره ماه پدیدار میشه که از حلال ظریفی شروع میشه و رو به افزایش میره، توی این پروسه گفته میشه که فرکانسها و امواجهای حاوی انرژی بصورت افزایشی به سمت زمین جاری میشن،در تمدن مایا و احیانا آگارتا، مصریان، بودا و آریاییها در این فاز که روشنایی ماه رو به افزایش است،انسانها برای جذب انرژی زیاد و محکم کردن ساختار روحی تمرکز میکردند، و‌اغلب همراه موعظه یک لیدر و رهبر بوده.

تقویم ماه واسه دانلود هست تو اینترنت اگه کسی خواست. تمدنهایی که با نژادهای فرازمینی سیارات دیگر ارتباط زیادی داشتند، و از اون معلمان یا استادان خدایان آسمانی سرچشمه میگیرن ، دست به خیلی از حقایق هستی و بشر پیدا کردند، افرادی که بدون ترس و تعصب به راز اگو و اسپیریت و ذهن برتر و کالبدهای انسان و انرژیهای طبیعت پی بردند، در یک زمینه همنظرن، اونم اینکه زندگی واقعی با مرگ اگو شروع میشه، مرگ اگو هم مستلزم شناختن اون هست، یعنی از کجا و چرا اومده.

بزرگترین قدم تو این راه شناخت ساختار ذهنی و اسپیریتوال انسان هست که اونم بسته به پی بردن علت وجود انسان روی زمین و علت گذاشتن این سیستمها و تواناییها در اونه.

دیگه باید ببینه آدم کدوم منبع اونو به جواب میرسونه. بهترین کار اینه که هر باوری رو به رگبار سؤال بگیری و ببینی جواب همه سوالاتت هست یا نیست.

تنها از یک متبع نمیشه به جواب رسید، از هر منبعی گوشه ای از حقیقت جمع آوری میشه.در تمدن مایا، قوم بنی اسرائیل، بودا، زرتشت و کلا آریایی، سومری و اینکا و یکی دوتای دیگه مال آفریقا خیلی حقایق رو راحت میشه دید، کافیه زاویه دید و درکمون رو عوض کنیم، تا به همون حقیقت برسیم که واقعا مرگ اگو شروع زندگی حقیقی است.

تشریح باور و خرافات، سوای از اینکه چی حقیقت داره و چی نداره،فقط منظور تعریف این موضوع است. خرافات یک نوع سیستم فکری اقلیت است که در مقابل سیستم فکری عرف (اکثریت)قرار میگیره یا بهتر بگم رقابت میکنه.

خرافات رو میشه به سه فرم دسته بندی کرد،باور ملی مثل نیازهای سنتی و مرسوم که در اون جادوگری و طلسم فعال است و ابزار جادوگری پررنگ هستند،در این حالت جامعه مفعول است و خودش رو در اختیار این سیستم قرار میده.

دسته دوم خرافات هنری است مثل ارواح خبیسه و صداهایی که شنیده میشه،در خرافات هنری که معمولا از ذهنیتهای باز سرچشمه میگیری همه چیز یا حس کردنی یا شنیدنی است.

دسته سوم خرافات ملی است مثل گربه سیاه،عدد سیزده،ماه کامل و مشابه اینا.اینکه از کلمه خرافات برای اینا استفاده میکنم دلیل بر حقیقت نداشتن اونا نیست،میتونن حقیقت داشته باشن،از نظر ادبی و دایره المعارف خرافات نوشتم.

تا حالا شاید کسی عمیق به خرافات فکر نکرده باشه،اگه بریم توی عمق اون میبینیم پشت دنیای خرافات فقط و فقط یک چیز نهفته است،اونم آرزو و خواسته!!!!این نوع از امید و خواسته میتونه پشتش ترس باشه مثل ترس از واقعه ای که شاید در آینده اتفاق بیفته یا قراره اتفاق بیفته مثل مرگ،مجازات،جنگ و دعوا و رسواشدن و یا درون اون واقعیه هستیم و میخواهیم ازش فرار کنیم مثل بیماریهای خطرناک و تهدید آمیز.

میتونه هم پشتش میل باشه،میل به خوش شانسی و یا بدشانسی آوردن دوست یا دشمن.خرافات خیلی با علم روانشناسی عجین هست مثل افکار جادویی،خوددرمانی از طریق سیستم ذهنی (مدیتیشن، یوگا، دعا، فرکانس). باور همونطور که گفتم نقطه مقابل و رقیب خرافات است،حتما درونش همه چیز واقعیت نیست ولی اکثریت در اون مسیر قرار دارند،مثل باور به سیستم مرگ و دنیای بعد از اون،باور به خدا، رسولان و ادیان و بیخدایی و آتئیسموس.

یه نکته که شاید خیلی واستون جالب باشه و تاحالا بهش فکر نکرده باشید اینه که انسانهایی که در راستای باور عرف و مرسوم جامعه قرار میگیرند اغلب انسانهایی هستند که کمتر و سطحیتر فکر میکنن و یه جورایی مقلد هستن،ولی انسانهایی که در دنیای خرافات سیر میکنن اغلب انسانهایی هستند که مدام درون ذهنشان در حال تجزیه و تحلیل رویداد ها و واقعیتها و باورها هستند، در اصل ذهن پویاتری دارند.

همونطور که گفتم اینجا منظور از خرافات خنگ و مشنگ بودن نیست بلکه منظور نوعی تفکر مقابل سیستم فکری مرسوم جامعه است.تجربه شخصی خود من و نتیجه پژوهش کوچکی در این زمینه نشون داده که واقعیتهای بیشتر در دنیایی قرار داره که از نظر اکثریت جامعه دنیای خرافات و مالیخولیا تلقی میشه. کاوه_سیبکی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *