دسته: فرازمینی ها

عشق همه جا بود

زمانیکه این تجربه را از سر گذراندم، مطلقاً چیزی در مورد تجربه ی نزدیک مرگ نمی دانستم. چند سال پیش بود که در مورد این چیزها آموختم و هر چیز مرتبط با آنها را خواندم. به شدت بیمار بودم یک هفته تب ۱۰۶ داشتم.

غارهای آجانتا در ناحیه اورنگ آباد

بناهای باستانی، غارهای آجانتا در ناحیه اورنگ آباد،ایالت ماهاراشترا در هندوستان

تصور بفرمایید ۲۵۰۰ سال پیش،چنین بناهای حیرت انگیزی در دل سنگ سخت کوه تراشیده شده است.واقعا واژه حیرت و تعجب در مقابل آن ها

بعد از مرگ

خشم از درد و ترس منشأ می گیرد

ساعت ۹:۱۵ شب تازه به اتاق خواب رفته بودم، ساعتم را برای فردا صبح کوک کردم. وقتی حمله ی شدید آسم به سراغم آمد روی تخت نشسته بودم. عقب روی تخت افتادم و سعی کردم پدرو مادرم را صدا بزنم

زمزمه عجیب در فضا ” من اجداد تو هستم بهتر است برگردی”

از زمان اولین ارسال انسان به فضا،که توسط روس ها انجام شد، بالاخره پای انسان به این محیط پر رمز و راز باز شد و از آن زمان صدها فضانورد در طی ماموریت های مختلف

تجربه پس از مرگ

هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد

در اتاق جراحی بودم که مشکلی پیش آمد و بیرون از بدنم پرت شدم. نوری درخشان را ملاقات کردم. آن نور عشقی بی قید و شرط به من داشت و گفت که باید برگردم، چون سه بچه دارم که باید بزرگشان کنم.

۵ یافته‌ عجیب در مورد مرگ

از درون هزاران قوس درخشان گذشتم

وقتی ۸ ساله بودم، پدر و مادرم تصمیم گرفتند چند تست خون روی من انجام بدهند تا ببینند آیا بیمار هستم یا نه. به کلینیکی در نزدیکی خانه مان رفتیم. بعد از آنکه از من خون گرفتند،

وقتی می میریم عوض نمی شویم

به یاد دارم که سعی می کردم نفس بکشم اما به نظر می رسید سخت ترین کار ممکن است. احساس سنگینی روی سینه ام می کردم. چشم هایم را بستم و ناگهان رها شدم. احساس بی وزنی و امنیت می کردم. دیگر نمی ترسیدم. دوباره بچه شده بودم. از بین رفتن کامل آن سنگینی من را متعجب کرده بود.