روان پویایی نارسایی نعوظ
احتمالا اولین انسان استدلال گری که از نارسایی نعوظ رنج برده است سعی کرده تا توضیحی برای آن پیدا کند. اگر چه امروز شرح مکتوبی از این نظریه ها در دسترس نمی باشد اما مدارکی داریم که نشان می دهد چگونه میراث یهودی- مسیحی بر باورهای ما سایه انداخته است.
در قرون میانه سحر و جادو به عنوان علت اختلال کنشی جنسی تلقی می شد و لذا درمان آن بر پایه دعا و یافتن افسون بود. در اواخر قرون هجدهم و اوایل قرن نوزدهم اعتقاد عام بر این بود که افراط جنسی به شکل استمناء هرزگی جنسی، یا حتی لذت از آمیزش برای زوجین باعث ناتوانی جنسی می گردد. امروز هم گاهی با بقایای این اعتقاد در بیمارانی مواجه می شویم که تصور می کنند استمناء در دوران جوانی باعث اختلال در نعوظ آنها شده است. حتی تا سال ۱۹۶۱ نویسندگان به ظاهر مطلع اظهار می داشتند که استمناء به میزان متوسط هم باعث ناتوانی جنسی می گردد.
از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با عقب نشینی خرافات از علم و طب سعی در یافتن بیشتر توضیحات فیزیولوژیک برای اختلالات جنسی مثل ضربه های موضعی و یا اختلال آلت ناشی از گنوره بعمل آمد. بر این اساس جهت درمان از جریانهای الکتریکی، کوتریزه کردن و دیگر درمانهای مشابه طبی استفاده می کردند. عوامل ژنتیک مثل اختلال در حساسیت مزاج و دژنرسانس نیز به عنوان فرضیه های مطرح بودند.
با این وصف نگرشهای افراطی در مورد استمناء و افراط جنسی هنوز باقی بودند و حتی بیماریهای دیگر مثل سرگیجه، مشکلات بینایی، اختلال حافظه، آتروفی آلت و ناتوانی جسمی را به استمناء، هرزگی و افراط در مسائل جنسی نسبت می دادند.
با این وجود کاپلان معتقد به درمان مستقیم نارسایی نعوظ می باشد و فقط زمانی که مقاومت مانع درمان شود از کار درون درمانی نیز استفاده می شود. البته باید دانست که پاسخ افراد به تعارضات درونی هر چند عمیق باشند متفاوت می باشد برای مثال با کمک یک شریک جنسی حمایتگر فردی که در معرض تجارب آسیب رساننده کودکی بوده اغلب هیچ گونه اختلال عملکرد جنسی پیدا نمی کند. در واقع هیچ گونه اطلاعات تحقیقی دال بر اینکه افراد با اختلال عملکرد جنسی در مقایسه با افراد طبیعی دارای تاریخچه جنسی آسیب دیده تر باشند، وجود ندارد. با این وجود درمانگرانی چون کاپلان معتقدند که هر چه علت اضطراب عمیق تر باشد اختلال عملکرد جنسی به درمانهای جاری مقاوم تر است. اطلاعات واقعی کمی در مورد میزان سطوح خفیف و عمیق تعارضات در افراد دارای عملکرد طبیعی و دچار اختلال وجود دارد. برخی از صاحبنظران معتقدند که اینها سهم مهمی در ناتونی جنسی دارند. برای مثال Hastings بیان می کند که احساسات عمیق خصومت و خشم بین شرکای جنسی شایع ترین علت ناتوانی است و Tuthill تابوهای (احکام منع شده) فرهنگی را مقصر می داند.
بعضی دیگر موافق نظرات روانکاوی در مورد سبب شناسی اختلالات جنسی نیستند. کوپر دریافت که مبتلایان به ناتوانی جنسی با سیر حاد و مبتلایان یا سیر تدریجی از نظر بالینی روان نژند بودند. بر طبق اظهارات Lopiccolo در صورت فقدان ضایعه عضوی اختلال عملکرد جنسی یک پدیده یاد گرفته شده است که از درون با اضطراب کارایی و از خارج با محیط تنبیه کننده خصوصا توسط شریک جنسی تقویت می شود.
سوال نهایی این است که چرا اضطراب باعث پاسخهای غیر اختصاصی می شود مثلا در فردی منجر به اختلال عملکرد جنسی و در دیگری منجر به اختلال در خوردن غذا، زخم معده یا افزایش فشار خون می گردد. یک فرضیه این است که هر فردی به استرس به گونه خاص خود پاسخ می دهد که وابسته به سرشت و تربیت او می باشد. برای مثال یک فرد ممکن است دچار اختلال پرخوری گردد اگر ساختار بدنی سنگین را به ارث برده باشد یا الگوهای غریب و یا ضعیف تغذیه را در خردسالی تجربه کرده و والدین چاقی داشته باشد. از طرف دیگر یک مرد اگر در خانواده ای با والدین دچار تعارض و نگرشهای اخلاقی سخت پرورش یافته یا مادری اغواگر و پدری ضعیف داشته که او را در معرض زنای با محارم یا تنبیه برای استمناء قرار داده اند و در حال حاضر هم از طرف شریک جنسی خود حمایت نمی شود و ضمنا مبتلا به اختلالات خفیف شریانی وریدی یا دیگر اختلالات فیزیکی سیستم تناسلی می باشد در پاسخ به استرس ممکن است مبتلا به نارسایی نعوظ گردد.